نوجوانی
در خانواده و آشناهاتون دهه هشتادی یا نوجوان هست؟ یا خودتون نوجوان هستین؟
چقدر نوجوان ها رو میشناسین؟ چقدر با دغدغهها، نیازها و توانمندی هاشون آشنا هستین؟ بذارین یه سؤال راحتتر بپرسم. چقدر حرف دل نوجوانها رو شنیدین؟
در طول هفته و بهتره بگم در طول روز، معمولاً با نوجوانهای زیادی همصحبت میشیم؛ درسته؟ گاهی وقتا حرفایی ازشون میشنویم که اصطلاحاً شاخ درمیاریم و با خودمون میگیم ما که تو این سن بودیم این چیزا رو نمیدونستیم یا اصلاً این مسائل، دغدغههامون نبوده. در جلسات مشاوره خیلی وقتها این حرفا رو از والدین میشنویم که وقتی ما تو این سن بودیم، فقط سرمون به درس خوندن گرم بود یا وقتهایی که دیگه خیلی شاکی میشن از دست نوجوانهاشون، میگن مگه وقتی ما تو این سن بودیم این کارا رو میکردیم، این چیزا رو میخواستیم یا این امکانات رو داشتیم؟؟ و…
درسته. نوجوانها خیلی با ما بزرگترها و با کودکها تفاوت دارن. و مهمتر از اون اینکه، هر مرحلۀ سنی در یک نسل و دهه، با دهۀ قبل و بعدش تفاوت داره. یعنی خیلی طبیعیه که نوجوان ها رفتارهاشون، احساساتشون، طرز فکرشون، دغدغههاشون و نیازمندیهاشون با زمان کودکیشون فرق داشته باشه و همینطور دنیای متفاوتی رو با نوجوانهای دهۀ شصت و هفتادی داشته باشن.
اصلاً نوجوانی به چه دورهای گفته میشه؟
ما حدوداً سن 10 تا 18 سالگی رو تحت عنوان دورۀ نوجوانی میشناسیم. بازۀ سنی که در اون تغییراتی ناگهانی و با سرعت زیاد رخ میده. اونقدر که بعضی از کارشناسها به جای تغییر، از کلمۀ جهش استفاده میکنن. تغییر و جهش های جسمی، عاطفی، جنسی، شناختی و اجتماعی. در نوجوانی ، شخصیت اجتماعی افراد شکل میگیره و با چالشهای متفاوتی مثلاً هویتیابی مواجه میشن. نوجوان در این سن کمکم مستقل میشه و از نظر جسمانی و روانی هم تغییرات مهم و زیادی میکنه. به دلیل همین تغییرات ناگهانی و سریع، نحوۀ برخورد والدین با نوجوان هاشون اهمیت زیادی داره. چون در مرحلۀ حساسی قرار دارن که شخصیت، اعتماد به نفس و هویت اونها در حال شکلگیری هست و تصمیمها و انتخابات مهمی انجام میدن؛ از جمله انتخاب رشته و انتخاب مسیر زندگیشون.
نکتۀ مهم اینجا هست که این تغییرات و انتخابها فقط به این دورۀ سنی ختم نمیشه و معمولاً این تغییرات و شکلگیریها بزرگسالی اونها رو هم تحت تأثیر قرار میده و ممکنه باعث چالشهایی در جوانی و بزرگسالی افراد بشه.
ما چه نقشی در رابطه با نوجوانهامون داریم؟
کیفیت و همینطور کمیت حضور و نحوۀ پاسخدهی والدین در زندگی نوجوان ها میتونه بر تمام جنبههای زندگی و تغییراتی که ازشون نام بردیم تأثیر بگذاره. والدین نقش اساسی در هدایت، راهنمایی، الگو بودن برای فرزندانشون و شکلگیری هویت اونها دارن. نوجوانی که از دوران کودکی خودش خارج شده و الآن به دنبال کسب استقلال، جایگاه و کشف هویت خودش هست، بحرانهایی رو تجربه میکنه که شاید با بحرانهای دهههای قبل و حتی دهههای بعد متفاوت باشه که متقابلاً پاسخهایی که به این چالشها میدن هم متفاوت خواهد بود.
مسائل و چالشها و نیازهایی که شاید من والد هیچوقت تصورش رو هم نمیکردم. مثل به وجود اومدن این حجم از فضای مجازی و رسانه، بازیهای آنلاین، ارتباطات با همسالان و جنس مخالف و … . در این مسیر رفتارها و واکنشها و پاسخهای والدین و معلمها و همینطور روانشناسها میتونه از بروز مشکلات احتمالی جلوگیری کنه و یا به حل اونها کمک کنه.
چالشهای نوجوان ها
با توجه به و تغییرات متفاوت، بزرگ و مهمی که در این دوران اتفاق میافته، با چالشهای متفاوت و زیادی هم در این دوره سر و کار داریم. یکی از چالشهای مهمی که نوجوان در این دوران با اون روبهرو میشه، یک کشمکش قوی درونی بین مستقل شدن و وابستگی هست. از یک طرف به این دلیل که فرد به تازگی از دوران کودکی خارج شده، هنوز نیازها و وابستگیهایی به والدین و خانواده وجود داره، و از طرف دیگه لذت مستقل شدن هم در این دوران کاملاً احساس میشه. مخالفتها و طغیانها با مراجع قدرت در این سن هم از جمله چالشهایی هست که در نوجوانها میبینیم. معمولاً در بعضی از نوجوان ها شاهد بحثها، بگومگوها، مخالفتها، مجادلههای طولانی با والدین و معلم، و زیر پا گذاشتن قوانین خانه و مدرسه هستیم.
چالش شایع دیگۀ دوران نوجوانی ، تلاش اونها برای هویتیابی هست. تلاش برای پیدا کردن جواب این سؤالها که من کی هستم؟ مفهوم زندگی چیه؟، چه نقشی در این زندگی دارم؟ و … . در مسیر شکل گیری این هویت، والدین و همسالان نقش مهمی دارن که میزان و نحوۀ تأثیرپذیری از هر کدوم بستگی به شرایط نوجوان و میزان همخوانی ارزشهای والدین و همسالان نوجوان داره.
تفاوت نوجوان ها
در اول مقاله گفتیم که نوجوانهای این دهه با دهههای قبل و بعد تفاوت دارن. ولی یک نکتۀ خیلی مهم دیگهای که حتماً باید بهش توجه کرد اینه که، حتی نوجوانهای همین دهه هم با همدیگه تفاوت دارن. نیازها، چالشها و دغدغههاشون با توجه به موقعیت اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی که در اون قرار دارن باهم متفاوت هست. پس هیچوقت یک نسخۀ کلی و ثابت وجود نداره که با نوجوانهامون چطوری برخورد کنیم.
ولی یه توصیۀ ثابت وجود داره که میتونیم بگیم حرف دل خیلی از نوجوان ها هست؛ حرف تمام نوجوانها در همۀ دورانها:
اونم اینه که لطفاً هیچوقت هیچوقت نوجوان مون رو با بقیه مقایسه نکنیم. نه با خودمون و نه با همسنهاش. به جاش سعی کنیم به فرزندنمون نزدیک شیم. بشناسیمش. با دغدغههاش آشنا بشیم و مثل یک دوست بالغ کمکش کنیم مسیر زندگیش رو بشناسه و به نیازهاش پاسخ بده.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهتان را بنویسید