کودکان میبینند، کودکان درونی میکنند!
تا به حال با فردی بدخلق، اهل قلدری و هنجار شکن مواجه شده اید؟ الگوی رفتاری این افراد را چگونه ارزیابی میکنید؟ افرادی که در هر موقعیت رفتاری و ارتباطی به سرکوب و اعمال فشار بر دیگران اهتمام ورزیده و به واسطهی خشم ناشناخته ای از قلدری کردن و زورگویی لذت میبرند. چه چیزی سبب میشود این افراد از اعمال خشونت بر دیگران احساس لذت داشته باشند؟
غریزه یا محیط؟ مسئله این است.
مدلی که فروید از فرد ارائه کرد برای بسیاری از نظریهپردازان پس از او نقطه آغاز است. فروید نظریات خویش را مکررا جرح و تعدیل نموده و به بازنگری آن میپرداخت. فروید در تلاش برای نقشبندی نظری عناصر شخصیت، به ایجاد تعادل میان وجوه زیستی ذاتی (سائق ها) و وجوه محیطی (تاثیر والدین) پرداخت. مدل مدنظر وی مدلی سائق محور بود. او برای تبیین روابط و نیروهای محیطی شکلدهنده شخصیت به مفهوم غریزه متوسل شد. از نظر او سائق های غریزی و زیست شناختی نقشی بنیادی در شکلگیری شخصیت و ساختارهای آن دارند. سائق ها به وسیله موضوعات برونی مرتبط ارضا شده و در جهت تعدیل نیروهای درون روانی قرار میگیرند. نقش اساسی موضوعات و روابط میان بازنمایی های موجود از این موضوعات در ذهن در ایجاد ارتباطات بیرونی واضح است.
روابط موضوعی چیست؟
در جمعبندی میان تعاریف متفاوت از روابط موضوعی، میتوان آن را بازنماییهای فرد از خود و دیگران و عواطف همراه با این بازنماییها یا به عبارتی ظرفیت افراد برای برقراری روابط انسانی که در سالهای نخست زندگی شکل میگیرد، تعریف کرد. در اصل منظور از روابط موضوعی روابط بین شخصی است. اصطلاح “موضوع” که واژهای تخصصی و ابداع فروید است، به هر آن چیزی اشاره دارد که نیازی را برآورده سازد. در اصل موضوع به هر فرد یا شیء با اهمیتی اشاره دارد که هدف احساسات و سائقهای یک فرد است.
این واژه در ترکیب با روابط، به روابط بین شخصی اشاره دارد و حاکی از بقایای درونی روابط گذشته است که تعاملات کنونی فرد با دیگران را شکل میدهد. در میان نظریهپردازان روابط موضوعی، حوزههای اساسی مورد توافقی وجود دارد که پایههای درک جمعی است؛ مانند اینکه شخصیت از خلال تجارب در روابط اوایل کودکی شکل میگیرد و بازنماییهای درونی خود-دیگری را ایجاد میکند. این بازنماییها به عنوان الگو برای تجربههای کنونی عمل میکند و با رشد طبیعی پیچیدهتر، تمایزیافتهتر و منعطفتر میشود.
فیربرن و تفسیر قلدری
رونالد فیربرن از جمله نظریه پردازان روابط موضوعی با ارائهی ساختاری جدید از شخصیت، تفسیر دقیقی را از نحوهی ایجاد پرخاش و همچنین ایجاد احساس قربانی در فرد ارائه میدهد. فیربرن عقیده دارد که ناکامی به صورت اجتناب ناپذیر در رابطهی مادر-نوزاد ایجاد میشود. ناکامی به این دلیل اتفاق میافتد که با وجود تلاش های بسیار مادر در جهت ایجاد رفاه برای کودک ، همواره موضوعی وجود خواهد داشت که مورد غفلت قرار گرفته و یا با تاخیر به آن رسیدگی شود؛ زیرا کودک از بیان مستقیم نیازهای خود ناتوان و همچنین مادر نیز از فهم دقیق نیازهای لحظهای کودک ناتوان است.
این امر سبب میشود نوزاد، مادر را به واسطهی دوپاره سازی به موضوعی خوب و بد تقسیم و سپس صرفا وجه ناکام کنندگی مادر را به عنوان موضوعی بد درونی سازد. درونی کردن موضوع ناکام کننده سبب حل تعارض ایجاد شده، نمیشود بلکه تنها مکان موضوع از بیرون به درون منتقل میشود، زیرا کودک احساس کنترل بیشتری دربارهی ذهن درونی دارد.
دنیای بیرونی بد، دنیای درونی بد میسازد!
درونی سازی موضوعات بد بیرونی سبب شکلگیری موضوعاتی درونی در دنیای ذهنی میشود و هر یک از این موضوعات در بخشی از ذهن سازمان مییابند. تشکیل این موضوعات درونی فعال به فروپاشی وحدت ذهن منجر میشود. ناکامی حاصل از ارتباط مادر و کودک از یک سو سبب ایجاد خشم در کودک میشود ولیکن کودک در ارائه خشم حاصل از ناکامی ناتوان است زیرا بیم از دست دادن عشق مادر و ایجاد ناکامی بیشتر وجود دارد و این امر سبب میشود کودک خود را شایسته ناکامی دانسته و بدی را به خود نسبت دهد.
درونی سازیِ بدی ممکن است سبب قرار گرفتن فرد در نقش قربانی در ارتباطات بعدی شود. از سوی دیگر سرکوب خشم و موضوعات بد در دنیای درونی توسط نیروهای بازدارنده ذهنی سبب میشود فرد خود را به موضوعی بد تبدیل کند و یا به عبارتی دیگر خود را سراپا بدی بداند که امکان اصلاحی برایش وجود ندارد. این تبدیل برای افراد با خشم سرکوب شده مطلوب تر است تا اینکه محیط را بد بدانند، بدین ترتیب بزهکاری و قلدری در افراد میتواند نوعی واکنش به دوپاره سازی محیط و موضوعات بیرونی و درونی کردن موضوعات بد باشد.
در نهایت باید بدانید که …
آن چنان که نظریات روانکاوی در زمینهی روابط موضوعی بیان میکند، شکلگیری ساختار شخصیت افراد به میزان موثری حاصل ارتباط آنان با موضوعات محیطی است. به عبارت دقیق تر، ارتباط والد و فرزند در سال های ابتدایی زندگی سبب شکلگیری دنیای درون روانی و نحوهی ارتباط فرد با دنیای بیرونی در بزرگسالیست. در این بین بدرفتاری و ناکام سازی کودک به عنوان عاملی موثر در نوع ارتباط فرد با دنیای بیرونی شناخته میشود. ناکامی و بدرفتاری به واسطهی ایجاد احساس طردشدگی، تنفر و خشم میتواند سبب قرار گرفتن فرد در موضع قربانی و یا قلدری در بزرگسالی باشد. این امر توجه بیشتر والدین به مراقبت از فرزندان در حیطهی ارتباطات عاطفی و میان فردی را ضروری مینماید.
بیشتر بخوانید:
- شخصیت منفعل پرخاشگر
- چطور میتوانم در تربیت و زندگی فرزند خود نقش مؤثری داشته باشم؟
- کودک آزاری در شبکه های اجتماعی و آسیب های باور نکردنی آن
- تاثیر قرنطینه بر خشونت خانگی
- رابطه ناایمن