ابراز خشم و بهایی که میپردازیم؛ ابراز خشم همیشه آسان است؟

در شرایط این روزهای جامعهمان یکی از احساساتی که غالبا تجربه میکنیم خشم است. زمانی که پای ابراز خشم به میان میآید، در مسیری پرتناقض قرار میگیریم تا نحوهی ابراز خشممان را انتخاب کنیم. در این مقاله میخواهیم دربارهی تناقضها و تعارضاتی که موقع ابراز خشم با آنها مواجه میشویم، صحبت کنیم. در شرایطی که احساسات شدت بیشتری مییابند و میخواهند افسار رفتار ما را به دست بگیرند، آگاهی هر چه بیشتر ما نسبت به آنها کمک میکند تا در جایگاه «انتخابکننده» باشیم.
چرا خشمگین میشویم و خشم چگونه به ما کمک میکند؟
به طور کلی زمانی که ناکام شویم خشمگین میشویم. این ناکامی میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد:
- زمانی که حق و حقوقمان پایمال میشود،
- زمانی که مورد آسیب فیزیکی قرار بگیریم،
- زمانی که به ما توهین شود و احساس ارزشمندی ما زیر سؤال برود،
- زمانی که از انجام کاری که قصد آن را داریم جلوگیری شود.
در این زمانها خشم، ما را نیرومند میکند تا از خودمان به لحاظ روحی یا جسمی محافظت کنیم و حد و مرزهایی در رابطه با دیگران تعریف کنیم. برای مثال زمانی که فردی با ما با لحن تند و کلمات ناشایستی صحبت میکند، گفتن جملاتی مانند «شما اجازه ندارید اینگونه صحبت کنید» یا «اگر به همین شکل صحبت کنید، نمیتوانیم گفتگویمان را ادامه دهیم» به ما در حفظ مرزهایمان کمک میکند.
آیا با ابراز خشم چیزی را از دست میدهیم؟!
زمانهایی وجود دارد که ابراز خشم در کلام، مانند آنچه در چند خط بالا مثال زدیم مؤثر واقع نمیشود. چه زمانهایی؟

1. زمانی که بعد از ابراز کلامی خشم، فرد مقابل به رفتارش ادامه میدهد.
در این زمان ما نیاز داریم تا خشممان را در رفتارمان نشان دهیم. ابراز رفتاری خشم، نه به صورت تحقیر و توهین و برخورد فیزیکی، بلکه به صورت تنظیم حد و مرز در رابطه با دیگری نمود مییابد. حد و مرزی که در رابطهمان میگذاریم بسته به شرایط، میتواند به شکل قطع همکاری با یک شریک، رفت و آمد کمتر با یک عضو خانواده، یا همصحبت نشدن با فرد مقابل باشد.
2. زمانی که مسیری برای گفتگو وجود ندارد.
پدری را در نظر بگیرید که به فرزندش اجازه تصمیمگیری برای خودش را نمیدهد و همه چیز تحت کنترل او باید اتفاق بیفتد. و در عین حال پدری که بیحوصله و پرخاشگر است که یا صحبتهای دیگران را نمیشنود و یا هر صحبتی به دعوایی سنگین تبدیل میشود. در این شرایط فرزند امکان گفتگو برای دفاع از حق تصمیمگیری خود را ندارد. در این زمان نیز نیاز داریم حد و مرز جدیدی تعریف کنیم.
در هر یک از دو شرایط بالا که برای دفاع از حقوق و حفظ مرزهایمان نیاز داریم تا محدوده و شکل روابطمان را تغییر دهیم، چیزهایی وجود دارد که بعد از این تغییر از دست میدهیم. ممکن است در تلاش برای به دست آوردن استقلال از پدر در مثال بالا، محبت پدر و یا حمایت مالی او را از دست بدهیم. با قطع همکاری با شرکتی که در دادن حق و حقوقمان اجحاف میکند، اوضاع مالیمان به خطر میافتد. اینجاست که بین آنچه میخواهیم با ابراز خشم به دست بیاوریم و آنچه بعد از ابراز خشم از دست میدهیم، تعارض به وجود میآید. شاید در ایدهآلهایمان این باشد که بتوانیم بدون دغدغه و بدون ترس خشممان را ابراز کنیم، اما این ایدهآل، فاصلهی بسیاری با واقعیت دارد.
ابراز خشم نسبت به فردی در جایگاه قدرت

ابراز خشم نسبت به فردی در جایگاه قدرت از شرایطی است که ابراز خشم با دغدغههای بسیار در مورد هزینههایی که میدهیم، همراه میشود. چرا که جایگاه قدرت، امکان سرکوبی، نادیده گرفتن و مجازات در برابر ابراز خشم ما را به فرد مقابل میدهد. در این جا دیگر خشم تنها احساسی نیست که تجربه میکنیم. ترس از عواقب ابراز خشم نیز قدم به میدان میگذارد. احساس گناه از اهمیت دادن به مسائل دیگری که مانع از ابراز خشممان میشود نیز به میدان میآید. تجربهی درماندگی، جایی که نه توان تغییر شرایط نامطلوب را داریم و نه توان تحمل آن را، یکی از تجربیات رایج میشود. در این شرایط دیدن ناتوانیهایمان که یکی از تجربیات دردناک زندگی است، به وفور اتفاق میافتد.
[vc_scape_post_grid style=”sbs” media_width=”4″ hide_meta=”” reading_time=”1″ excerpt_length=”20″ animation_style=”fadein” query=”custom” custom_wp_query=”p=24334″ el_class=”related-post-card”]
چگونه نحوه ابراز خشم را انتخاب کنیم؟
در میدان ابراز خشم گاه دوگانهای در ذهنمان شکل میگیرد که یا منفعل نشستهایم و یا با تمام قوا باید به جنگ برویم. اما آیا تنها همین دو راه وجود دارد؟! یا رومی رومی یا زنگی زنگی؟ بعد از غوطه خوردن در میان خشم و ترس و احساس گناه و درماندگی، روزنههای نوری پیدا میشود. زمانی که همهی این احساسها دور یک میز جمع میشوند و ما میتوانیم جایگاه خودمان را پیدا کنیم. جایگاهی که میدانیم میخواهیم چه چیزهایی را به دست آوریم و چه چیزهایی را از دست بدهیم؛ و با تمام خوشحالی برای آنچه به دست میآوریم و تمام درد و سوگواری بابت آنچه از دست میدهیم، از جایگاه انتخابیمان نسبتا راضی هستیم.
گاهی اتفاق میافتد که جمعی از ما از یک فرد خشمگین هستیم. در این شرایط دغدغههای مضاعفی پیدا میکنیم. آیا من هم باید مانند دیگران خشمم را ابراز کنم؟ آنها درست میگویند یا من؟ اگر مانند آنها رفتار نکنم چه میشود؟ در این شرایط گاهی از بیرون نیز فشار بر ما وارد میشود تا همرنگ با دیگران رفتار کنیم. اما این چقدر امکانپذیر است؟ در حالی که هر کدام از ما شرایط روانی، جسمانی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی متفاوتی داریم، چگونه میتوانیم یکسان عمل کنیم؟
به غیر از این شرایط، اگر بر اساس فشار به همرنگ شدن در نحوه ابراز خشم عمل کنیم، آزادی ما تحت شعاع قرار میگیرد و بسیار احتمال دارد در ورطهی پشیمانی بیفتیم، و یا عواقبی را متحمل شویم که تاب تحمل آن را نداشتهایم. همواره باید این نکته را در نظر داشته باشیم که جایگاه انتخابی ما نسخه درستی نیست که قابل تجویز به همه باشد، بلکه جایگاهی فردی است که دستاوردها و عواقب آن اول از همه مال خود ماست.
دیدگاهتان را بنویسید