بازی مرکب (Squid Game) با قوانینی دیگر

بازی مرکب نام سریال پر بیننده ای است که به تازگی منتشر شده است. خط اصلی داستان این است: چهارصد و پنجاه و شش نفر با بدهی های مالی کلان که هیچ امیدی برای رهایی از مشکلات خود در جامعه ندارند وارد یک مسابقه می شوند و برای جایزه مسابقه که مبلغ هنگفتی است رقابت می کنند.
مسابقه در یک فضای بسیار مدرن که با استفاده از تکنولوژی های جدید طراحی و اداره می شود، برگزار می گردد. اما بازی های هر مرحله همان بازی های کودکی ماست. همان هایی که در کوچه های خاکی و روی آسفالت حیاط مدرسه بازی می کردیم؛ قصه گویی همان قصه همیشگی و آشنا است و تنها فضای مدرن و تکنولوژی جدید به آن اضافه شده است.

اما نکته این است که برای برنده شدن باید بقیه ببازند؛ حتما باید ببازند و حذف شوند و حذف شدن یعنی مرگ بازیکن…
آیا می توان از رقابت رها شد؟
سازندگان سریال بازی مرکب به ما نشان می دهند که چگونه افراد در جوامع به فقر کشیده می شوند و چگونه هیچ راهی برای فرد بازنده باقی نمی ماند. او به هر کاری دست می زند تا شاید بتواند کمی وضع را تغییر دهد، اما فردی که ورشکسته می شود جایی برای جبران ندارد که هر روز سود بانکی و… بدهی های او را افزایش می دهند و او هر روز مجبور به تقلای بیشتر برای زنده ماندن به هر قیمتی می شود.
آنچه در بازی مرکب ، پیش روی ماست رقابتی خشن است که در آن دوستی، عشق، ارتباط و… معنایی ندارد و جایزه مسابقه است که هر عملی را معنا می کند.
گویی سازندگان بازی مرکب ، نقدی جدی به آنچه در دنیای سرمایه سالار امروز بر سر انسان آمده است دارند و این نقد را به تصویر کشیده اند. با این اندیشه که بازی ها همان است و امکانات مدرن و تکنولوژی تنها ظاهر جوامع را دگرگون کرده و توهم نیازی متورم را برای افراد ایجاد نموده است.

اما از منظر روانشناسی اجتماعی چگونه می توان به این رقابت خشن نگریست؟
به مدد پژوهش های بسیار می دانیم که آنچه بیش از همه به افراد از نظر اقتصادی فشار وارد می کند نه فقر بلکه نابرابری است و هر چه ادراک نابرابری افزایش می یابد افراد فقر و درماندگی را بیشتر حس می کنند. بگذارید یک مثال آشنا بزنم: زمان کودکی ما اکثر افراد یا ماشین نداشتند یا یک خودروی پیکان داشتند. در خانواده و محله ای که همه وضعیت یکسانی داشتند کسی به فکر گرفتن وام و کار بیشتر برای خرید ماشینی گرانقیمت نمی افتاد. اما در شرایطی که همکلاسی شما با خودرویی جدید به دانشگاه می آید، پیکان دیگر باعث ایجاد احساس رضایت در شما نمی شود و به احتمال بسیار، شما برای تغییر خودروی خود تلاش خواهید کرد.

از سویی دیگر نابرابری در جهان به سرعت در حال افزایش است و طبق آمارهای اخیر تنها ۴۲ میلیون نفر در جهان ثروتی بالای ۱ میلیون دلار دارند یعنی ۴۴ درصد ثروت جهان و بیش از ۳ میلیارد نفر در جهان زیر ۱۰ هزار دلار ثروت دارند، یعنی کمتر از ۲ درصد ثروت جهان.
حال یافته های روانشناسی اجتماعی و واقعیت اقتصادی جهان را در کنار هم بگذاریم؛ نابرابری که برای انسان بسیار دردناک است، به شدت در حال افزایش است و می توان متصور بود که رقابت و خشونت برای حذف نشدن گسترش یابد.

اما آیا این وضعیت با واقعیت نیازهای روانشناختی انسان منطبق است؟
با توجه به دیدگاههای تکاملی، ما انسان ها از نظر فیزیکی بسیار ضعیف تر از سایر گونه ها بودیم و یکی از دلایل مهمی که به بقا و تکامل ما کمک کرد توانایی همکاری ما با یکدیگر بود. انسان ها به مدد همکاری در قالب گروه توانستند از بلایای طبیعی، قحطی و حمله دیگر گونه ها جان سالم به در برند و ماندن در گروه و همکاری و ارتباط با دیگر اعضا همواره عنصری حیاتی در طول تاریخ تکاملی بشر بوده است تا جایی که اگر عضوی به هر دلیل از گروه حذف یا طرد می شد قطعا جان خود را از دست می داد. این عنصر حیاتی برای بقا همچنان با ماست و نظریه های روانشناسی بسیاری نیاز به ارتباط را اصلی ترین یا یکی از مهم ترین نیازهای روانشناختی انسان می دانند.

ما ناگزیر از ارتباط با یکدیگریم
سلامت روانشناختی ما در گرو ارتباط ما با یکدیگر است، اما نیازهای اقتصادی انسان هر روز باز تعریف و متورم می شوند. نابرابری شما را ناگزیر به تلاش برای بیشتر به دست آوردن می سازد و گویی نامحدود بودن منابع و ثروت جهان افسانه ای بیش نیست. همه ما در جهانی محدود زندگی می کنیم و نابرابری دردناک تر از فقر است، سلامت روانشناختی ما در گرو ارتباط ما با یکدیگر است و قوانین بازی همان است؛ ثروت جهان نامحدود نیست و همه ما در جهانی محدود زندگی می کنیم.

در پایان اینکه این رقابت خشنی که پیش چشمان ما به تصویر کشیده می شود به معنای تاییدی بر اینکه آری انسان به هر قیمتی تنها به فکر منافع خویش است و هر چیزی در این مسیر نادیده گرفته خواهد شد نیست، این تصویری از وضعیت طبیعی انسان نیست و نقدی است بر آنچه انسان به آن مجبور شده است و امید به تغییر همچون طغیان شماره ۴۵۶ همواره باقی است…
بیشتر بخوانید:
- تحلیلی بر فیلم جوکر
- تحلیل روانشناختی فیلم انگل (۲۰۱۹)
- با خودم چه کنم؟ (تحلیل مینیسریال «گامبی وزیر»)
- تحلیل روانشناختی فیلم اسب وحشی (۲۰۱۹)
- خشم انفجاری، معضلی برای بسیاری از خانواده ها را بهتر بشناسیم