دیشب در سوهو ؛ وقتی گذشته، خودش را تحمیل می کند!
دیشب در سوهو با رقص دختر در لباس روزنامه ای شروع می شود. روزنامه ای که اخبار گذشته را حمل می کند. دختر جوان بی آنکه خود بداند اسیر گذشته است. او در ظاهر خودش را یک طراح مدرن لباس می داند، اما در واقع چنین نیست. او در گذشته مانده است، درست مثل گرامافونی که مدام صفحه های قدیمی را تکرار می کند.
گذشته ی چه کسی؟
در سکانس های آغازین دیشب در سوهو ، الویز خودش را آماده ی تحقق رؤیاهایش می بیند، اما نه رؤیای خود، بلکه رؤیای مادر و حتی مادربزرگ. او معنای خود را در این یافته که در همان شهری که مادر و مادربزرگ نفس کشیده اند، درس بخواند و کاری کند که آنها به او افتخار کنند. شروع الویز اگرچه بسیار پرشور به نظر می رسد اما به زودی به بن بست می خورد، چرا که الی از همان آغاز، اهدافش را روی ستونی پوشالی بنا کرده است. او می خواهد تجربیات تلخ و ناتمام اجدادش را به سرانجام خوشی برساند و در این میان خودش را فراموش کرده است.
آغاز سفر
الی پس از سال ها زندگی یکنواخت، وارد محیط دانشگاه شده است. او برای اولین بار احساس می کند حریم شخصی اش نادیده گرفته شده است. دخترهای بی رحم خوابگاه، بی آنکه بدانند، موهبتی بزرگ برای الی فراهم کرده اند: الی می فهمد که من یک حریم شخصی دارم، من مهم هستم و در نهایت می فهمد که من “هستم”. فردی مستقل که باید از فضای شخصیش حفاظت کند. از همینجا سفر الی برای پیدا کردن خودش آغاز می شود. تناقض اینجاست که برای رهایی از گذشته باید به گذشته رفت و در دل گذشته رقصید.
اولین دیدار با خود
دیدار الی با سندی دیدار با خودش است. این دو، هر چند که در ظاهر با هم متفاوتند اما در واقع یکی هستند. در ابتدای دیدار، گاهی یکدیگر را در آینه می بینند و این نشان می دهد که در ابتدا که هنوز گرفتاری ها زیاد نشده است، الی و سندی می توانند خودشان را با همه ی ابعاد شخصیتیشان بشناسند. به مرور، این دو کمتر یکدیگر را می بینند و حتی برخوردی خصمانه دارند و همین، باعث می شود که روز به روز مشکلاتشان بیشتر شود. چرا که دیگر نمی توانند جنبه های بد و خوب شخصیتشان را یکپارچه ببینند. این فرار از خود تا جایی پیش می رود که آینه می شکند. آینه ای که الی و سندی برای اولین بار با پذیرش و کنجکاوی، یکدیگر را در آن دیده بودند. گویی با افزایش فشارهای محیطی، توانی برای آنها باقی نمانده تا به خودشان نگاه کنند.
دیشب در سوهو ، به همان میزان که روی کاراکترها تاکید دارد، به لباس توجه می کند. لباسی که رهاست و آزادانه به هر طرف می رقصد. در سوی دیگر الی است. الی با لباس هایی که نشان دهنده ی خوددار بودن بیش از حد او در روابط است. سندی آن کسی است که الی دوست دارد باشد و تا به حال به خود چنین اجازه ای نداده است. و الی هم همان جنبه هایی است که سندی در خود سرکوب می کند. سندی حاضر نمی شود در آینه نگاه کند، چرا که الی را می بیند که به آینه مشت می زند و می گوید به من نگاه کن.
گذشته تکرار می شود
الی در فیلم دیشب در سوهو ، بسیار تحت فشار و درمانده است. او با درماندگی سعی می کند از اتفاقات تلخی که در حال وقوع است فرار کند. در واقع او از روبرو شدن مکرر با سندی، که جنبه ای از خودش است می گریزد. او در ظاهر از مشکلاتی که از گذشته می آیند فرار می کند اما در واقع مشکلات گذشته را بازآفرینی می کند.
الی سرانجام تبدیل به نسخه ی دیگری از مادرش می شود. مادری که خودکشی کرده است. او در حال خراب کردن همه ی فرصت هایش است و این با خودکشی فرقی ندارد. حتی اگر دقیق تر به فیلم نگاه کنیم، کشته شدن به دست سندی، همان خودکشی است (اگر سندی را خود الی در نظر بگیریم). الی نمی خواهد مثل مادرش باشد، اما درست مثل مادرش رفتار می کند. او نمی خواهد قاب عکس مادر را به همراه داشته باشد، همان طور که نمی خواهد با گذشته روبرو شود، پس ناچار مادر و تمام گذشته را تکرار می کند.
چه چیز الی را نجات می دهد؟
در تمام طول فیلم دیشب در سوهو ، الی نگاهی مشفقانه نسبت به سندی دارد. حتی زمانی که مشکلات سندی را می بیند (سندی در نظر عموم جامعه، دختر بد در نظر گرفته می شود). الی حتی زمانی که سندی بر می گردد و او را پرت می کند و از آن بدتر، زمانی که قصد کشتنش را دارد هم نسبت به سندی دلسوزانه برخورد می کند. حال اگر این دو را یک نفر در نظر بگیریم، ساده تر به نتیجه می رسیم: الی نسبت به جنبه های نپذیرفتنی خودش مشفقانه و با دلسوزی نگاه می کند و همین باعث می شود در نهایت به آرامش برسد. آرامشی که از دل آشوب و آتش می گذرد.
بیشتر بخوانید:
- خودمختاری؛ واقعیت یا رویا
- احساس گناه چه کمکی به ما میکند؟
- شخصیت پارانویید، وحشت زندگی در دنیای ناامن درونی
- شخصیت خودشیفته، پیله ی نازک تنهایی
- مهاجرت، تولدی دوباره !
