تحلیل و نقد روانشناسی فیلم فارست گامپ
فیلم فارست گامپ شرحی از وقایع زندگی مردی است که نام او را در عنوان فیلم میتوانیم ببینیم. شخصیت گامپ به طرز فریبنده ای ساده است و سادگی و صداقت او برای مخاطب سوال و شگفتی ایجاد میکند. مخاطب با دیدن او عواطف و معصومیت خود و حتی گاهی اوقات فقدان آنها را زیر سوال میبرد. شخصیت دیگری که در کنار فارست حضور دارد جنی کوران است. جنی در کودکی برای فرار از تروماهایی که در رابطه با پدر تجربه میکند به معصومیت و مهربانی فارست پناه میبرد و بدین ترتیب هردوی آنها میتوانند نوع جدیدی از ارتباط را وارد زندگیشان کنند. رابطهی این دو شخصیت در طول زمان دستخوش تغییراتی میشود که در ادامهی این مقاله از کلینیک آگاه به تحلیل آن خواهیم پرداخت.
در کنار همهی حوادث فیلم، فارست در هر دوره از زندگی خود به جنی فکر میکند و برای او مهم است و به نظر میرسد این دو در دورههای مختلف همیشه به زندگی یکدیگر بازمیگردند. با وجود اینکه گامپ شخصیت اصلی فیلم است، اما به طور مشابه داستان جنی کوران و سختیهایی که او با آنها روبهرو است هم در طول فیلم روایت میشود. در این مقاله قصد داریم نگاهی به رابطه این دو فرد بیندازیم و ببینیم که هریک از رفتارهای جنی و فارست میتواند نماد چه سازوکارهایی در شخصیت آنها باشد.
فهرست محتوا:
Toggleدر فیلم فارست گامپ، رابطه جایی برای مراقبت از دنیای یکدیگر
فارست گامپ فردی دارای مشکلات ذهنی با ضریب هوشی ۷۵ است که انگار این موضوع باعث میشود شیوهٔ نگرش فارست به زندگی از کودکی تا بزرگسالی یکسان بماند. گامپ هرگز نمیترسد به کسی نشان دهد که چه احساسی دارد مانند زمانی که ستوان دان را بعد از جنگ میبیند. فارست از دیدن او بسیار خوشحال میشود و بهسختی میتواند خود را مهار کند. فارست هرگز از احساسات خود خجالت نمیکشد و ازاینجهت مانند یک کودک است که همیشه در مورد دنیای اطراف خود کنجکاو است و از نشاندادن آن نمیترسد.
او که به دلیل شرایطش هیچ دوستی ندارد. با ورود به مدرسه ابتدایی با فردی دوست میشود که نام او جنی کوران است. دختری که به جز مادرش او را میپذیرد. با شروع دوستی با جنی، فارست گامپ سرانجام میفهمد که داشتن یک دوست و رابطهی متقابل با فردی همسنوسال او چگونه است. با جلوتر رفتن فیلم و دیدن صحنههایی از زندگی جنی متوجه میشویم فارست بهعنوان پسری مهربان و معصوم، دوست کاملی برای جنی محسوب میشود؛ زیرا جنی به کسی نیاز دارد که از پدرش فرار کند و دوستی با فارست در دوران کودکی پناهگاه وی میشود.
جنی به دلیل اتفاقاتی که در دوران کودکی او رخداده دچار آسیب شده است. او توسط پدرش مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته و به دنبال احساس امنیتی میگردد که در رابطه با پدر، حلقهی گمشده محسوب میشود. جنی حتی در دعاهای خود به دنبال فرار از این ترومای دائمی است و در آرزوهای خود، رؤیای پرواز را در سر میپروراند تا بتواند به رهایی برسد.
ساختن تصویری ایدهآل از دیگری در فارست گامپ
با رسیدن به بزرگسالی و پیوستن فارست گامپ به ارتش و تلاش جنی برای دنبالکردن رؤیاهایش، فارست و جنی برای اولینبار از هم جدا میشوند. آنها تا مدتها از هم اطلاع ندارند تا اینکه روزی فارست عکسی از جنی بر روی یک مجله میبیند و متوجه میشود که جنی در یک کلاب شبانه کنسرت برگزار میکند. با دیدن حالت چهرهی فارست زمانی که اولینبار دید که جنی برهنه کنسرت اجرا میکند، میتوان فهمید که شوکه شده است؛ اما بعد از اینکه جنی شروع به خواندن کرد، حالت فارست به لبخند تبدیل شد که باعث میشود تماشاگران ببینند فارست واقعاً چقدر به جنی اهمیت میدهد. در دقایقی از فیلم جنی به فارست درباره بدن زن و مرد آموزش میدهد و فارست یاد میگیرد که بدن افراد میتواند دیگران را تحریک کند و این چیزی نیست که مردم بتوانند بهراحتی به دیگران نشان دهند.
دیدن برهنه آواز خواندن کسی که عاشق اوست در لحظهی اول برای فارست واقعاً شوکهکننده است، اما او تصمیم میگیرد آن را نادیده بگیرد. زیرا برای او مهمترین بخش این است که جنی سرانجام به آرزویش رسید. انگار این انتخاب ناگهانی به ما نشان میدهد فارست گامپ فقط آنچه را که میخواهد ببیند میبیند و سعی میکند چیزی را که نمیخواهد ببیند نادیده بگیرد و در لحظه هر آن چه که باعث احساس بد نسبت به جنی میشود را سرکوب میکند.
میتوان این رفتار فارست را بهعنوان نمادی از الگوی ارتباطی دید که طی آن، برخی افراد در روابط با تصویر ایدهآلشان از افراد رابطه برقرار میکنند، با آن بخشی از افراد که برایشان رضایتبخش و کمتر دردآور است و نه با تصویری واقعی از فرد با تمام آن چه که هست.
بدنیسازی؛ راهی برای لمس بودن در دنیا در فیلم forest gump
رؤیای جنی این است که یک خواننده مشهور شود، او رؤیای بزرگی دارد و میخواهد به آن برسد. اما از جایی که محیط کودکی او محیط امنی نبود دریافت حمایت برای او سخت است و این باعث میشود خودش به دنبال چگونگی رسیدن به آرزویش باشد. او در سفر برای رسیدن به آرزویش نیز سعی کرد جایی را جستجو کند تا آسیبهایش را فراموش کند، اما انگار این فرار بهتنهایی کافی نیست و او برای جداکردن خود از تنشی که تجربه میکند به مصرف مواد مخدر روی میآورد. او نمیخواهد گذشته خود را به یاد بیاورد، اما حتی شیوه دریافت عشقی که بلد است تا بهواسطه آن مورد مهر قرار بگیرد تنها استفاده از بدنش است. درست به همان شیوهای که پدرش با او ارتباط برقرار میکرد.
جنی برای تجربه بودن و برقراری ارتباط با دنیا نیاز دارد که بدنش را با آن درگیر کند، تا اینکه بالاخره از فرار (نمادین) خسته شده و تصمیم میگیرد که به سمت فارست برگردد. در صحنهی دیگری از فیلم فارست گامپ میبینیم که جنی به خانه قدیمی خود در مقابل فارست سنگ پرتاب میکند و با این کار تمام افکار و احساسات بد خود را با پرتاب آن سنگها ابراز میکند.
ترس از صمیمیت در فیلم فارست گامپ
یک شب پس از چندین روز با هم بودن، فارست گامپ بالاخره فکر میکند که زمان مناسبی است که از جنی بخواهد که همسرش شود. جنی پیشنهاد فارست را رد میکند زیرا فکر میکند مرد خوبی مانند فارست اگر با او ازدواج کند هرگز خوشبخت نخواهد شد. با مرور زندگی جنی، میتوان در روابط وی به ترس از صمیمیت پی برد.
ترس از صمیمیت، ترس از درگیری عاطفی با یک انسان دیگر است که اغلب یک دفاع مؤثر برای محافظت از زخمهای روانی خودمان محسوب میشود؛ زیرا در رابطه با دیگریِ مهم فاصلهای ایجاد میکند که محافظتکننده است. ترس از صمیمیت صرفاً به این معنا نیست که شما رابطه صمیمی را نمیخواهید اما گاهی افراد با توجه به روابط گذشته و آسیبهایی که ممکن است از روابطی که صمیمی محسوب میشدند خورده باشند، عمداً یا به طور ناخودآگاه از صمیمیت اجتناب کنند.
از طرفی با یادآوری رابطه جنی و پدرش میبینیم که تنها راه دیدهشدن و توجه دریافت کردن این است که در رابطهای قربانی باشد، اتفاقی که در رابطه با فارست رخ نمیدهد. شاید جنی باور ندارد که راههای دیگری هم برای دوستداشتنی بودن وی وجود دارد و همین موضوع باعث میشود جنی نتواند علاقهی فارست را به خودش باور کند.
فرار از سوگ یا حمل آن؟
از آنجاییکه جنی به طور ناگهانی دوباره از زندگی فارست گامپ ناپدید میشود، فارست تصمیم گرفت بدود و این دویدن در طی سه سال متوقف نشد. پس از اینکه جنی او را ترک کرد، تنها کاری که فارست فکر میکرد بهترین کار ممکن است دویدن بود.
خصوصیت نابسامان ذهنی فارست باعث میشود که او مانند یک پسر دبستانی فکر کند، فارست بهعنوان یک پسربچه تنها میدانست که بهترین راه برای حل مشکلاتش دویدن است. جنی به فارست آموزش میدهد، زمانی که توسط چند قلدر با دوچرخه تعقیب میشد، بدود. قبل از اینکه فارست به ویتنام برود، جنی به فارست میگوید: «گوش کن، تو به من قولی میدی، باشه؟ فقط اگر زمانی به دردسر افتادی، سعی نکن شجاع باشی، فقط بدو، باشه؟ فقط فرار کن!»
این بار با رفتن جنی، او دچار مشکل میشود و فارست ناخودآگاه فکر میکند که دویدن برایش بهترین است. از آنجا که فارست مردی دچار مشکل ذهنی است، پس از اینکه جنی دوباره او را ترک کرد نمیداند چگونه با احساس خود کنار بیاید، به همین دلیل است که او دویدن را انتخاب میکند. دویدن تنها راهی است که فارست برای فرار از مشکل یاد گرفته است. اما در همهی این دویدنها فارست بهنوعی موضوعی که از آن فرار میکرده است را با خود به همراه داشته و این را میتوان در دیالوگی از فیلم دید. جنی میگوید: «کاش میتونستم جاهایی که رفتی باهات باشم.» فارست: «تو بودی.»
فیلم فارست گامپ با پرواز پری در آسمان آغاز میشود و پایان میگیرد، پری که شاید نمادی از مفاهیم سرنوشت و تقدیر باشد.این پر سوالی در ذهن بیننده ایجاد میکند که آیا زندگی ما از پیش نوشته شده است یا مسیر زندگی بر اساس تجارب ما در دوره های مختلف دچار تغییر میشود؟
منابع:
PASKALIS MT. SUCCESSFUL LIFE OF FORREST GUMP AS THE RESULT OF HIS AND JENNY CURRAN’S DEFENSE MECHANISMS IN ROBERT ZEMECKIS’FORREST GUMP MOVIE: UNIVERSITAS SANATA DHARMA YOGYAKARTA; 2018.
Radstone S. Screening trauma: Forrest Gump, film and memory. Memory and methodology: Routledge; 2020. p. 79-107
Radstone SA. History and Trauma: Reviewing Forrest Gump 1. Between the Psyche and the Polis: Routledge; 2017. p. 177-90.
دیدگاهتان را بنویسید