نمیتونم توی جمع صحبت کنم

[joli-toc]
اضطراب اجتماعی چیست؟
قصه اضطراب من از جمع و سخنرانیکردن بین مردم از اونجایی شروع میشه که تا اومدم مادرم رو صدا بزنم، پرید وسط حرفم و گفت: ماما نه، بگو: ماااامان.
من مامان و بابا گفتن رو یاد گرفتم، اما قبل از اینکه تشویق شم، تصحیحم کردن.
حتی یادمه که شش ساله بودم توی دنیای بچگی خودم غرق میشدم و گاهی وقتا وارد جمعی از فامیل که میشدیم فراموش میکردم سلام کنم. اون وقت بود که نگاه حساس و ذرهبینی مامان و بابا روی من میاومد و مامانم لباش رو فشار میداد و بعد بازوی من رو نیشگون میگرفت، که یعنی سلام یادت رفته زودباش سلام کن.
دیگه کمکم تصمیم گرفتم مامان و بابا رو توی جمع به خاطر غلط حرف زدنم، یا سلام نکردنم خجالتزده نکنم.
راهی که من انتخاب کردم
پس دیگه خیلی توی جمع حضور پیدا نکردم و یا سعی میکردم صحبت نکنم. اما این رفتار انقدر تکرار شد که بعدها وقتی توی جمع از من سؤال میکردن صورتم سرخ میشد و صدام موقع حرف زدن میلرزید.
بله؛ این داستان یک آدمیه که بخاطر حساسیت، قضاوت و مقایسه مکرر والدینش در کودکی، به تدریج از اجتماع فاصله گرفته و هر وقت میخواد توی جمع صحبت کنه، به شدت دچار اضطراب میشه.
علت اضطراب اجتماعی

اما مسئله اصلی الآن اینه که این آدم بزرگ شده و حالا دیگه با ساختن این تصویر ذهنی که اطرافیان هم مثل مامان و بابا همون قدر حساس و قضاوتکننده هستن، داره خودش رو آزار میده.
منتهی موضوع اینه که این مشکل مربوط به دوران کودکی بوده و الآن خودشه که داره این تصویر ذهنی رو به دیگران نسبت میده.
اصلاً آدمهای دیگه ممکنه مثل پدر و مادرش انقدر حساس و قضاوتگر نباشن.
و اگه دیگران هم گاهی قضاوت کنن و حساس باشن، دیگه بچه نیست که اشتباه حرف بزنه و اگر هم اشتباه حرف زد میتونه درستش کنه.
حتی به عنوان یک آدم بزرگسال، حق داره درصدی خطا داشته باشه و به خودش فرصت بده که تجربه کسب کنه.
این ماجرا فقط نمونهای از زندگی آدمیه که اضطراب اجتماعی داره. هر آدمی ممکنه با یک پیشینهی خاص همچین مشکلی داشته باشه.
درمان اضطراب اجتماعی
و حالا سؤالی که پیش میاد اینه که با این اضطراب اجتماعی چیکار کنیم؟ یا به قولی چه جوری اضطراب اجتماعی رو درمان کنیم؟
1. اول اینکه به خودمون حق بدیم که ممکنه مثل هر آدم دیگهای اشتباه کنیم و اولین کسی که باید پذیرای اشتباه ما باشه، خودمون هستیم.
2. دوم اینکه به خودمون فرصت اشتباه کردن بدیم؛ حداقل توی جمعهایی که میدونیم انقدر قضاوتگر نیستن شروع کنیم به تمرین صحبتکردن؛ چون ما باید خطا کنیم تا یادبگیریم. اشتباهات ما به عنوان یک تجربه هستن که ما میتونیم ازشون یادبگیریم و استفاده کنیم.
3. یادمون باشه مسابقهای که توش شرکت نکنیم، حتماً بازندهایم.
4. برخی از این مراحل مثل مرحله اول و دوم، پیچیدگیهای روانی دارن که کمک گرفتن از یک روانشناس میتونه تو این مسیر به ما کمک کنه.
بیشتر بخوانید:
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
ممنون از مطالب ارزشمند شما