روانشناس کیست؟ (به مناسبت روز روانشناس، قسمت اول)
( توصیه به آنهایی که میخواهند روانشناس شوند یا به روانشناس مراجعه کنند)
جواب این سوال برای ما که سالهاست با خارهای این راه پر پیچ و خم همراه هستیم هنوز” اما و اگر” دارد چه برسد به شما اگر که روانشناس نیستید!
شناخت و تشخیص روانشناسی، علمی از قصهبافتنهای مدعیان و مدرسان و انگیزه دهندگان و گاهی حتی فالگیران و سایر اقشار محترم جامعه، و تلاش برای آگاهی دادن به شما، برای همه ما جستوجوگران این دانش، تبدیل به یک جنگ تمام عیار شده است.
دلم خواست به بهانه هفته روانشناس کمی از زبان همه همکارانم در کلینیک روانشناسی و اساتیدم با شما درد و دل کنم.
اولین سوال در ذهنم این است که: شما چه تصویری از روانشناسی دارید؟
برای خیلی از افراد اتفاق میافتد که مراجعه به روانشناس یا مشاور، در برهههای حساس زندگی به آنها پیشنهاد میشود. اما مسئله اصلی اینجاست که روانشناس کیست و چه کار میکند؟
شاید برای در امان نگهداشتن مردم از دست مدعیان درآمد جو، بهترین کار معرفی روان شناس علمی باشد!اما برخلاف تمام این مقدمات باید بگویم که روانشناسی یک علم بسیار گستره است. سختتر آنکه هنوز چارچوب کلی آن به طور کامل محکم نشده است؛
طبیعیست! طالب در جست و جوی طلب و طلب خود طالب است! در ادامه قصد دارم طی دو مقاله پیاپی رویکردهای علمی و ثابت شده از روانشناسی را به شما معرفی کنم.
برای یافتن سوالهای زیر میتوانید با ما همراه باشید:
- تفاوت واژه های روانشناس، مشاور، روان پزشک، متخصص مغز و اعصاب و عصب روانشناس چیست؟
- تفاوت روانشناس با روانکاو و یا درمانگر شناختی و رفتاری چیست؟
- چه روش های متفاوتی برای درمان روان انسان وجود دارد که علم آنها را تایید کردهاست؟
- انرژی درمانی، کارما، هیپنوتیزم، مراقبه و … در کجای روان شناسی علمی جای می گیرند؟
قدم اول، فرق روانشناس و مشاور:
روانشناسی و مشاوره دو رشته متفاوت دانشگاهی هستند. علی رغم شباهتهایی که دارند تفاوتهای جدی نیز دارند. مهم ترین نکته این که روانشناس ها تربیت میشوند تا آسیبهای روان را تشخیص دهند و ترمیم کنند. این درحالیست که مشاوران برای کمک به مردم در حل مسائل و مشکلات، آموزش میبینند. نکته اصلی اینجاست که تمرکز روانشناس بر درمان خود مراجع و تمرکز مشاور در حل مسئله و مهارتهای مرتبط با آن است. البته که در بسیاری از موارد این دوحوزه بسیار به هم نزدیک خواهند شد.
قدم دوم، تفاوت روانشناس با روانپزشک (یا همان متخصص اعصاب و روان):
روانشناس ها در طول چهار سال کارشناسی دو و نیم سال کارشناسی ارشد و چهار سال دوره دکتری به طور متمرکز برای شناخت آسیبهای روان و درمان آن ها از طریق روان درمانی آموزش میبینند.از آن سو روانپزشکان در قدم اول پزشک هستند. این یعنی آنها در طول هفت سال ابتدا در رشته پزشکی عمومی تحصیل کرده و سپس در یک دوره حداقل دوساله برای تخصص روانپزشکی تلاش میکنند.
تمرکز اصلی روان پزشکی بر تشخیص جنبه های مغزی مرتبط با اختلالات و درمان آنها از طریق دارو و نه روان درمانی است. بلعکس، طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران، روانشناسان اجازه تجویز دارو را ندارند و صرفا از طریق روان درمانی به درمان افراد میپردازند.با این حال متخصصان این دو حوزه از کار یکدیگر بی اطلاع نبوده و در بسیاری از موارد مراجعین برای درمان کامل نیاز به همکاری همه جانبه این دو متخصص دارند.
قدم سوم، تفاوت عصبروانشناس و متخصص مغز و اعصاب:
همان طور که از نام عصبروانشناسی پیداست، متخصصین این رشته در قدم اول روانشناس هستند. در درجه بعد روانشناسانی هستند که به صورت تخصصی بر جنبه های مغزی اختلالات روانی میپردازند.تفاوت آنها با روانپزشکان این است که روان پزشکان دارو تجویز میکنند. اما عصب روانشناسان به توانبخشی مشکلات روانی مرتبط با آسیب مغز از طریق درمان های غیر دارویی میپردازند. در این میان متخصصین مغز و اعصاب پزشکانی هستند که به مشکلات فیزیولوژیکی مغز میپردازند مانند متخصص قلب یا متخصص کلیه.
مشترکات بین تمام روانشناسان علمی، مهم ترین قسمت مقاله همین جاست:
خب حالا که متوجه شدید روانشناس از نظر تحصیلی و قانونی چه کسی هست و با توجه به اینکه خود روانشناسان به چند دسته تقسیم میشوند(موضوع مقاله بعدی)؛ بیاید ببینیم روانشناسان در چه چیزهایی مشترک هستند:اولین و اساسی ترین موضوع این است که انسان در سختی آفریده شده است! این یعنی اصلی ترین چیزی که ما با آن سروکار داریم (درد) آدم هاست. اینکه دردهای روان آدم ها را بببینیم و بر آن ها مرهم بگذاریم. پس اینجا یکی از مهم ترین گروه ها از روانشناسان علمی جدا میشوند.آن هم سخنرانانی هستند که خوب بلدند صحبت کنند، و با خطابه های تند هیجانی هدفشان این است که بگویند شما نباید در زندگی درد را تجربه کنید!در هر لباس و هر عنوانی از روانشناس فارغ التحصیل کرده فلان دانشگاه خارجی بگیرید تا شخصیت های معنوی و حتی اجتماعی و رسانه ای.
چرا درد؟
شاید برایتان جالب باشد که ما در روانشناسی نظریهای داریم به نام ضربه تولد. این نظریه معتقد است لحظه تولد که انسان مجبور به خروج از رحم مادر میشود یکی از بزرگترین ضربههای روانی را تجربه میکند. چرا؟ چون از محیطی امن و بدون خطر به محیطی ناامن پا گذاشته که حالا باید برای تنفس و تغذیه و در یک کلام برای بقا بجنگد!پس چطور از موجودی که با درد متولد شده است میتوان توقع داشت که هر گونه درد و غم را در زندگی از خود دور کند؟
تقریبا تمام روانشناسان علمی در هر رویکردی به اصالت درد و سختی در زندگی معتقدند. آنها باور دارند فقط یک راه برای انسان سالمتر بودن وجود دارد و آن هم مقاومتر شدن و بهتر تجربه کردن این درد های تلخ زندگیست.تمام روان درمانیها نیز بر همین اساس شکل گرفته اند. هرکس پشت بلندگو به شما گفت شاد زندگی کنید و از غم و درد دوری کنید و احساس های بد را دور بریزید، هر کسی میتواند باشد جز یک روانشناس علمی! با این حساب درصد بسیار زیادی از کتابهای موفقیت و روانشناسی بازاری ارزش علمی ندارد!
روانشناسی فست فودی:
تشخیص مشکلات روان و درمان آنها فرایندی بسیار حساس و زمانبر است. هیچکس حتی بهترین روانشناسان دنیا نمیتوانند در یک نگاه یا یک پارگراف توضیح، مشکل کسی را تشخیص دهند یا برای درمان آن نسخه بنویسد. در روان شناسی، هر فردی یک جهان متفاوت با دردها و توانمندیهای خاص خودش است. پس اگر کسی با دو پارگراف توضیح یا یک سوال تلفنی، ادعای تشخیص مشکلتان و سپس دادن راه حل برای شما را دارد قطعا یک متخصص متعهد نیست.
توصیه من به شما این است که زندگیتان را به این حرفها و توصیههای خطابهوار گره نزنید. این کار شبیه این میماند که به یک پزشک تلفن بزنید و بگویید سر درد و حالت تهوع دارید و آن پزشک بگوید شما در آستانه سکته قلبی قرار دارید یا بگوید شما باردار هستید!!!هرگز در مهمانی ها و در جمع های دوستانه توقع گفتن مشکل و گرفتن راه حل را نداشته باشید و روانشناسان اطرافتان را زیر فشار نگذارید. هیچ پزشکی نمیتواند در وسط حال خانه اش جراحی انجام دهد!
انواع رویکردهای روان شناسی:
هیجانات، افکار و رفتار های ما سه جزء اصلی روان ما را تشکیل میدهند. رویکردهای روان شناسی با توجه به این که کدام یک از این سه جزء را اولویت درمان خود و اساس درمان میدانند به سه دسته اصلی تقسیم میشوند. این دسته ها، روانکاوی و درمانهای هیجان مدار، شناخت درمانی و رفتار درمانی هستند. هر کدام از این دستهها خود شامل تعداد زیادی روش درمان و رویکرد نظری است گه گفتن آنها در این مقال نمیگنجد. اما هر کدام از اینها:
روانکاوان و درمانگران هیجان مدار:
روانکاوی در ابتدای قرن بیستم با یکی از موثر ترین انسان های تاریخ به دنیای روانشناسی نوپای آن زمان معرفی شد. زیگموند فروید پدر روانکاویست که بسیاری از مفاهیم این علم در همه رویکردها وامدار او هستند. اما هرکسی که روانکاو است به این معنا نیست که دقیقا آن طور درمان میکند که فروید معتقد بود!
مانند هر علمی، این دانش هم دستخوش تغییرات بسیار جدی شد و روانکاوی به تعداد بسیار زیادی مدلهای درمانی متفاوت با کارکردهای متفاوت تقسیم شد که خصوصیت مشترک همه آنها تمرکز بر هیجانات بیمار است. درمان در این رویکردها عمدتا آموزشمحور و یا تکلیفمحور نیستند و به تجربه لحظه به لحظه بیمار در اتاق درمان و به رابطه او با درمانگرش متکی هستند.
روانکاو، درمانگر پویشی و درمانگر هیجان مدار همگی در دسته درمانگرانی جای میگیرند که راه ورودشان به دنیای مراجع، هیجانات او است. البته این به این معنا نیست که آنها افکار یا رفتار را به کلی نادیده میگیرند.
چند اصطلاح مرتبط با درمانهای هیجانمدار:
معنای درمان پویا این است که درمانگر پیش از جلسه درمان برنامه ریزی نمیکند که در جلسه دقیقا چه بگوید و چه کاری انجام دهد بلکه فرایند درمان به صورت پویا و متناسب با شرایط فعلی مراجع، ارزیابی و اجرا میشود.
اصالت دادن به هیجانات یعنی درمانگران این رویکرد معتقدند فکرهای افراد و اندوختههای دانش آنها به تنهایی توانایی تعیین شرایط روان افراد را ندارند بلکه این هیجان ها و الگوهای آن هاست که تولید رفتار و افکار را تحت تاثیر قرار میدهند.
شناخت درمانگران :
این رویکرد از روانشناسی، به اصالت افکار معتقد است و درمان را بر اساس تغییر افکار مراجع و اکثرا از طریق آموزش مستقیم انجام میدهد. شناخت درمانگران نیز که به تعداد زیادی رویکرد متفاوت تقسیم میشوند تقریبا همه چیز را از قبل برای اتاق درمان برنامه ریزی میکنند.
درمان طی جلسات مشخصی با آموزش ها و تکالیف مشخصی به پایان میرسد. همچنین آنها پروتکلهای از پیش تعیین شده دارند و معتقدند با تغییر فکر بیمار هیجانات و رفتار او نیز تغییر میکنند.
رفتار درمانگران :
این رویکرد که به اصالت رفتار قابل مشاهده و صرفا نشانه های رفتاری معتقد است شامل درمانگرانی میشود که قصد دارند با یک برنامه اقتصادی و حداقل زمان ممکن یک رفتار ناکارآمد را حذف کرده یا رفتار کارآمدی را افزایش دهند. در این نگاه، افکار یا احساسات زیر رفتارها چندان اهمیتی ندارد و قصد، تغییر یک رفتار در کوتاه ترین زمان ممکن است.
مثلا شما از گربه میترسید، برای درمانگر مهم نیست دلیل آن چیست، برای او مهم است که دیگر از گربه نترسید!
رفتارگرایی نیز در معنای خالصش کمتر به کار برده میشود و بیشتر با شناخت درمانی ترکیب شده است.
دو رویکرد وجودگرایی و روانشناسی مثبت:
این دو رویکرد که در ایران کمتر شناخته شدهاند نیز از رویکرد های علمی روانشناسی به حساب می آیند. “وجودگرایی” بر ارزشهای متعالی انسانی و رشد در انسان میپردازد.
“روانشناسی مثبت” که البته در سالهای اخیر در دنیا و هم در ایران درحال رشد چشمگیر است به رشد انسان پس از آسیب و به افزایش تابآوری انسانها در برابر دردهای زندگی توجه دارد. نه تلاش برای التیام زخم بلکه تلاش برای فرا رفتن از آن.
به همه این پنج دسته، روان شناس گفته میشود و اگر بپرسید کدام یک بهترند یا کدام یک را پیشنهاد میکنم، پاسخ درست آن رویکردیست که بیشتر از بقیه بتواند سطح سلامت روان شما را ارتقا بخشد زیرا آدم های متفاوت مسیرهای متفاوت را طی میکنند.

مراقب باشید :
با این تفاسیر هنوز دایره افرادی که روانشناس نیستند را نمیتوان کامل کرد. هرچند مواردی مثل نصیحت درمانی و زدن حرفهای عامهپسند یا دادن راهکارهای قطعی و تضمینی هنوز میتوانند جزء غیرروانشناسی باشند.
کارما، قانون راز ، قانون طبیعت، قانون جنگل، فالگیری، انرژی درمانی و… همه اینها در یک دسته قرار میگیرند : غیر از روانشناسی! ما هرگز به کسی این دروغ را نمیگوییم که هرچیزی بخواهی و به آن فکر کنی را به دست خواهی آورد زیرا ممکن از در توهم و آرزوی آن هلاک شود!
هیپنوتیزم در گذشته دور بخشی از روانشناسی بوده است اما هم اکنون بیشتر جنبه پژوهش داشته و راهی برای درمان بلند مدت به حساب نمی آید و مراقبه که از جمله سنت های شرقی است و برخی مفاهیم مربوط به آن جذب روانشناسی شده در بسیاری از تکنیک های آرام سازی و کاهش موقتی اضطراب به کار میرود.
و اما بعد:
درمان روان به قدری فرآیند پیچیده و دشواریست که ممکن است افراد حتی پس از پایان تحصیلات خود در هر مقطعی از این رشته قادر به انجام آن نباشند درست مثل هر رشته دیگری .
اما هر روانشناس ماهری در هر رویکرد و شاخه ای، انسانی منعطف و سخت کوش است که میکوشد مشکل شما را درست تشخیص دهد و آن را ارزیابی و درمان کند. همگام با پیش رفتن جلسات و حدودا با گذشت حداکثر هفت الی هشت جلسه شما باید تغییرات هرچند اندک در روان خود را احساس کنید. البته تعداد این جلسات با توجه به رویکرد و مهارت درمانگر و البته نوع و شدت مشکل شما میتواند متفاوت باشد.
روانشناس خوب را فقط شما میتوانید تشخیص دهید وقتی نتیجه ماها صرف وقت و هزینه، رشد، پختگی و التیام روانتان باشد! وقتی که به جای فرار یا انکار دردهای زندگی می ایستید، آنها را تجربه میکنید ولی شکسته نمیشوید!
سخنی با آنها که میخواهند روانشناسی بخوانند:
برای روانشناس شدن به چند چیز هم زمان نیاز دارید.در اولین قدم باید بدانید که روان شناس شدن الزاما به معنای بهبود سلامت روان خود شما والتیام زخم های درونتان نیست. هرچند روانشناسی و خودشناسی همراه آن میتواند زمینه را برای درمان بهتر فراهم کند.
دوم اینکه اگر علاقه یا توان مطالعه های بلند مدت و زیاد و البته صبر برای یادگیری را ندارید هرگز به این سمت ها نیایید.یک روانشناس از همان سالهای اولیه تحصیل باید به طور مرتب چندین هزار صفحه کتاب در هر ترم تحصیلی بخواند و این روند تا پایان عمر حرفهای شما بایستی ادامه پیدا کند. البته نه صرفا خواندن بلکه یادگیری و تحلیل، چرا که خواندن صرف شما را به یک فارغ التحصیل موفق تبدیل میکند که الزاما به معنای یک روانشناس خوب نیست!
مرحله بعد ،تلاش تلاش تلاش به همراه تمرین و صبوری است زیرا درمانگری به جز علم یک مهارت و یک هنر بسیار سخت است.
در نهایت و پس از درمانگر شدن مرتبا باید خود را از فرسودگی زیر زخم هایی که مراجعان با خود به اتاق درمان می آورند حفظ کنید و پابه پای هر مراجعی رشد کنید .
اینجا خبری از زدن حرف های شاد و پخش موزیک و گرفتن شاخه گل در دست نیست ، بلکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها…
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
عالی بود
سپاس، ممنون از شما که مطالعه کردید و نظر دادید.
خیلی مفید بود. سپاس🌷
خیلی خوشحالم که براتون مفید بوده . ممنون