پس ماندههای روز (رویاهای دوران قرنطینه)
بین آپریل 2020 تا مارچ 2021، گروه کوچکی از دانشجوهای تحصیلات تکمیلیِ واحدِ روانکاویِ دانشگاه لندن، شروع به جمع آوری رویاهای دوران قرنطینهی همگانی کردند. ماحصلِ این کوششها، الهام بخش ساخت سه انیمیشن شد که با نظر به بیش از پانصد رویای ثبت شده توسط عموم مردم در دوران قرنطینه ساخته شده بود. در ادامه ضمن بررسی نخستین انیمیشن از این سهگانه به برخی از فرمها و احساسات بیان شدهی مشترک در این مجموعه رویاها، و به موازات آن تجربیات شخصیِ زیگموند فروید از جنگ جهانی اول و پاندمی آنفلوانزایِ 1918، و چگونگی اثر این تجربیاتِ تروماتیک بر شکل گیری نظریه تفسیر خواب او میپردازیم.
“بخدا میتوانستم در پوست گردویی محصور باشم و خود را شاه سرزمینی بیکران بدانم، اگر این نمیبود که خوابهای بد میدیدم.” (هملت)
فهرست محتوا:
Toggleتمهیدات
تجربه همه گیری کرونا نادیده گرفتن بیقاعدگی ذهن انسان را سخت تر کرده است. در این دورانِ شوم –حصر تحمیلی و ناخوشایند برای برخی و ترس از مواجهه ی اضطراب آور با دیگران برای برخی- زیستِ رویاییِ ما نیز گسترش یافته است. و این رویاهای دوران قرنطینه به طرز غیر معمولی واضحتر شدهاند، به نحوی که یک تجربه رایج اینست که در هنگام بیداری مطمئن نباشیم آنچه در رویا دیده ایم واقعا رخ نداده است!
فروید و تفسیر خواب
فروید معتقد بود که رویا مدخلی منحصر به فرد برای فهم چگونگی کارکرد ذهن است. نهایتاً او اظهار داشت رویاها به ما امکان بیان آرزوهای ممنوعه را میدهند، هرچند در قالب نماد و به صورت تغییرشکل یافته. اما تجربه شخصی فروید از وحشت جنگ جهانی اول و همهگیری آنفلوانزا که طی آن دخترش را از دست داد؛ او را به این فکر واداشت که شاید زمانی که ما درگیر یک موقعیت بسیار چالش برانگیز میشویم، رویاهایمان نشان میدهند که چگونه ذهن ما در تلاش است تا آنها را درک کند و به ما کمک کند تا دوباره حس تسلط را به دست آوریم.
رویا در عصر همه گیری
بسیاری از رویابینهای بررسی شده در این پروژه در رویاهای دوران قرنطینه خود را در موقعیتهایی پیدا میکردند که در تلاشی دیوانه وار برای انجام دادن کارهایی به ظاهر ساده بودند، و نهایتاً با احساس خستگی و اضطراب از خواب بیدار میشدند. هرچند ناخوشایند، رویاهای چنینی یادآور توانایی ما برای مبارزه با غرق شدن در مشکلات و وصله پینه کردن راه حلهایی برای مشکلات به ظاهر حل نشدنی نیز میباشند.
پس ماندههای تجارب ما در بیداری همواره در رویاهایمان نیز پیدا میشوند. پس شاید این مایه شگفتی نباشد که بسیاری از انسان ها خوابهایی نظیر: رویای یک سفر لغو شده و هواپیماهای زمین گیر شده، رویای ماسک گم شده یا نامناسب و رویای یک مکان شلوغ که در آن قانون فاصله گذاری اجتماعی نادیده گرفته شده است ببینند. کسانی که رویاهای دوران قرنطینه شان را با این پروژه به اشتراک گذاشتند، به طور معمول گزارشهایی مبنی بر داشتن احساسات ناخوشایند، اضطراب و گیجی میدادند و البته بسیاری نیز به چیزی که ذهنشان تولید کرده بود احساس علاقه مندی میکردند. آنها حس میکردند رویاهایشان باید معنی خاصی داشته باشد، حتی اگر آنها ندانند که معنایش چیست. همین امر باعث شد آنها مایل باشند رویاهایشان در طول قرنطینه را به اشتراک بگذارند…
پی نوشت: نام نقاشی استفاده شده، تداوم حافظه، اثر سالوادور دالی نقاش سورئالیست اسپانیایی میباشد. دلیل استفاده از این اثر، تداعیِ نام آن( تداوم حافظه) با عنوان این نوشته ( پس مانده های روز) بود. همچنین ساختار اعجاب آور این نقاشی به طرز شگفت انگیزی با قواعد استخراج شده از رویا در مورد ناهشیار که توسط فروید بیان شده همخوانی دارد. یکی از وجوه مشترک رویا و ناهشیار فارغ از قواعد زمان و مکان بودن این دو قلمرو میباشد وبه نظر میرسد این امر در نقاشی مذکور با به تصویر کشیدن ساعتهایی در حال آب شدن در بستر بیابانی بی مکان با عنوان اثر( تداوم حافظه) پیوند میخورد؛ گویی تصویر، پس ماندههایی از تجربه های بیداری و هشیارانه است که در قلمرو ناهشیار دگرگون و متلاشی میشوند.
لینک مشاهده نخستین فیلم این پروژه :
https://pep-web.org/browse/document/PEPGRANTVS.001.0015A
دیدگاهتان را بنویسید