• روان درمانی
    • روان درمانی و مشاوره فردی بزرگسال
    • روان درمانی و مشاوره کودک و نوجوان
    • زوج درمانی
    • مشاوره تحصیلی و شغلی
    • روان سنجی
  • روان‌درمانگران
    • روان‌درمانگران شیراز
    • روان‌درمانگران تهران
  • آموزش
    • آموزش‌های عمومی
    • آموزش تخصصی
  • وبلاگ
    • وبلاگ عمومی
    • وبلاگ تخصصی
  • فروشگاه
    • کتاب
    • مقالات تخصصی
  • درباره ما
  • تماس با ما
رزرو مشاوره
آکادمی تخصصی
جستجو کردن
Close this search box.
0
فهرست
  • روان درمانی
    • روان درمانی و مشاوره فردی بزرگسال
    • روان درمانی و مشاوره کودک و نوجوان
    • زوج درمانی
    • مشاوره تحصیلی و شغلی
    • روان سنجی
  • روان‌درمانگران
    • روان‌درمانگران شیراز
    • روان‌درمانگران تهران
  • آموزش
    • آموزش‌های عمومی
    • آموزش تخصصی
  • وبلاگ
    • وبلاگ عمومی
    • وبلاگ تخصصی
  • فروشگاه
    • کتاب
    • مقالات تخصصی
  • درباره ما
  • تماس با ما
0

وقتی «خاطرات گذشته» چراغ راه آینده می‌شوند؛ تروما و بحران

1401-07-11
ارسال شده توسط سجاد طحان پور
احساسات، سلامت روان

اگر چشم و گوشتان را ببندند و در اتاقی رهایتان کنند، چه اتفاقی برای شما می‌افتد؟ ممکن است احساس ناامنی کنید و دلتان بخواهد سر در بیاورید کجایید. ممکن است با دست‌تان سعی در کاوش محیط کنید تا چیز آشنایی مثل یک صندلی پیدا کنید. یا حداقل جایی که بتوانید پنهان شوید یا وسیله‌ای که چشم‌تان را باز کنید. اما چه ارتباطی به مرور خاطرات گذشته دارد؟

به شکل کاملا طبیعی، تحمل کردن ابهام برای ما دشوار است. چرا برای آینده اضطراب می‌گیریم؟ چرا وقتی در انتظار جواب آزمایشیم تنش داریم؟ ما تمایل داریم از ابهام بکاهیم و این کار را با «معناهای از قبل آماده شده» انجام می‌دهیم. ذهن ما با کمک اندوخته‌ها و خاطرات گذشته ، وقایع اطراف ما را معنا می‌کند.

ما به اتفاقات معنا می‌دهیم

تا به حال توی خیابان تصادف کرده‌اید؟ این دم دستی‌ترین مثال ممکن است. مثالی که احتمالا هزار بار شنیده باشید و من هنوز فکر می‌کنم بهترین مثال است. وقتی تصادف می‌کنیم -چیزی که اسمش روی خودش است، تصادف- واکنش‌های متنوعی داریم. عده‌ای از ما بسیار برانگیخته می‌شویم، می‌ترسیم یا فوق‌العاده عصبانی می‌شویم. ممکن است کله‌شق شویم و تمام تلاش خودمان را به کار ببندیم تا تقصیر گردن‌مان نیفتد، ممکن است بترسیم و تسلیم هر چیزی شویم که طرف مقابل می‌گوید.

بعضی از ما راحت‌تر حل و فصلش می‌کنیم و بعضی از ما شروع می‌کنیم به پیچیده‌تر کردن قضیه. شاید تلاش کنیم دست پیش بگیریم که پس نیفتیم. وقتی پلیس می‌آید، هر کدام از ما ممکن است «روایت» متفاوتی از لحظه‌ی تصادف بگوییم. همچنین شاهدان عینی ممکن است همین کار را بکنند. چرا اینقدر متفاوت از هم فکر می‌کنیم؟ چرا جایی برانگیخته می‌شویم و جایی آرامیم؟ چرا گاهی بحث‌مان در می‌گیرد و گاهی با لبخند ساده‌ای همه‌چیز ختم به خیر می‌شود؟ آیا حافظه و خاطرات گذشته ما می‌تواند نقشی در این مورد داشته باشد؟

ذهن معناساز

انسان موجودی «معناساز» است. یکی از پیامدهای رشد زبان در گونه‌ی انسان -بین تمام موجودات زبان انسان از پیچیدگی‌های زیادی برخوردار است- همین معناسازی است. ما دوربین فیلمبرداری نیستیم. پژوهش‌ها نشان می‌دهند حتی چشم ما، عینی‌ترین حس ما، چیزها را همانطور که هستند نمی‌بیند!

بیایید یک بازی ساده را امتحان کنیم! یک روز که با دوستتان رفته‌اید کافه، از او بخواهید چشم‌هایش را ببندد و از او سوال کنید. مرد باریستا ریش داشت؟ چند چراغ توی کافه است؟ لباس من چه رنگی است؟ توی ماشین کتابی بود؟ چشم ما مثل دوربین عکاسی یا فیلمبرداری عمل نمی‌کند. بلکه می‌توانیم بگوییم مثل یک نقاش عمل می‌کند. چشم ما جهان را تفسیر و تعبیر می‌کند. مقداری تخیل (داده‌های از پیش آماده شده) به اطلاعات حسی دریافت‌شده می‌زند و به ما تحویل می‌دهد.

ما گرایش داریم معنای خاصی را انتخاب کنیم

ما رفتار آدم‌ها را بر اساس معنایی که برایمان دارد قضاوت می‌کنیم. اگر جواب ندادن پیام برای شما معنای «طرد شدن» داشته باشد -فارغ از اینکه طرف مقابل شما قصد داشته طردتان کند یا نه- شما به صورت خودکار احساس طردشدگی می‌کنید. بلافاصله حس بدی پیدا می‌کنید و احساس می‌کنید بدن‌تان از حالت طبیعی خودش بیرون رفته است. جواب ندادن پیام می‌تواند هزار معنا داشته باشد اما ذهن ما تمایل دارد به یکی از این معناهای موجود بچسبد. ممکن است متعصب بشویم؟

اگر ذهن ما بر حسب آنچه بر ما گذشته، «وابستگی» را چیز بدی بداند که باید از آن فرار کنیم و خطرناک است، به محض اینکه نشانه‌هایی از وابستگی در خودمان یا دیگران حس کنیم ممکن است بلافاصله دور شویم. برعکس، اگر «وابستگی» برایمان چیز لذت‌بخشی باشد که امنیت ما را در این دنیای وحشتناک تامین می‌کند و حس می‌کنیم بدون چسبیدن به دیگران می‌میریم ممکن است مدام تلاش کنیم به دیگران بچسبیم.

نقش تروماها در آنچه این روزها تجربه می‌کنیم

ممکن است این روزهای بحرانی، در کنار اخبار ناگوار و اتفاقاتی که به خودی خود ناراحت‌کننده‌اند، به یاد ضربه‌هایی بیفتیم که تجربه کرده‌ایم. شاید دختری که به خاطر حجاب ارشاد شده، تداعی‌کننده‌ی دختری باشد در کودکی ما که در محیط خانه یا مدرسه ارشادش کرده‌اند. شاید تجربه‌ی تلخ سخت‌گیری‌های پدری را به خاطر بیاوریم که آزادی عمل را از ما می‌گرفت. پدری که حرف همیشه حرف خودش بود و نمی‌توانست گوش بدهد و نیازهای ما را ببیند.

احساس شرمی که روزی در مواجهه با افرادی پیدا کرده‌ایم که پوشش یا رفتار ما مورد تاییدشان نبوده ممکن است دوباره سر باز کند. یا حس نفرتی که روزی تجربه کرده‌ایم وقتی به ما گفته می‌شده چرا اینطور لباس پوشیده‌ایم، چرا بلند خندیده‌ایم، چرا گریه کرده‌ایم یا چرا فلان رفتار را از خودمان نشان نداده‌ایم؟

در کنار بحران اجتماعی به وجود آمده و پیامدها و حس‌های گوناگونی که در ما به وجود می‌آورد، احساساتی هستند مربوط به تجربه‌های شخصی ما. این روزها ممکن است بودن در کنار همسری کنترلگر بیشتر آزارمان بدهد و ممکن است ذهن ما تمام خاطرات دور و نزدیک ما را فرا بخواند. ممکن است با اعضای خانواده بیشتر بحث‌مان بشود. آن دسته از خاطرات گذشته که در آن نادیده گرفته شده‌ایم یا چیزی در ما به خاطر بودن در فضایی محدودکننده کشته شده در دسترس‌ترند و هر خاطره مخلوطی از احساسات پیچیده در خودش دارد.

 با سیل خاطرات گذشته چه کنیم؟

نوشتن: مرور خاطرات گذشته می‌تواند به نشخوار فکری تبدیل شود. اگر به یاد آوردن این خاطرات آزارتان می‌دهد، در فضای خلوتی قرار بگیرید و بنویسید. سعی کنید بدون اینکه خودتان را قضاوت کنید خاطرات را بنویسید. با کمترین سانسور، درست همانطور که یادتان می‌آید آن‌ها را بنویسید. موقع نوشتن آن‌ها سعی کنید به احساسات‌تان دقت کنید. چه احساسی به شما دست می‌دهد؟ سعی کنید به آن توجه کنید. اگر دوست ایمنی دارید می‌توانید با او درباره این خاطرات حرف بزنید.

هدف از این کارها، تخلیه کردن احساسات یا سرکوب آن‌ها نیست. احساسات واقعی و اصیل اگر سرکوب هم بشوند جور دیگری خودشان را نشان می‌دهند. هدف این است که بتوانید به خودتان سامان بیشتری بدهید و از هم نپاشید. در حالت تنظیم هیجانی انسان‌ها تصمیم‌های بهتری می‌گیرند و محدودیت کمتر و تاب‌آوری بیشتری دارند.

دریافت حمایت اجتماعی در شرایط بحران بسیار لازم است. اگر جلسات روان‌درمانی می‌روید مفید است اگر حس‌تان را با درمانگرتان در میان بگذارید.

قبلی محافظت از کودکان در برابر اخبار بد و بحران‌های اجتماعی
بعدی از رنجی که می‌بریم: تاثیر مردسالاری بر جامعه

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو در سایت
جستجو برای:
کلینیک روانپویشی آگاه
وقت مشاوره کلینیک آگاه
دسته بندی مقالات
  • آزمون ها (5)
  • احساسات (51)
  • اختلالات روانی (49)
  • اختلالات شخصیت (18)
  • استعدادیابی (2)
  • اضطراب (13)
  • تحصیلی (4)
  • تحلیل فیلم (31)
  • تخصصی (49)
  • خودشناسی (73)
  • داستان های اتاق درمان (4)
  • درمان (31)
  • دسته‌بندی نشده (2)
  • روابط عاطفی (69)
  • زوج درمانی (9)
  • سلامت روان (100)
  • شفقت خود (13)
  • کودک و فرزندپروری (52)
  • مبانی نظری (20)
  • نوجوان (1)
پرطرفدارترین کلاس‌های آموزشی
  • مقاله هستنی شناختی در روانکاوی مقاله روانکاوی هستی شناختی
    40,000 تومان
  • فریب نشانه در درمان روانکاوانه مقاله‌ی فریب نشانه در درمان روانکاوانه(2010)
    30,000 تومان
  • دوره تشخیص داینامیک دوره جامع تشخیص داینامیک
    7,900,000 تومان – 9,400,000 تومان
  • دوره istdp روان درمانگری با تدریس دکتر سرافراز دوره ISTDP | مقدماتی تا پیشرفته
    تماس بگیرید

مرکز ارائه خدمات روانشناسی آگاه خانواده بزرگی از مراجعین و متخصصین را بنیان نهاده است که ارتباطی صمیمانه و در عین حال حرفه‌ای با یکدیگر دارند.

راه های ارتباطی

  • شیراز، خیابان ملاصدرا، ابتدای کوچه ۱۰
  • ۰۷۱۳۶۴۷۴۶۶۰
  • ۰۹۰۱۵۴۴۲۷۲۲
  • clinicagah@gmail.com

لینک‌های سریع

  • دریافت نوبت مشاوره
  • روانشناس شیراز
  • روانشناس تهران
  • مقالات
  • آموزش

مجوزها

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
ارسال به ایمیل
https://agahclinic.com/?p=25257
مرورگر شما از HTML5 پشتیبانی نمی کند.