خطر گم شدن! روانشناسی زرد

تیترهای جذاب اما …
- تو می تونی به هر چیزی که میخوای برسی فقط کافیه باور داشته باشی!
- 7 راهکار برای اینکه کسی را عاشق و مجذوب خود کنیم!
- افزایش اعتماد به نفس در دو هفته!
- تو این ویدیو بهت میگم چه جوری هیچ وقت غم و غصه نداشته باشی!
- خوشبختی در سه گام!
- چی کار کنم تا شوهرم رو حرف من حرف نزنه!
نقطه ی مشترک همه ی این عنوان ها، “زندگی بدون محدودیته”. تصویر زندگی بدون محدودیت تصویر قشنگیه. تو این تصویر میتونی همه کاری بکنی، میتونی چیزای ناخوشایند رو حذف کنی، میتونی دیگران رو تغییر بدی، اون هم فقط با چند راهکار ساده و سریع. دنیای بچه ها در ابتدا یه دنیاییه که خودشون و مامان باباشون همه کاری می تونن بکنن و هر چی میخوان سریع برآورده میشه، تحمل شنیدن نه و الان صبر کن رو ندارن؛ دنیای کودکانه باید هم همین شکلی باشه. اما تو زندگی واقعی محدودیت داشتن و ناکام شدن یه اصله. فاصله ی زیادیه بین بدون محدودیت بودن دنیای کودکانه با اصل ناکامی زندگی واقعی. اما اگر بخوایم این دنیا رو تا بزرگسالی زنده نگهش داریم و بهش پر و بال بدیم، چی میشه؟
تلاش برای حفظ تصویر دنیای بدون محدودیت و بدون رنج چه خطراتی داره؟
بیاین تصور کنیم هر روز صبح که از خواب بیدار میشیم به خودمون میگیم من به هر چی میخوام میرسم و پرانرژی روزمون رو شروع میکنیم. میریم تا تلاش کنیم برای یک موفقیت بی نقص در مسیر خواسته هامون. تا یه جایی خوب پیش میریم اما برمیخوریم به آدمایی که باید تو این مسیر برای ما کاری انجام بدن، ولی در عوض سنگ میندازن جلو پامون. یکم که میگذره شنیدن خبرای وضع اقتصادی و شرایط کشور شروع میشه. یه موقعیت پیش میاد میبینم عه من همونجوری واکنش نشون دادم که اصلا دلم نمی خواست؛ و تو همه ی این موقعیت ها مواجه میشم با محدودیت ، محدودیتی که اصلا خوشایند نیست و خیلی هم رنج آوره. اون وقت اگر باور به وجود محدودیت در زندگی در ما شکل نگرفته باشه چی میشه؟
خطر اول: ناامیدی
زندگی کاری نداره تصویر ما ازش چه شکلیه، بر اساس قوانین خودش پیش میره. وقتی تصویر قشنگ ما خیلی متفاوت باشه از اون چیزی که هست، هر لحظه احتمال داره در مواجهه با مسائل بیفته و بشکنه. اینجاست که باور به دنیای بدون محدودیت باعث میشه تا در مواجهه با محدودیت های کوچک و بزرگ، ناامیدی نسبت به خودمون، دیگران، و زندگی رشد می کنه.
خطر دوم: گم شدن
باور و تلاش برای حفظ دنیای کودکانه ی بدون محدودیت، میتونه ما رو به مسیرهای انحرافی هدایت کنه و در نتیجه ما از مسیر اصلی دور بشیم. مثلا اگر من احساس کنم دوست داشتنی نیستم، و برم دنبال راهکارهایی که چجوری باشم تا بتونم دیگران رو جذب خودم کنم؛ علاوه بر اینکه به مقصد احساس دوست داشتنی بودن نمیرسم، از اینکه چطور شده من همچین احساسی دارم؟ و تو روابط من داره چی میگذره؟ غافل می مونم و ممکنه خودم رو برای احساس دوست داشتنی بودن به شکل های مختلف انقدر تغییر بدم تا حتی اگر هم دوست داشته بشم، دیگه چیزی از خودم، افکارم و علایقم باقی نمونده باشه.
باور به دنیای بدون محدودیت به ما انگیزه میده، اما این مدل انگیزه و انرژی میتونه باعث بشه ما تو یه مسیر اشتباه ثابت قدم باقی بمونیم. مثلا فرض کنید من میخوام دانشگاه پزشکی بخونم و موفقیتم رو فقط در پزشک شدن میبینم. تلاش می کنم اما شواهد بارها و بارها به من نشون میدن تو شاید برای پزشک شدن مناسب نباشی. اما من به خودم میگم من باید به هر چی که میخوام برسم و دوباره همون مسیر رو ادامه میدم. تو این مسیر آیا به خودم اجازه میدم بپذیرم من استعداد پزشکی رو ندارم؟ آیا به خودم اجازه میدم که به رشته های دیگه هم فک کنم؟
خطر سوم: دور شدن از رشد
برای اینکه ظرفیت تحملمون بالا بره و توانمند بشیم در مواجهه با مشکلات، باید آروم آروم ناکامی ها رو تجربه کنیم و دردشون رو بچشیم. مثلا اگر وقتی فقدانی رو تجربه می کنم بخوام زود پاشم بگم هیچیم نشده و من باید خوشحال باشم همیشه، و برای اون فرد، اون آرزو، اون موقعیتی که از دست دادم سوگواری نکنم، ظرفیت من رشد نمیکنه تا بتونم بهتر با فقدان هام کنار بیام و بیشتر و واقعی تر برای خواسته هام تلاش کنم.
خطر چهارم: مقصد های دست نیافتنی
بعضی از مقصدها و اهدافی که در روانشناسی زرد تبلیغ میشه، غیر واقعیه. داشتن روحیه ی شاد در تمام لحظات، تغییر کردن و رسیدن به ویژگی های شخصیتی دلخواه در کوتاه ترین زمان، عدم تجربه ی هیجانات ناخوشایند مثل غم و ترس، توانایی تغییر دیگران و دنیا؛ این اهداف مطابق با طبیعت انسان و طبیعت زندگی نیست. اما اگر تصویر ما از زندگی مطلوب اینگونه باشه، ما میمونیم و تصویر به ظاهر قشنگی که بهش نمی رسیم و مشقت هایی که در این تلاش و نرسیدن تجربه میکنیم.
“روانشناسی زرد یکی از آسیب هایی که داره اینه که ما رو از زندگی واقعی دور می کنه. تلاش ها و انرژی ما برای حفظ یک تصویر خیالی و قشنگ از زندگی هدر میره. ما با رویای موفقیت های سریع، از قدم های کوچیک و مؤثر باز می مونیم. ما با رویای شکست ناپذیری، از شناخت واقعی خودمون و فهمیدن شکست هامون دور میشیم. ما با آرزوی تغییر دیگران، از دنیای درونی خودمون غافل میشیم. ما در جنگ با اصول اجتناب ناپذیر زندگی، مقابله ی مؤثر و سازگارانه با واقعیت ها رو یاد نمیگیریم. برای طی کردن مسیر از نقطه ی دنیای کودکانه به زندگی واقعی باید زندگی کنی، همون جوری که هست. باید قدم برداری، شکست بخوری، درد بکشی، بلند شی ببینی چی شده که شکست خوردی، دوباره برنامه بریزی و حرکت کنی.”
بیشتر بخوانید:
3 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام و درود
وقتتون بخیر
امیدوارم روز و هفته فوقالعادهای رو بسازید.
ممنونم از محتوای روشنگری که نشر دادهاید.
من یک نقد رو به خطر اول وارد میدونم. اون هم به اشتباه یکی گرفتن محدودیت و محیط با هم هست.
در متن شما، در بیشتر اشارهها، مفهموم کلمه محدودیت همان محیط است که این خود به خود اشتباه است.
محیط زندگی پیوسته در حال تغییر است و هیچ ثباتی ندارد. حتی اگر من و شما تمام زندگی خودمان را در یک شهر، در یک خانه، با یک عده دوست و کنار همان خانواده زندگی کنیم، پیوسته تغییر را مشاهده خواهیم کرد. وقتی همه چیز پیوسته در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت نیست، این خود نشانهای است بر بدون محدودیت بودن زندگی!
زندگی انسانها هیچ حد و حدودی ندارد. قوانین جهان هستی برمبنای توسعه نامحدود بنا شدهاند!
محدودیتها فقط حاصل از ذهن خود انسان و قوانین انسان ساخت است. درک و توجهی ناقص از قوانین حقیقی جهان هستی. در هر حوزهای که شما نگاه کنید، همیشه محدودیتها را انسانهای منطقی گذاشتهاند و دیوانگانی آن محدودیتها را شکستهاند.
همین بستر اینترنت برای اثبات نبود محدودیت کافی است.
نکته دیگری که خیلی باید بهش توجه کرد و شما هم اشاره کردید، واقعیت جهان هستی است. البته من این رو کاملتر میکنم و میگویم حقیقت جهان هستی.
همه چیز در جهان هستی دو قطب دارد. قطبی خوشایند و ناخوشاید. دو قطب که در تضاد با یکدیگر، اما در کنار هم یک چیز را شکل میدهند و مفهوم را ایجاد میکنند.
مفهموم دما، در کنار وجود سرما و گرما است که شکل میگیرد. خیال آسوده حاصل از قیاس آگاهی و نادانی است که شکل میگیرد. مفهوم توانمندی در کنار قدرت و ضعف است که ساخته میشود.
پس هرجا که یک جز را انکار میکنیم، در هر حوزه و ابعادی، ما با یک مفهوم ناقص و ناپایدار مواجه هستیم.
قوانین انسانساخته همیشه در بیان قوانین جهان هستی، دچار نقصهایی هستند؛ زیرا وقتی با علم به دنبال پیدا کردن علتها میرویم، علت حقیقی را فراموش میکنیم و دید ما محدود میشود به حواس ما! این در حالی است که آگاهی از قوانین جهان هستی، سرعت و قطعیت توسعه و پیشرفت علم را بیشتر میکند.
خب این مطالب در قالب یک دیدگاه بیشتر از این نمیگنجد.
باز هم متشکرم از مطلب خوبتون.
پ.ن: تیتر خطر سوم نیست، لطفا اصلاح کنید.
سلام
ممنون از توجه شما و بیان دیدگاهتون
در پاسخ به نقد شما، مفهوم محدودیت رو به عنوان یک اصل در زندگی که کل این متن بر این مبنا نوشته شده رو بیشتر توضیح میدم.
وجود محدودیت به عنوان هر آنچه بر خلاف خواست ماست و هر آنچه هر کدام از ما امکان دخل و تصرف در اون رو نداریم، با توجه به محیط و شرایطی که در اون زندگی میکنیم و با توجه به زندگی در کنار دیگرانی که خودشون خواسته هایی دارن که ممکنه در تضاد و تعارض با خواسته ی ما باشه، اجتناب ناپذیره.
اما هر کدوم از ما با توجه به دنیای روانی مون و ظرفیت تحمل محدودیت و ناکامی، به طور متفاوتی با محدودیت ها مواجه میشیم و به اون ها پاسخ میدیم.
فردی در مواجهه با محدودیت، اون رو محدودیتی ازلی و ابدی میدونه و خودش رو ناتوان از انجام هیچ گونه اقدامی.
فردی محدودیت رو نمیبینه و در سودای توان انجام هر کاری که خواسته ی خودشه به سر میبره.
و فرد دیگری هم با دیدن و پذیرش محدودیت، به دنبال پیدا کردن مسیر رسیدن به خواسته هاش میگرده، که به توسعه ی دنیای درونی خودش و دنیای پیرامونش منجر میشه.
ضمن سپاس از توجه شما، نکته فنی که متذکر شدید، تصحیح گردید.