سوگ
غمگین شدن طبیعت سوگ است و تجربه ی این غم بهتر از انکار آن است.
وقتی فقدانی دردناک دنیایتان را تیره و تار میکند، اولین چیزی که باید بدانید این است: اندوهگین شدن هیچ ایرادی ندارد.
اندوه همان عشق است در وحشی ترین و دردناک ترین شکل خود، واکنشی طبیعی و عاقلانه به از دست دادن.
فرهنگ ما اندوه را بیماریای میداند که باید درمان شود آن هم در سریع ترین زمان ممکن!!
هدف تجویز شده ی جامعه برای بازگشت به یک زندگی شاد و عادی بی اعتبار است و راه میانه ی بسیار سالم تری وجود دارد، ما باید زندگی را در کنار اندوه بسازیم، به جای اینکه تلاش کنیم بر آن غلبه کنیم.
غم و اندوه درست مثل عشق نیازی به راه حل ندارد.
بعضی دردها را نمیتوان درمان کرد، فقط باید آنها را به دوش کشید.
دردی در این دنیا وجود دارد که نمیتوانید با شادی از تنتان بیرون کنید.
سوگ فقط دربارهی مرگ نیست، بلکه دربارهی تجربهایه به اسم «فقدان»
و فقدان و سوگ میتونه در موارد زیر هم اتفاق بیوفته:
- بیماری و از دست دادن سلامت جسمی یا روانی
- پایان رابطه عاطفی
- ازدست دادن رابطه دوستی
- مهاجرت عزیزان و فقدان حضور فیزیکی آنها
- از دست دادن شغل
- سقط جنین و بارداری ناموفق
- تولد فرزند و از دست دادن نقشی که والد نبوده
- از دست دادن شرایط پایدار
- از دست دادن دارایی مورد علاقه
- از دست دادن استقلال
- از دست دادن حیوان خانگی
- از دست رفتن یک رویا به واسطه شرایط
- ازدواج و از دست دادن نقش مجردی
این موارد و خیلی موارد دیگه، جز اتفاقاتی هستن که ما در اون ها فقدان رو تجربه میکنیم.
حتی خیلی از این اتفاقات ممکنه به «خواسته و انتخاب خود ما» باشه، اما با این حال ما فقدانی رو باهاش تجربه میکنیم و حق داریم که بابتش سوگوار باشیم.
سوگواری گاهی روند پیچیده ایه، اگه تجربه فقدان خودمون رو معتبر ندونیم و بابت سوگوار شدن به خودمون حق ندیم، اگر سوگمون رو انکار کنیم و اگه مراحل سوگ رو پشت سر نگذاریم سوگ ما ممکنه تبدیل به سوگ پیچیده بشه و فقدانی که تجربه کردیم تبدیل به گره ای در زندگی ما.
مراحل سوگ:
۱.انکار، ۲.خشم، ۳.حسرت و چانه زنی، ۴.افسردگی و ناامیدی، ۵.پذیرش
اگه این مراحل ادامه پیدا کنه تبدیل میشه به اختلال سوگ.
علائم اختلال سوگ:
۱. نپذیرفتن مرگ او
۲. خشم و نفرت ناشی از فقدان
۳. بی قراری، اختلال در توجه و حافظه
۴. احساس تنهایی
۵. بی خوابی، کاهش میل جنسی
۶. بی اعتمادی به دیگران
۷. بی علاقگی به آینده
۸. احساس پوچی و ملال
۹. درد روانی شدید، بی حسی، کرختی
۱۰. مقصر دانستن خود در مرگ او
۱۱. تمایل به مرگ و خودکشی
نبایدهای رفتاری در برابر فرد سوگوار:
وقتی سوگوار میشوید، همه جور حرفی درباره سوگتان میشنوید: «او نمیخواهد این قدر ناراحت باشی»، «هر اتفاقی دلیلی دارد»، «حداقل این مدت او در زندگیات بوده» و…
اما مردم وقتی تلاش میکنند تا سوگ را قشنگ تر جلوه دهند یا تزیینش کنند یا از بین ببرند، باعث میشوند سوگ حس بدتری داشته باشد، و سوگوار بیشتر احساس تنهایی کند.
پس
از تصویر کردن شرایط بدتر اجتناب کنید. نصیحت و توصیه نکنید.
چگونه سوگواری کردن را یاد ندهید. مقایسه نکنید.
نخواهید دردش را از او بگیرید.
چگونه در سوگ از خود مراقبت کنیم؟
+ با افرادی که تجربه فقدان دارند صحبت کنید و از حمایتشان استفاده کنید.
+ مراقب سلامتی خود باشید ,خواب کافی، تغذیه سالم، پرهیز از الکل و مواد
+ مراحل سوگ را بشناسید. اکثر افراد بارها رفت و برگشت حس های مختلف را تجربه میکنند و این عیبی ندارد.
+ با اطرافیان حرف بزنید، از حس هایتان بگویید و بگذارید بدانند چه چیزی به شما کمک میکند.
+ حمایت خانواده و دوستان بسیار کمک کننده است، با وجود میل به تنهایی سعی کنید در جمع شرکت کنید و با اطرافیان وقت بگذرانید.
+ با داروهای روانپزشکی جلو احساسات و اشک های خود را نگیرید.
در فرایند سوگ، گریستن و گریستن
و باز گریستن عادی است
سالم است
طبیعی است
به فرآیند بهبودی کمک میکند،
این گریه با گریه های دیگر فرق دارد،
این گریه نشان از عشق است.
سوگ همچون خراشیست بر صورت احساس که هرچند بهبود یابد اما جایش ماندگار است و برقرار، و شاید حتی گاهی دوباره خونریزی نماید.
سوگواری پیچیدهست و گاهی اگر فقدانی که تجربه میکنیم برای ما خیلی سنگین باشه ممکنه به تنهایی نتونیم از مراحل سوگواری عبور کنیم. اگر به واسطه فقدانی سوگ رو تجربه میکنید، از رواندرمانگر کمک بگیرید.
و برای همه ما گریزی از فقدان نیست. اما با این حال میشود کنار آن هایی که هستند ماند، لبخند زد و در آغوش گرفت.
بیشتر بخوانید:
- چرا من انقدر رنج می برم؟ (قسمت اول)
- فرو ریختن توهم قدرت مطلق
- میخواهم از خودم دفاع کنم
- سرکوب (repression)، خودکشی خاموش!
- احساس گناه سالم یا ناسالم
