مهاجرت و ابعاد روانی آن
امروزه شمار افرادی که به مهاجرت می اندیشند روز به روز بیشتر می شود. با پیشرفت تکنولوژی و تسهیل مشاهده و مقایسه شرایط و امکانات سایر کشورها، مهاجرت تبدیل به عامل مهمی در جوامع کنونی شده است و از آن به عنوان راه حلی در برابر برخی نقایص محیطی و همچنین در جهت رسیدن به موقعیت ها و امکانات مناسب تر استفاده می شود. گاهی نیز دلیل مهاجرت نه تنها داشتن امکانات بیشتر بلکه داشتن قوانین اجتماعی آزادانه تر و فرار از برخی محدودیت هایی است که مانعی در جهت رشد فردی و اجتماعی پنداشته می شود.
بطور خلاصه شرایط و امکانات پیشرفته تر، آزادی های مدنی متفاوت با سرزمین مادری، نداشتن چشم انداز امن اقتصادی، میزان تعارضات با مسائل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، خانوادگی و بسیاری عوامل دیگر می تواند از جمله انگیزه های مهاجرت باشد. فارغ از اینکه فرد چرا و چگونه مهاجرت می کند، این فرآیند می تواند تاثیرات عمیق و گاها پایداری بر ساختار روانی وی بگذارد.
به دلیل اهمیت این موضوع در چند قسمت به بررسی مهاجرت از منظر دیدگاه های روان تحلیلی و متغیرهای مرتبط با این حیطه از جمله از دست دادن و سوگواری ، زبان، هویت قومی و نژاد پرستی، متغیرهای روان درمانی و مسائل بین نسلی پرداخته می شود. این قسمت به از دست دادن و سوگواری در مهاجرت مرتبط است.
مهاجرت و سوگواری
انگیزه زیربنایی مهاجرت هر چه که باشد فرد را سوگوار می کند. تقریبا همه با این مفهوم آشنا هستند” حس عمیق از دست دادن محبوب”. اما سوگواری برای چه کسی یا چه چیزی؟ سوگواری می تواند برای والدین، خواهر و برادران، فرزندان و همچنین شبکه های ارتباطی و دوستانی باشد که هویت فرد را تشکیل داده اند. ولی این فرآیند تنها به از دست دادن افراد محدود نمی شود. از دست دادن مکان های آشنا (معماری ها و اشیا و وسایل مورد استفاده)، بوها، مزه ها، صداها و ریتم های زندگی که به شکل عمیقی حس “خود” را در هنگام تکامل در فرد شکل داده بودند، بخش دیگری از فرآیند سوگواری هستند.
این موارد مولفه هایی فرهنگی هستند که از طریق ابتدایی ترین و پیش کلامی ترین ارتباطات با مراقبان اولیه و در محیط آشنا، منجر به شکل گیری عمیق ترین تجربه های فرد از “خود” می شوند. یعنی بخشی از تجربه و درکی که از خود داریم شامل تمام مواردی می شود که حتی کلامی نبوده بلکه سرشار از احساسات متفاوت است و برای ما حس آشنایی دارد.
به بیان دیگر سوگواری نه فقط برای مکان و افراد است بلکه سوگواری برای فرهنگ است. هنگام تجربه این احساس دردناک افراد استراتژی های متفاوتی را جهت ترمیم بر می گزینند: یکی انکار کردن و دیگری تلاش برای کاستن آن. برخی افراد آن را انکار می کنند مانند فردی که عزیزی از دست داده و به جای پذیرش این امر هر روز به گونه ای رفتار می کند که گویی فرد از دست رفته حضور دارد و با او صحبت می کند. عده ای دیگر نیز آن را می پذیرند؛ برای از دست داده هایشان سوگواری می کنند و زندگی بدون آنها را از سر می گیرند.
انسجام “خود “
فرآیند سوگواری بخش حیاتی از تجربه مهاجرت است و نقش مهمی در فردیت مهاجران ایفا می کنند. در همان حال که مهاجران در جهت یکپارچه سازی و ادغام تجارب از دست داده تلاش می کنند تغییر شگرفی در هویت آنها شکل می گیرد. این تجارب اینقدر قدرتمند است که ولکن (۲۰۰۷) می گوید: “مهاجران در واقع سوگواران همیشگی هستند”.
همان گونه که تا کنون ذکر شد جنبه های تکاملی تجربه مهاجرت باعث فعال شدن فرآیند سوگواری می شود. عامل دیگری که برای آن سوگواری می شود، از دست دادن شکلی از “خود” است که به ناچار در کشور مبدا پشت سر گذاشته شده است و به همین دلیل مهاجرت را آزار دهنده می کند؛ حتی اگر با انتخاب فرد و تحت شرایط ایده آل صورت گیرد. زیرا نه تنها باعث از دست دادن حس پیوستگی در محیط می شود، بلکه باعث اختلال در انسجام و تداوم “خود” می شود. این عدم انسجام و تداوم ممکن است منجر به قطع تماس آگاهانه با “خودی” شود که ریشه در روابط پیش از مهاجرت ، هویت یابی اخلاقی و معناهای فرهنگی داشته است؛ خصوصا زمانی که تجربه تروما در میان باشد.
فرهنگ پذیری
از عوامل مهم دیگر در مهاجرت فرهنگ پذیری از محیط جدید است. از دید محققانی که در زمینه مهاجرت فعالیت می کنند فرهنگ پذیری مسئله ای پیچیده است و نمی توان آن را پدیده طبیعی یا خطی دانست بلکه پدیده ای پویاست که می تواند نتایج متفاوتی داشته باشد. از جمله نتایج زیر:
- همسان سازی (رها کردن فرهنگ مبدا، پذیرفتن فرهنگ جدید)
- یکپارچه سازی (نگه داشتن جنبه هایی از فرهنگ مبدا، پذیرفتن برخی از جنبه های فرهنگ جدید)
- حاشیه نشینی (رد کردن هر دو فرهنگ مبدا و جدید)
نسل جدید مهاجران هر چه بیشتر در معرض طوفان فرهنگی قرار می گیرند، بیشتر دچار مشکلات روانشناختی می شوند. نوجوانی را تصور کنید که در جامعه ای زنده و پر سروصدا با ارتباطات اجتماعی نزدیک با خانواده های هسته ای مثل کشور کوبا به آمریکا سفر می کند. او در سرزمین مادری به عنوان یک نوجوان فعال و پر جنب و جوش شناخته می شود. وقتی به امریکا مهاجرت می کند شیوه زندگی او عوض شده و ساعت های متمادی بعد از مدرسه در خانه تنها می ماند و به عنوان فردی گوشه گیر و ساکت شناخته می شود. تصور کنید که تجارب و خودپنداره نوجوان در گذشته با آنچه به تازگی تجربه می کند چقدر سردرگم کننده است.
در تلاش برای فرهنگ پذیری گاهی برخی از مهاجران تلاش می کنند از هم وطنان خود فاصله بگیرند تا بتوانند خود را سریعتر با فرهنگ جدید مطابقت دهند و در جامعه ی جدید حل شوند. البته گاهی این فاصله گیری می تواند ناشی از دردروانی باشد که فرد را به یاد آنچه که در فرهنگ قبلی از دست داده بیندازد. رویارویی با افراد هم زبان و یا در برخی موارد با درمانگر هم زبان می تواند فرد را با بخش های گم شده یا انکار شده ی “خود” مواجه کند.
موقعیت اجتماعی
در نهایت مسئله ای که برخی مهاجران برای آن سوگواری می کنند موقعیت اجتماعی است که در سرزمین مادری داشتند. افرادی که در سرزمین قبلی خود موقعیت های اجتماعی مناسبی داشتند، برای بدست آوردن موقعیت قبلی باید تلاش بیشتری کنند. برخی با ساعات طولانی کار کردن و بدست آوردن پول بیشتر سعی می کنند موقعیت مناسب تری در کشور مقصد کسب کنند. ولی افرادی که قادر به این امر نباشند و در موقعیت اجتماعی پائین تری نسبت به کشور مبدا قرار بگیرند، برای جایگاه اجتماعی گذشته خود نیز سوگواری می کنند.
عوامل اثرگذار بر شدت سوگواری
تاکنون مواردی مطرح شد که ممکن است باعث فعال شدن فرآیند سوگواری در فرد مهاجر شود. اما سوالی که مطرح می شود این است که آیا در افراد مختلف و یا شیوه های مختلف مهاجرت تجربه سوگواری و شدت و ضعف آن متفاوت هستند؟ به نظر می رسد برخی عوامل می تواند در این زمینه اثرگذار باشد. از جمله متغیرهایی که ممکن است در فرآیند سوگواری مهاجرت اثر بگذارد، تجربه هایی پیشینی است که فرد مهاجر از گذشته و زندگی در وطن خود دارد. برخی مهاجران در کشور مبدا متحمل رنج زیادی از جمله اذیت و آزار مذهبی، نژاد پرستی و حمله های نسل کشی می شوند. در این موارد حس از دست دادن رابطه با خانواده و جامعه با حس آسودگی فرار از تهدید زندگی و قربانی شدن جبران می شود. چنین شرایطی مشخصا جانشین تجارب روانی ترک خانه می شود.
از عوامل دیگر راه هایی ارتباطی است که جانشین فاصله بین مهاجر و خانه می شود. رشد روزافزون تکنولوژی و استفاده ی گسترده از ارتباطات تلفنی و تصویری با افراد مورد علاقه می تواند از اثرات این سوگواری بکاهد. امروزه خوشبختانه برقراری ارتباط با افراد مورد علاقه بسیار راحت تر شده است. فرد به آسانی می تواند برنامه های محبوب و یا مسابقه های ورزشی تیم مورد علاقه خود را از تلویزیون تماشا کند و از این طریق تماس خود را با مولفه های فرهنگی مهم و ارزشمند در سرزمین مادری حفظ کند.
سخن آخر
در نهایت باید اشاره کرد آگاهی از آنچه پس از مهاجرت بر افراد خواهد گذشت جهت تصمیم گیری مناسب و کم کردن آسیب های احتمالی مفید است. زیرا تغییرات بین فرهنگی باعث شدت بخشیدن بحران هایی می شود که فرد در زمان رشد و تکامل خود با آن روبه رو شده است. گاهی برخی افراد برای حل بحران ها و مصائب فردی و به دیگر سخن، جهت فرار از آن مهاجرت می کنند؛ غافل از اینکه روان آسیب دیده ی آنها احتمالا در مهاجرت آسیب پذیرتر و شرایط بر آنها دشوارتر می شود. در نتیجه قبل از اقدام به جابه جایی، توجه به سلامت روان و در صورت لزوم گرفتن کمک از فرد متخصص (جهت حل و فصل تعارضات درونی) می تواند از شدت آسیب ذکر شده بکاهد. به عبارتی دیگر “هر چه با روان سالم تری مهاجرت کنید مهاجرت کم آسیب تری در پیش خواهید داشت”.
منبع:
Ainslie, R. C., Tummala-Narra, P., Harlem, A., Barbanel, L., & Ruth, R. (2013). Contemporary psychoanalytic views on the experience of immigration. Psychoanalytic psychology, 30(4), 663.
بیشتر بخوانید:
- ما هرگز تنها نبوده ایم… !
- منطقه امن چیست؟
- بسه… من خسته شدم از نقاب سخت جانی…
- مار از پونه بدش میاد، در لونه اش سبز میشه
- به خود اجازه دهیم انسان باشیم!
