روان درمانی چیست، رواندرمانگر کیست؟ انتخاب روان درمانگر خوب
رواندرمانی چیست؟ رواندرمانی امروز دیگر آن واژهی ناآشنا و برخورنده نیست. واژهای که تنها برای اختلالات وخیم و برای عدهای بینوا که از بد حادثه گرفتار اختلال روانی شدهاند به کار میرفت. رواندرمانی خوشبختانه امروزه واژهای آشنا به نظر میرسد و افراد گوناگونی را با خود همراه کرده یا حداقل اشتیاق و کنجکاویشان را برانگیخته. استقبال افراد و تمایلشان به شناخت فرایندهای روانی و آنچه در اتاق درمان تجربه میشود را میتوان در جامعه دید. اما لازم است از این اشتیاق مراقبت کنیم.
حالا که افراد زیادی کنجکاوانه میخواهند بدانند روان درمانی چگونه میتواند اثرگذار باشد، لازم است در معرض اطلاعات علمی و دقیق یا رواندرمانگرانی کارآزموده و حرفهای قرار بگیرند تا آسیب نبینند. رواندرمانگر انسان فداکاری نیست که در دانشگاه راهحل تمام مشکلات بشری را به او یاد داده باشند! بنابراین لازم است در انتخاب رواندرمانگر مناسب دقت کنیم.
بسیاری از ما، حالا به هر نوعی تصوری از روان درمانی داریم. گاه این تصور از تجاربمان از این فضا شکل گرفته، گاهی هم از توصیفات دیده و شنیده شده از رسانهها. اما اینکه حقیقت روان درمانی چیست و چه ابعادی دارد که میتواند کمککننده باشد مبحثی است که قصد داریم در این مقاله بگوییم.
فهرست محتوا:
Toggleروان درمانی چیست ؟
روان درمانی (psychotherapy) به خدماتی گفته میشود که متخصصان سلامت روان، در چارچوب رابطهای حرفهای با درمانجو، ارائه میدهند. هدف رواندرمانی کاهش رنج روانی و افزایش ظرفیت روانی درمانجویان است که باعث میشود به راهبردهایی برای مواجهۀ سالمتر با مسائل روانشناختیشان برسند.
یالوم (2002) معتقد است، «موهبت» روان درمانی را میتوان از منظر فضا نیز در نظر گرفت؛ فضایی فیزیکی که مراجع و رواندرمانگر، میتوانند مصون از مزاحمت در آن ملاقات کنند. «فضایی در زمان» که هر هفته (در انواع درمانی کمیت ساعات و روزهای رواندرمانی متفاوت است) به طور انحصاری برای مراجعهکننده، کنار گذاشته میشود. بالاتر از اینها، فضایی در ذهن درمانگر در اختیار درمانجو قرار میگیرد که از نگرانیهای فرعی آزاد است. جایی که درمانگر تمام توجه و تمرکزش معطوف به درمانجوست.
(هولمز، 2012).
آیا روان درمانی موثر است؟
میتوانیم بگوییم شواهد تجربی نشان میدهد رواندرمانی مفید است. اما به این معنا نیست که رواندرمانی برای تمام افراد به یک اندازه اثرگذار است یا انواع رواندرمانی اثرگذاری یکسانی دارند. عوامل بسیار متفاوتی معطوف به درمانگر، درمانجو، فرهنگ غالب، شدت آسیبدیدگی درمانجو، عوامل محیطی و… بر این موضوع اثرگذار هستند. اما بررسیها نشان میدهند که انتظار مثبت درمانجویان و نگرش امیدوارانهشان به درمان در کنار رابطۀ درمانی خوب، بیشترین و مهمترین وجه اشتراک انواع رواندرمانی است. بنابراین فرض میشود که عوامل حمایتی مبتنی بر اعتماد و نگرش مثبت درمانگر و درمانجو، به درمان اثربخش بسیار کمک میکند.
نکتهی مهم اینجاست که درمانگران لازم است در عین تخصص داشتن، به اندازه کافی سالم باشند. تحت درمان مطمئنی باشند و از دریافت سوپرویژن مناسب و باکیفیت نترسند. همچنین توجه و رعایت چهارچوبها و حد و مرزهای درمانی برای برقراری رابطه درمانی خوب ضروریاند. درمانگرها پول میگیرند تا چیز دیگری از مراجع نگیرند.
باید به یاد داشته باشیم :
ما در بستر ارتباط آسیب دیدهایم و در بستر ارتباطی امن هم ترمیم خواهیم شد؛ بنابراین دور از انتظار نیست که رابطهی درمانی ایمن را مهمترین عامل اثرگذاری روان درمانی بدانیم.
رواندرمانگر کیست؟
رواندرمانگر، متخصصی است که در حوزهی سلامت روان تحصیلات تکمیلی خود را گذارنده، درمان فردی گرفته و میگیرد، ساعتهای بسیاری را صرف آموزش و تحصیل در این حوزه کرده و دورههای تخصصی بسیاری را گذرانده است. علاوه بر تمام اینها تحت نظارت سوپروایزر است و روند آموزش را متوقف نمیکند. رواندرمانگران متخصص همواره در حال بهروز کردن دانش خود در این حیطه هستند.
همانطور که گفتیم رابطهی درمانی خوب و سالم میان درمانگر و درمانجو در اثربخشی درمان بسیار مهم است. این موضوع اهمیت سلامت روان درمانگر را در این بستر بیش از پیش برایمان مسلم میکند. پس مهم است که درمانگران، خود از روان نسبتا سالمی برخوردار باشند، درمان گرفته باشند یا تحت درمان باشند.
تفاوت روانشناس، مشاور، رواپزشک
در نگاه اول توجهمان به وجه شباهت این عناوین، جلب میشود. روانشناس، مشاور و روانپزشک همگی متخصصین حوزهی سلامت روان هستند و به نوعی با اختیارات، دانش و مهارتهای متفاوت از هم متمایز میشوند.
روانشناس:
روانشناس، تحصیلات خود را در رشتهی روانشناسی گذرانده است. روانشناسی گرایشهای مختلفی (عمومی, بالینی، تربیتی، کودک و نوجوان، خانواده، کودکان با نیازهای خاص و روانسنجی، صنعتی سازمانی) دارد و روانشناسان بر این اساس فعالیت تخصصی خاص خود را انجام میدهند. روانشناسان در گرایشهای بالینی آموزش میبینند تا به آسیبشناسی و درمان اختلالات و مشکلات روانی افراد بپردازند.
مشاور:
روانشناسان عمومی و بالینی در گرایش های مختلف، مهارتهای بسیاری را آموزش میبیند که مشاوره دادن یکی از این مهارتهاست که پس از طی کردن دورهی تحصیلشان قادر به انجام آن هستند. اما نکتهی بسیار مهم این است که بدانیم مشاوره دادن رشتهای تخصصی است. آنقدر که رشتهای مجزا در دانشگاه به آن اختصاص داده شده و فارغالتحصیلان رشتهی مشاوره به صورت تخصصی به این فعالیت میپردازند. مشاورین آموزش میبینند تا در جهت ارتقای عملکرد روانی افراد در جنبههای مختلف زندگی مشاوره و راهنماییهایی بدهند. بنابراین اگر مسائل مهمی وجود دارند که هنوز آنچنان آسیبزا نشدهاند اما باعث سردرگمی شده و سوالاتی را در ذهنمان ایجاد کردهاند و لازم داریم تا ابعاد مختلف موضوع برایمان روشن شود، بهتر است به مشاوران مراجعه کنیم. بنابراین مشاوران حرفهای به رواندرمانگری مشغول نیستند و به حوزهی درمان اختلالات ورود نمیکنند.
روانپزشک:
روانپزشکان، در رشته “پزشکی ” پذیرفته شده و پس از گذراندن دوره ی عمومی، با شرکت در آزمون تخصص دستیاری روانپزشکی و پذیرش در آن، به مدت چهار سال در این حوزه آموزش میبیند و پس از گذران مراحل و سلسلهمراتب روانپزشک نامیده میشوند. نکتهی مهم اینجاست که روانپزشکان، مانند روانشناسان به درمان اختلالات روان میپردازند اما عمدهی فعالیتشان به وسیلهی دارودرمانی است. روانشناسان اجازهی تجویز دارو ندارند و از طریق روان درمانی و تکنیکهای آن که عموما در بستری ارتباطی_تجربهای پیاده میشوند فعالیت میکنند. غالبا روانپزشکان اگر تشخیص بدهند که برای بهبود در روند درمان و پیشرفت آن احتیاج به روان درمانی هست، درمانجو را به روانشناس متخصص ارجاع میدهند اما اگر روانپزشکی به صورت مجزا دورههای روان درمانی را گذارنده باشند میتواند فرایند روان درمانی را در کنار دارو درمانی پیش بگیرد و منعی در این خصوص ندارد.
بنابراین روان درمانی به صورت تخصصی بر عهدهی روانشناسان بالینی است اما مهمتر این است که در نهایت چه طور رواندرمانگر انتخاب کنیم. برای این لازم داریم با انواع روان درمانی و جزییات این فرایند آشنا شویم که در ادامه به موارد لازم در انتخاب روان درمانگر مناسب و خوب میپردازیم.
ویژگی های یک روان درمانگر خوب
نمیتوان به راحتی گفت که آیا رواندرمانگر شما دارد کارش را خوب انجام میدهد یا نه! این موضوع بستگی دارد به اینکه «خوب» از نظر شما چیست؟ مسیر درمان تمام بیماران از یک مسیر نمیگذرد اما نشانههایی وجود دارد که میتوان فهمید جای «درستی» قرار گرفتهایم.
-
توجه به مرزهای درمانی
پایهایترین نشانه اینکه جای درستی هستید یا نه این است که درمانگر شما چقدر به مرزهای رواندرمانی مقید است.
چهارچوبهای رابطه درمانی شامل موارد پایین هستند:
- لمس فیزیکی: درمانگر شما تحت هیچ شرایطی حق ندارد با شما تماس جسمانی به هر شکل برقرار کند.
- ارتباطی غیر از رابطه درمانی: درمانگر شما تحت هیچ شرایطی نباید از شما در مسائل زندگیاش کمک بگیرد؛ مثلا اگر کارمند بانک هستید از شما بخواهد کارش را برای وام راه بیندازید.
- ارتباط در فاصله بین جلسات جز برای هماهنگی: قرار گذاشتن و رابطه عاطفی یا جنسی برقرار کردن مرزشکنی جدی رواندرمانگر است. ارتباط بین جلسات تنها برای هماهنگی زمان جلسات و اطلاع کنسلی ممکن است. در صورتی که مراجع برای رواندرمانگر پیامی جز برای هماهنگی بفرستد لازم است در جلسه به آن پرداخته شود.
- روابط موازی: رواندرمانگر شما نمیتواند به صورت همزمان اعضای خانواده، دوست صمیمی، پارتنر یا همسر شما را هم درمان کند.
- رازداری: آنچه در جلسات بیان میشود، نمیتواند به پست اینستاگرام، بلاگ یا ویدیویی توسط درمانگر تبدیل شود یا به شکلهای دیگری در اختیار دیگران (مثلا اعضای خانواده) قرار بگیرد.
- شفاف بودن قواعد پرداخت و زمان جلسات: جلسات لازم است در زمان مشخصی آغاز شوند و به پایان برسند. ممکن است با توجه به نیاز مراجع بعضی جلسات چند دقیقهای بیشتر ادامه پیدا کند، اما خارج شدن از تایم معمول جلسه و عدم اطلاع دادن به مراجع و دریافت هزینه برای چند دقیقه اضافه غیراخلاقی است. تمام قواعد مربوط به هزینه و شیوه پرداخت باید برای مراجع شفاف باشد.
- عقاید و زندگی درمانگر: زندگی شخصی درمانگر و چالشهایی که داشته، عقاید فکری و سیاسی و مذهبیاش نباید در جلسه بیایند. درمانگری که مراجع را به سمت عقیده خاصی هدایت میکند یا بخشی از جلسه را به تعریف کردن خاطرات خودش میپردازد، حرفهای نیست.
اگر هر کدام از چهارچوبهای بالا در ارتباط شما با درمانگرتان مخدوش است، اول از درمانگرتان خداحافظی کنید و سپس خواندن مقاله را ادامه بدهید!
-
تنظیم هیجانی بالا
یکی از ویژگیهای مهم رواندرمانگر، استحکام هیجانی است. درمانگر باید بتواند منفور بودن و مورد اتهام قرار گرفتن را تاب بیاورد. در حقیقت بیماری که در وضعی بحرانی قرار دارد ممکن است نیاز داشته باشد دست به چنین کارهایی بزند و متقابلاً مورد حمله و انتقام قرار نگیرد. درمانگری که دست به تحقیر و تخریب و قضاوت شما میزند، نهتنها به شما کمکی نخواهد کرد بلکه ادامه آسیبهای گذشته خواهد بود.
درمان، نمونهای از رفتار بیمار با دیگران یا بازنمودی از تروماهای گذشتۀ اوست. بیمار با رواندرمانگر در جلسه درمان رابطهای را شکل میدهد و این رابطه جایی است که درمانگر میتواند شناخت اولیه ولی واقعی از نحوه ارتباط بیمار با خودش داشته باشد. اما نکته حائز اهمیت این است که اگر درمانگر شناخت خوبی از خود نداشته باشد، این کار بسیار دشوار خواهد بود. به همین دلیل یکی از بخشهای ضروری آموزش رواندرمانگر، درمان شخصی خود اوست. وقتی درمانگر ذهن خود را خوب بشناسد میتواند همراه با بیمار به هدف اصلی درمان که خودشناسی برای بیمار است، دست یابد. آیا درمانگر شما درمان گرفته یا میگیرد؟ آیا از او پرسیدهاید؟
-
همدلی
نخستین عنصر لازم این است که درمانگر درد بیمار را درک کند. تنها راه ممکن این است که او نیز در زندگیش درد داشته و به لحاظ ذهنی با آن کنار آمده باشد. مطمئناً درد بیمار و درمانگر یکی نیست اما درمانگر به واسطه دردهای خودش و ظرفیت همدلی میتواند خودش را جای آنها بگذارد و جهان را از زاویه چشم آنها ببیند. توجه کنید که همدلی به معنای موافق بودن با همهچیز نیست.
-
کمک به مراجع در راستای فهم بهتر خود
درمانگر جستجو میکند و سعی میکند باهم متوجه چیزی شوید که پیش از آن متوجهش نبودید. گاهی ممکن است درمانگر حمایتیتر رفتار کند و بیشتر سعی کند شما را درک کند تا در زمان مناسبتری به شما تعبیر یا آموزش بدهد. اما معمولا جلسات رواندرمانی بعد از مرحله آشنایی اولیه و ارزیابی، در خودشان چیزهایی دارند.
از دیگر نشانهها که رابطه درمانی شما کار میکند، این است که پس از مصاحبه یا جلسه درمان، در خلقتان، احساستان یا نحوهای که به آدمها پاسخ میدهید، تغییری حس میکنید. منظور این نیست که الزاماً حس بهتری داشته باشید یا تغییر بزرگی اتفاق افتاده باشد، همین که متوجه تغییری در خلقیات درونی یا رفتار بیرونیتان بشوید، کافی است. یادمان باشد برای ایجاد تغییرات پایدار حداقل به 6 ماه تا یک سال رواندرمانی منظم نیاز است. ممکن است در فاصله جلسات تداعیهایی برایتان اتفاق بیفتد، راجع به خودتان، احساسات و روابطتان کنجکاوتر بشوید یا اصلا به چیزهایی فکر کنید که فکر نمیکردید. این هم نشانه دیگری است. اگر این طور نیست بهتر است درمانگر دیگری پیدا کنید.
اگر احساس میکنید درمانگر آنچه را که میخواستید بگویید، شنیده است، پس احتمالاً شخص مناسب را پیدا کردهاید. وقتی درمانگر نشان میدهد که میفهمد چرا مضطربید یا چرا دچار مشکل شدهاید کاری را انجام داده که تعبیر خوانده میشود. گاهی ممکن است تعبیر عمیقتر باشد و چیزی در زمان حال، به گذشته شما مربوط شود یا متوجه الگویی بشوید که مدام در حال تکرارش هستید. البته رسیدن به چنین تعبیرهایی زمانبر است و برای بعضی مراجعین ممکن است چند سال طول بکشد. از خود بپرسید که آیا درمانگر مواجههای به این شکل با شما داشته است، اگر پاسخ منفی است با این درمانگر پیشرفتی نخواهید داشت.
-
درمانگر زنده و بالنده
لازم است که رواندرمانگر، به لحاظ عاطفی با شما و مشکلتان درگیر و زنده باشد. او معمولا نسبت به آنچه بین شما میگذرد، واکنش نشان میدهد. این جمله که درمانگر نباید احساس داشته باشد، درست نیست. درمانگر بدون احساس مثل نقاش بدون رنگ است. نکته حائز اهمیت این است که میان حس کردن چیزی و نحوه پردازش آن احساس، تفاوت وجود دارد. احساسات، رنگ های روی پالت رنگ هستند و کار درمانگر این است که آنها را نه به نقاشی، که به فهم تبدیل کند. منظور این است که او نباید بر سرتان فریاد بکشد اما انتظار داشته باشید که از آنچه میگویید و میکنید، متأثر شود. تغییرات از دل تعامل با درمانگرِ زنده و بالنده بیرون میآیند.
یک راه دیگر آزمون این موضوع این است که ببینید در پاسخ به این سوال که او چطور آدمی است؟ می توانید تصویر معقولی از شخصیت درمانگرِ خود ارائه دهید؟ اگر پاسخ بله است درمانگر شما شخصی واقعی همراه با احساس است نه یک آدم آهنی.
-
روان درمانگر به اندازه کافی خوب
رواندرمانگر ایدهآل نداریم! چراکه رواندرمانگر هم انسان است. اگر درمانگر شما میتواند به انتقادات شما گوش کند و سهم خودش را در رابطه درمانی و اتاق درمان در نظر بگیرد نشانۀ خوبی است. رواندرمانگر به اندازه کافی خوب سعی نمیکند ناجی شما باشد، همهچیز را بداند، برای همهچیز راهحلی داشته باشد و هرگز اشتباه نکند. جز در مورد مرزهای اخلاقی، درمانگر به اندازه کافی خوب میتواند اشتباهش یا مشکلی که در رابطه به وجود آمده را ترمیم کند. درمانگر به اندازه کافی خوب با نقایص خودش، محدودیتهایش و نفهمیها یا تعبیرهای اشتباهش کنار میآید و میتواند کنجکاو بماند تا بهتر بفهمد، بیشتر بداند و سعی خودش را برای کمک به شما به کار ببندد.
چرا رواندرمانی شکست میخورد؟
اگر بیمار زحمت مراجعه برای درمان را بر خود هموار کرد و درمانگر، میخواهد او را مداوا کند پس چگونه است که درمان شکست میخورد. یک تناقض بنیادین وجود دارد. ممکن است بیمار هم بخواهد درمان بشود و هم از تغییر خود بیزار باشد.
به بیان بهتر بیمار در درون خود، هم یک بخش همکاریکننده دارد و هم یک بخش که نسبت به تغییر مقاومت دارد؛ بنابراین اگر درمانگر، تمام گفتههایتان را میپذیرد و هیچ چیز را به چالش نمیکشد، لحظهای شک کنید! اگرچه ممکن است تمام جلسات و تمام مراجعین به یک اندازه به چالش کشیده نشوند، اما همدلی همیشه تنها ابزار درمانگر نیست.
روان درمانگر تبانی کننده
تغییر خود از دشوارترین کارهاست. شما ممکن است در چرخه عادت خود گیر کرده باشید و بخواهید روان درمانگر را به زور به محدوده آرامش خود بکشانید. تغییر به معنای اذعان به نامناسب بودن شیوهای است که تاکنون زندگی کردهاید، این امر به خودی خود دشوار است و درک این زمان تلف شده دردناک است اما قسمت سختتر ماجرا این است که شما باید بپذیرید که هرگز نخواهید توانست دوباره آن زمان را به دست آورید. پذیرش این موضوع دردناک است و شما دلتان میخواهد روان درمانگرتان به شما بگوید همه چیز خوب است اما اینجا نقطه عطفی است که درمانگر نباید با شما تبانی کند.
البته منظور این نیست که درمانگر شما را رها کند تا رنج بکشید. بلکه درمانگر میتواند به بخشی از وجود شما که شما را نزد درمانگر آورده است همراه شود و در یافتن منبع ناراحتی و در اشتیاق شما نسبت به یافتن راه حل، به رغم میل آن بخش دیگر که در پی راهکار جادویی است، از شما حمایت کند. اگر در درمانگرتان مصادیقی از این آگاهی دیدید، پس احتمالاً با شخص مناسبی سر و کار دارید.
شاید از خود بپرسید پیدا کردن روان درمانگر خوب شدنی است؟ این کار شاید دشوار باشد ولی به جستجویش می ارزد. بسیار بهتر است که روان درمانگر خوب را پیدا کنید و لو اینکه محل کارش دور باشد یا هزینه بیشتری داشته باشد.
برای انتخاب رواندرمانگر خوب، میتوانید از کلینیک روانشناسی آگاه کمک بگیرید.
چرا روان درمانی خوب پیش نمیرود؟
اولین مانع روان درمانی: مشکل دارم ولی به دنبال حل آن نیستم.
وقتی مشکلی داری، آن را حل کن! توصیهای ساده و منطقی که در دروس روانشناسی هم به عنوان مقابلهی مسئله مدار از آن یاد میشود. با این حال، بسیاری از ما در زندگی این توصیه را نادیده میگیریم. مولانا در تمثیلی میفرماید: فردی بوتهی خاری را در راهی نشاند و با اینکه هم خودش و هم دیگران هر بار از خارهایش آزار میدیدند، هیچ اقدامی برای کندنش نمیکرد.
دومین مانع روان درمانی: انتظار معجزه
داستان سیمرغ را در شاهنامه خوانده ایم: هرگاه زال، پدر رستم، در مخمصهای گیر میافتاد، پر این پرندهی افسانهای را آتش میزد، سیمرغ ظاهر میشد و راه حلی جادویی ارائه میکرد و همهی مشکلات به یکباره حل میشد!
اگر از خود و اطرافیان مستقیماً در مورد اعتقاد به جادو سؤال کنیم، احتمالا پاسخ منفی میشنویم. اما در عمل این طور نیست. بسیاری از ما وقتی که وارد اتاق رواندرمانی میشویم، انتظار جادو داریم! تصور کنید فردی با کولهباری از مسائل و مشکلات که مبدأ آنها احتمالاً به سالهای دور و دوران کودکی باز میگردد، وارد فرایند رواندرمانی میشود.
او انتظار دارد روانشناس با ارائهی چند راهکار و با دم مسیحایی تمام آنها را در چهل و پنج دقیقه حل کند! واقعبین باشیم. پر سیمرغ فقط افسانهای است که پدرانمان بازگو کردهاند. پدرانی که همچون ما آرزو داشتهاند مشکلات صد سالهشان یک شبه حل شود. رواندرمانی فرایندی است که تلاش و صبر ما را طلب میکند و معجزهای در کار نیست!
سومین مانع روان درمانی: درخواست دستورالعملهای ساده و سریع
چرا باید در رواندرمانی صبور باشیم؟ مولانا در دفتر اول چنین پاسخ میدهد:
«چون کسی را خار در پایش جهد
پای خود را بر سر زانو نهد
وز سر سوزن همی جوید سرش
ور نیابد میکند با لب ترش
خار در پا شد چنین دشواریاب
خار در دل چون بود وا ده جواب!»
وقتی خاری به پای فرد میرود، پایش را روی زانو میگذارد و با سوزن به دنبال خار میگردد؛ و اگر آن را پیدا نکرد، با لب ترش میکند. اگر پیدا کردن خار در پا انقدر دشوار است، پیدا کردن خار در دل چگونه است؟
اکثر ما میدانیم که روان انسان نسبت به جسم پیچیدگیهای بیشتری دارد. این پیچیدگی وقتی بیشتر میشود که بدانیم روان و جسم کاملاً باهم مرتبط اند و حتی یکی هستند. به این معنی که دردهای جسمانی هم میتواند به نوعی با دردهای روانی ارتباط داشته باشد. جسم و روان شبکهی پیچیدهای از ارتباطات را میسازند که اختلال در هر جای این شبکه میتواند عملکرد فرد را مختل کند. با این حال، وقتی پای مشاوره یا درمان روانشناختی وسط میآید، حتی به اندازهی پیدا کردن خار در پا هم صبور نیستیم.
چهارمین مانع روان درمانی: درخواست درمان بدون درد!
درمانگر چطور به ریشهی مشکل مراجع پی میبرد؟ در مثنوی مولوی داستان معروفی است به نام کنیزک و پادشاه. پادشاهی، دختری را به کنیزی به قصر میآورد. کنیزک بیمار میشود. پادشاه که عاشق کنیزک بوده، پزشکان زیادی را به قصر دعوت میکند تا دختر را درمان کنند. اما حال دختر روز به روز بدتر میشود و هیچ دارویی کارساز نمیافتد!
« از قضا سرکنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی می نمود»
تا اینکه حکیمی الهی وارد قصر میشود. او برای پی بردن به مشکل بیمار، نبض او را بررسی میکند. حکیم نام تمام شهرها را به زبان میآورد. به سمرقند که میرسد نبض دختر شدت میگیرد. بعد محلات سمرقند را یکی یکی نام میبرد تا با نام یکی از محلات، باز نبض دختر سریع تر میزند. و به همین ترتیب، به نام زرگری میرسد که دختر عاشق او است و علت آشفتگی و بیماری دختر، دوری از او است.
کار حکیم الهی در مقایسه با رواندرمانی امروزی به درمانهای برانگیزندهی اضطراب شبیه است. درمانگر از کجا میداند که چه موضوعی را پیگیری کند؟ ساده است، هر جا که مراجع دچار اضطراب میشود همان مسیر را پیگیری میکند. در جلسهی درمان، این اضطراب مراجع است که مسیر درمان را پیش میبرد؛ چرا که اضطراب نشان دهندهی وجود مشکل در بخشهایی از روان فرد است و مثل چراغ راهنما عمل میکند.
پنجمین مانع روان درمانی: جستجوی درمان در جایی بیرون از خود
بسیاری از ما به این امید قدم در مسیر رواندرمانی میگذاریم که فردی از بیرون با توصیههایی، مشکلاتمان را حل کند. مشکلاتی که علت آنها را جایی بیرون از خودمان میدانیم. با این حال، در مسیر رواندرمانی یاد میگیریم که نگاهمان را از دیگران برداریم و به خود نگاهی دوباره بیاندازیم. نگاهی که درآن خود را تمام و کمال و آنگونه که هستیم ببینیم.
درمان واقعی چیزی دستنیافتنی در قلهی قاف نیست؛ بلکه همین خودآگاهی است. همین که به تمامی حضور داشته باشیم و خود را آنطور که هستیم، با مهربانی بخواهیم. برای روشن کردن این مطلب به تمثیلی از عطار نگاهی میاندازیم. عدهی زیادی از پرندگان جمع شدند تا به کوه قاف سفر کنند. هدف آنها رسیدن به شاه مرغان، یعنی سیمرغ بود. پس از سپری کردن زمان دراز و مراحل گوناگون، ناگهان سی پرنده که در سفر باقی مانده بودند به خود نگاه کردند.
ششمین مانع روان درمانی: انتظار درمان سریع و یک شبه
قطعاً مشکلات ما یک شبه به وجود نیامدهاند که یک شبه از بین بروند. مولانا میفرماید:
بر لب جو بود دیواری بلند/ بر لب دیوار، تشنهی دردمند
مانعش از آب، آن دیوار بود/ از پی آب او چو ماهی زار بود
ناگهان انداخت او خشتی در آب/ بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب
فردی تشنه در کنار جوی آبی بود؛ اما دیواری بلند مانع رسیدنش به آب میشد. او خشتهای دیوار را یکی یکی میکند و در آب میانداخت. آب پرسید: از این کار چه سودی میبری؟ فرد پاسخ داد: فایدهی اولش این است که از شنیدن صدای آب لذت میبرم. و فایدهی دوم این است که با کندن هر خشت، به آب نزدیکتر میشوم.
فردی که وارد فرایند رواندرمانی میشود، مانند همان تشنه است. درست است که درمان یک شبه اتفاق نمیافتد، اما هر مانعی را که از سر راهمان برمیداریم، به همان اندازه احساس بهبودی میکنیم. در نهایت، با همین قدمهای کوچک است که به احساس خودآگاهی و سلامت میرسیم. به طور کلی در رواندرمانی نمیتوان مسیر و هدف را از هم جدا کرد. هرچند مسیر درمان سخت و سنگلاخ است، اما خود این مسیر میتواند لذتبخش باشد.
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام ،میشه بگید این مطب را چه سالی نوشتید ؟؟
سلام. این مطلب سال 1401 آماده شده.
صمیمانه از شما متشکرم
بسیار مطلب کامل و آموزنده ای بود سپاسگزارم از شما