چرا کارگاههای سواد عاطفی و کتابهای آموزش رابطه کافی نیستند؟
امروزه دسترسی به آموزش و اطلاعات آسان است. به لطف تکنولوژی و اینترنت میتوانیم در چند دقیقه انبوهی از اطلاعات مورد نیازمان را به دست آوریم. اگر در گوگل کلمهی «رابطه» را جستوجو کنید، هزاران صفحه درباره اینکه چگونه رابطه خوبی داشته باشید پیدا میکنید. بسیاری از ما تاکنون برای بهبود روابطمان تلاش زیادی کردهایم. کتاب خواندهایم، با دوستانمان مشورت کردهایم, در کارگاههای سواد عاطفی شرکت کردهایم؛ اما باز رابطههایمان مثل قبل باقی مانده: پر از تعارض، خشم و ناکامی.
ناامیدکننده است که ببینیم تمام تلاشها و هزینههایمان بیفایده بوده است. چه بسا عدهای در میانهی راه خسته شوند و دیگر نخواهند رابطه خوبی داشته باشند یا بدتر از آن دیگر دلشان نخواهد رابطهای بر قرار کنند.
به نظر شما چرا با وجود این همه آموزش رابطه عاطفی و کتاب درباره سواد عاطفی، رابطههایمان همانی نمیشود که در کتابها دربارهشان میخوانیم؟ چرا باز رابطههایمان مشکل دارند؟

آیا ما خفنتر از آنیم که مشکلی داشته باشیم؟
برای عدهای شرکت در کارگاههای سواد عاطفی و خواندن کتابها بیشتر جنبهی سرگرمی دارد تا آموزش. آنها مثل یک فیلم از پشت صفحه مانیتور به روابط دیگران نگاه میکنند. مشکلات مال دیگران است نه آنها. روابط آنها با دیگران همیشه عالی بوده و هیچ مشکلی ندارند. اما اگر از اطرافیانش بپرسید میبینید که روابط عالی آنها فقط یک توهم است.
عدهای دیگر هم فقط برای اینکه بتوانند با چیزهایی که میدانند پز بدهند، شروع به جمعآوری اطلاعات دربارهی رابطه میکنند. در اینستاگرام کپشن مینویسند و با عکسی از خود و پارتنرشان به اشتراک میگذارند و تصور میکنند رابطهشان همانی است که در کپشن نوشته شده است. اما اگر نقابشان را بردارند میبینیم در یک رابطهی ناایمن باقی ماندهاند.
میتوانیم هرچقدر که میخواهیم کتاب بخوانیم و کارگاه برویم. تا زمانی که مشکلاتمان را انکار میکنیم و نادیده میگیریم هیچچیز درست نمیشود.
یک دست صدا ندارد
روابط ما انسانها پیچیدهتر از چیزی هستند که به نظر میرسند. رابطه برای ادامه، نیاز به دو نفر دارد که به شکل هدفمند برای ادامهی آن تلاش میکنند. اگر یکی از اعضا به هر دلیلی نتواند برای بقای رابطه تلاش کند کار رابطه تمام است. کارگاههای آموزشی سواد عاطفی معمولا بر آموزش رابطه سالم تاکید میکنند؛ اما وقتی که یک پای رابطه شکسته باشد، تلاش برای رسیدن به قله بیفایده و زمانبر است.
برای اینکه رابطهای سالم و پویا داشته باشید شما و یارتان باید از مرحلهی یادگیری اصول فراتر بروید. یعنی باید آنچه که یاد گرفتهاید به یکدیگر یاد بدهید و به آن عمل کنید. اما گاهی اوقات پارتنر ما به هر دلیلی نمیخواهد و نمیتواند با ما همراهی کند.

گاهی ما تنها کسی هستیم که بار رابطه را به دوش میکشیم و برای بقای آن تلاش میکنیم اما یک دست صدا ندارد.
شخصیت ما در بستر روابط
درونگرا یا برونگرا بودن، پذیرفتن چیزهای جدید یا مقاوم بودن در برابر تغییر، یا به طور کلی سالم بودن یا داشتن اختلال شخصیت، تعیین میکند که یک فرد چه نوع آدمی و چه نوع شریکی میتواند باشد.
برای مثال، سبک دلبستگی ما میتواند تأثیر قابلتوجهی بر موفقیت رابطههایمان داشته باشد. افرادی که سبک دلبستگی «ناایمن» دارند، ممکن است در مورد امنیت رابطهشان مضطرب باشند و به طور کلی از تعهد اجتناب کنند.
شخصیت ما نقش مهمی در توانایی ما برای حفظ روابط موفق دارد. شخصیت چیزی نیست که با چند جلسه کارگاه تغییر کند. تغییر و درمان شخصیتهای بیمار نیاز به جلسات درمانی بلندمدت دارد. گاهی سالها طول میکشد تا بتوانیم بخشهایی از شخصیت را تغییر دهیم.
خودشیفتگی با کارگاه های آموزشی درمان نمیشود
متعهد شدن به رابطه با فردی که دارای اختلال شخصیت خودشیفته است، اغلب منجر به یک رابطهی نافرجام میشود. فرد خودشیفته به دنبال تحسین شدن از طرف شریک عاطفیاش است. بنابراین وقتی برای اولین بار با او ملاقات میکنید، بسیار جذاب و کاریزماتیک به نظر میرسد. شما میتوانید رابطهای گرم و موفق با خودشیفتهها داشته باشید، اما به احتمال زیاد این رابطه کوتاهمدت است.
آنها برای اینکه توجه دیگران را جلب کنند، رابطه را خیلی سریعتر از دیگران جلو میبرند. اگر در کارگاهی شرکت کنند یا کتابی در زمینهی رابطه بخوانند برای این نیست که میخواهند همه چیز را بهتر کنند. میخواهند توجه دیگران را جلب کنند و به شکل ضمنی اعلام کنند که چه آدم همهچیز تمامی هستند.
در نهایت به یاد داشته باشیم که همهی انسانها یکسان خلق نشدهاند. به عبارت دیگر هر یک از ما ترکیبی منحصر به فرد از ویژگیها، چالشها و مشکلات را به رابطههایمان میآوریم. کتاب و جلسات آموزشی بهتنهایی نمیتواند مشکلات همهی ما را حل کند. گاهی اوقات به جای همهی اینها لازم است از یک متخصص مثلا زوج درمانگر کمک بخواهیم تا تحت روان درمانی قرار بگیریم و به بینش عمیقتری از خودمان و روابطمان برسیم.