حسادت ؛ نیرویی سازنده یا مخرب
تا به حال چقدر درگیر احساس حسادت شدید؟ به خودتان حق می دهید که احساس حسادت داشته باشید؟ یا اینکه نه، خودتان را به خاطر داشتن این احساس، سرزنش می کنید؟ البته شاید هم بعضی ها حاضر باشند تا به شدیدترین وجه اجازه عمل بر اساس حسادتشان را به خود بدهند.
حسادت یک احساس کاملا طبیعی در وجود ماست. احساسی که اذعان می کند که یک جاهایی کم آوردم بقیه سرعتشان و تلاششان از من بیشتر است و با حسرت، شاهد جا ماندن خود می شوم. این گونه از اهدافمان پاسداری می کنیم و لمس احساسات حسادت و حسرت هایمان نیرویی دو چندان می دهد برای ادامه ی مسیر. اما به فکر آسیب به دیگری نیستیم یا نمی خواهیم مانعی بر سر موفقیتش باشیم. فقط غمی عمیق در درونمان احساس می کنیم که کاش من جایگاه آن فرد را داشتم، یا خشمی حاصل از ناکامی. این حسادت می تواند برای حفظ یک رابطه ی نزدیک باشد که می خواهیم از آن حفاظت کنیم یا برای اهداف دیگر زندگی مان.
دنیای خصمانه ی حسادت
اما گاهی حسادت ما را بر می انگیزد که به دیگری که جایگاه مورد علاقه ی ما را دارد آسیبی وارد کنیم یا مانعی ایجاد سازیم. آنگاه است که درونمان پر از کینه و جنگ می شود برای حمله به صاحب رویاهای ما. این خواست خصمانه یا عمل بر اساس این احساس، احساس گناه و شرمی را در ما ایجاد می کند، چرا که جبران آسیب را دشوار و یا حتی غیر ممکن می بینیم. حالا بعد از حمله به دیگری نوبت به حمله به خودمان است و با حمله کردن به خود، وجودمان را سرشار از بی ارزشی و ناامیدی می کنیم و حتی این نیروی خصمانه و تخریب گر درونمان را به آدم های دیگر هم نسبت می دهیم و تصور می کنیم که دیگران نیز نگاهی خصمانه به ما دارند در صورتی که این درون ماست که از احساس بی ارزشی نسبت به خودمان پر شده است.

دیگر فکرش را بکنید که چه دنیای خصمانه ای را می سازیم و چقدر تنها می شویم و احساس بیگانگی می کنیم. در یک رابطه ی عاطفی تا حدی از این حسادت طبیعی است؛ چون برای رابطه انرژی روانی زیادی صرف کرده ایم و بخشی از این رابطه انحصاری است. اما اگر بخش مخرب حسادت غالب شود، عشق و صمیمیت رنگ می بازد و کنترلگری و وابستگی جایگزین می شود تا مبادا به خیالمان از معشوق جدا شویم. چرا که در یک رابطه ی صمیمانه استقلال از یک دیگر نیز همچون صمیمیت حضور دارد. پس برای تجربه ی احساسات مثبت لازم است که حسادت را در خود حل و فصل کنیم. نحوه ی برخورد ما بستگی به این دارد که ما توانایی همدلی با حسادتمان را داشته باشیم یا اینکه نه، به خاطر وجود این احساس به خودمان حمله کنیم و درونمان و متعاقب آن دنیا را خصمانه ببینیم.
شکل گیری حسادت در فرایند رشد
هر چه در روابط گذشته و به خصوص در ارتباط با مراقبین اولیه در کودکی مان حمایت و صمیمت رو لمس کرده باشیم دنیا برایمان امن تر و حمایت گرایانه تر است و حسی از حمایت درونی در ما شکل می گیرد. پس احساس حسادت در دنیایی امن و حمایت گرایانه کارایی ندارد و در روابط بعدی مان نیز این امنیت را تعمیم می دهیم و استقلال فرد مقابل مان ما را به هراس نمی اندازد.
اما اگر در تجارب ارتباطی اولیه مان در کودکی غفلت و بی توجهی و خشونت تجربه کرده باشیم، عبور به مرحله ی بعدی زندگی و طیّ مسیر رشد برای مان دشوارتر می شود؛ زیرا که احساس ناامنی از تجربه های قبل همراهمان است و نمی خواهیم اندک پناهگاه قبلی را هم که داشتیم، از دست بدهیم و اینجا است که حسادت شکل می گیرد و به هر خوبی ای که در دیگران می بینیم، حسادت می کنیم چرا که خودمان را از خوبی ها و منبع حمایت دور می بینیم.
حسادت در نوجوانی
در نوجوانی احساس حسادت شدت می گیرد. نوجوان نسبت به آینده، توانایی هایش و شکل گیری هویتش احساس ناامنی دارد و نسبت به کسانی که توانایی تحقق خواسته هایشان را دارند، حسادت می ورزد و ارزش ها و روابط بزرگسالان را پوچ و بی ارزش می کند. چون آنها از توانایی هایی بهره دارند که نوجوان ندارد، پس از درس خواندن، هر پیشنهاد و یا کارِ خانه سرباز می زند.
البته این حسادت رفته رفته و با امنیت یافتن تدریجی رنگ می بازد و برای کسی که در کودکی روابط امن و حمایت گرانه ای در ارتباط با مراقبینش داشته است، این احساس حسادت بسیار کمرنگ تجربه می شود.

حسادت در بزرگسالی
در بزرگسالی نیز به گونه ای حسادت را تجربه می کنیم. جوان ترها که آینده پیش رویشان است حسادت برانگیزند که این از دست دادن فرصت ها با لذت از زندگی دیگران و قدرشناسی نسبت به عمر سپری شده التیام پیدا می کند. اما اگر حسادت شدت بگیرد، کار به لعن و نفرین جوانان می کشد.
آگاهی نسبت به احساس حسادت درونی مان بسیار دردناک است. پس ممکن است از پذیرش و لمس آن حذر کنیم و ترجیح دهیم که به جای لمس و تجربه ی خشم درونمان آن را به دیگران نسبت دهیم. ضعف و ناتوانی های طرف مقابل را آشکار کنیم و اشاره ای هم به برتری خیالی خودمان داشته باشیم و حس ناتوانی و حقارت را به طرف مقابل القا کنیم و اگر همدلی و پشیمانی ای در کار نباشد، مانند شخصیت ضد اجتماعی، کار به جایی می رسد که احساسات دیگران به بازی گرفته می شود و زندگی شان را تباه می سازد.
ما ممکن است با زرق و برق ه،ا در دیگران رشک ایجاد کنیم تا ناامنی و محرومیت درونی خودمان را نبینیم اما خود را از زندگی و تجربیات خوشایند محروم می سازیم. این احساس ناامنی و فقر درونی تمام ارزش ها و روابط و کار و تلاش هایمان را ناچیز و بی حاصل جلوه می دهد. پذیرش همدلانه و مشفقانه ی احساس حسادت و لمس ناامنی درونی مان، امکان بهره وری از فرصت ها و شور زندگی را برای ما به ارمغان می آورد.
برگرفته از کتاب رشک؛ اثر کیت برز
بیشتر بخوانید:
- جادوی خیال پردازی در کودکی و بزرگسالی
- احساس غم چه تفاوتی با قشقرق به پاکردن دارد؟
- تجربه کودکی و ذوق خلاقانه
- در فقدان نکیسا، دختری که او را مامان صدا می کرد

عالی عااالی بود
ممنون از توجهتون ☺️🌹