خودمختاری ؛ واقعیت یا رویا
به نظرتون ما چقدر میتونیم بر اساس خواست خودمون زندگیمون رو بسازیم؟
این خواسته ی همه ی ما انسان هاست که رفتارهامون، تصمیم ها و انتخاب هامون از درون ما نشأت بگیره، نه از روی فشارها و اجبارهای بیرونی. اما هر کدوم از ما در جامعه ای زندگی می کنیم که قوانین خاص خودشو داره، در کنار افرادی مثل پدر، مادر، همسر، فرزند زندگی می کنیم که خواست و شیوه ی زندگیشون رو زندگی ما هم تأثیر میذاره. بیماری ای مثل کرونا بدون توجه به خواست و آرزوهای ما وارد زندگی ما میشه، و ما نمیتونیم بدون توجه به اون و الزاماتی که با خودش میاره، هر جور دلمون خواست زندگی کنیم. و هزاران عامل بیرونی دیگه که بود و نبودشون دست ما نیست اما در زندگی ما تاثیر گذاره.
در این صورت آیا خودمختاری تبدیل به رویا میشه؟؟
اگر خودمختاری رو به معنای این در نظر بگیریم که چیزی در بیرون ما رو محدود نکنه، در واقع چیزی جز خواست ما وجود نداشته باشه، و ما رها از هر آنچه که ما رو به سمتی هدایت می کنه، می تونیم آزادانه زندگی کنیم، در این صورت خودمختاری چیزی جز رؤیایی دست نیافتنی نیست.
اما نگاه دیگه ای هم به خودمختاری وجود داره. در این نگاه گفته میشه زمانی ما احساس خودمختاری می کنیم که بعد از تأمل در انتخاب ها و رفتارهامون احساس رضایت کنیم. مثلا همین ماسکی که ما الان وقتی بیرون میریم باید رو صورتمون باشه، در حالی که این قانون از منبعی بیرونی ناشی شده، اما اگر ما از این رفتارمون رضایت داشته باشیم، احساس خودمختاری می کنیم. در این صورت، پس میشه رها از قید و بند نبود اما احساس رضایت و خودمختاری کرد.
بازه ای از فشار و اجبار تا رضایت و خودمختاری کامل
باید بدونیم که این احساس خودمختاری صفر و یکی نیست که یا در یک رفتار خودمختار باشیم یا کاملا تحت فشار و اجبار. یه طیف وجود داره و هر چقدر وقتی به رفتار یا تصمیمون نگاه می کنیم، ای کاش ها و نارضایتی ها بیشتر باشه یعنی خودمختاری ما کم بوده، و هر چقدر وقتی به رفتار یا تصمیمون نگاه می کنیم، ببینیم در اون ها یکدل بودیم، و تعارض بین اینکه فلان کار رو بکنم یا یه کار دیگه، تعارض بین اینکه چی کار دلم میخواد بکنم و چی کار باید بکنم، کمتر باشه و بیشترین رضایت خاطر رو داشته باشیم، بالاترین درجه ی خودمختاری رو تجربه می کنیم. همون حسی که وقتی بر می گردیم و به عقب نگاه می کنیم، با خودمون میگیم اگر دوباره به اون روز برگردم و تو اون شرایط باشم بازم همون کاری که کردم رو انجام میدم.
هر چقدر احساس خودمختاری ما در زندگی بیشتر باشه و بیشتر ببینیم رفتارها و تصمیم هامون از سر رضایت خودمون بوده، در زندگی احساس بهتری داریم و کمتر دچار افسردگی و احساس پوچی و بی تفاوتی، و اضطراب های مختلف میشیم.
چه جوری می تونیم احساس خودمختاری بیشتری کنیم؟
در همه ی انسان ها به طور بالقوه امکان و ظرفیت خودمختاری وجود داره. اما عوامل مختلفی تاثیر میذاره رو اینکه چقدر ما احساس خودمختاری می کنیم و چقدر از کارهایی که تو زندگی انجام دادیم، راضی هستیم.
◂ خودشناسی
یکی از عوامل مهم و موثر در خودمختاری، اینه که ما چقدر خودمون رو میشناسیم. هر چقدر بیشتر بدونیم ارزش های ما چه چیزایی هستن و ما چه نیازهایی داریم، بهتر میتونیم تصمیم ها و رفتارهامون رو بر اساس نیازها و ارزش های خودمون شکل بدیم.
ما در مواجهه با پدیده های مختلف و تجربیات گوناگون، تکه های مختلفی از وجودمون رو پیدا می کنیم. تکه هایی که به ما میگن ما چه خواسته ای داریم، چه ویژگی ای برامون ارزشمنده، چه چیزایی برامون خط قرمزه، تو چه چیزی توانایی و استعداد داریم، دلمون می خواد در آینده به چه چیزی برسیم، در گذشته چه تجربیات تلخ و شیرینی داشتیم، از چی بدمون میاد و از چی خوشمون میاد. هر چقدر این تکه های پازل وجودمون رو بیشتر پیدا کنیم، بتونیم به عنوان جزئی از خودمون بپذیریمشون و در جای مناسب قرارشون بدیم، و این تکه ها در کنار هم و در تعامل با هم بتونن پازل وجود ما رو بهتر کامل کنن و نشون بدن؛ اون موقع است که فکر و احساس و رفتار ما در یک جهت قرار می گیرن و ما خودمختاری بیشتری رو تجربه می کنیم.
◂ آگاهی و بهشیاری
عامل موثر دیگه اینه که ما چقدر در لحظه زندگی می کنیم، به این معنی که چقدر توجهمون به هر چیزیه که در لحظه درون ما و بیرون از ما جریان داره. هر اتفاق و موقعیت تصمیم گیری یه نسبتی با ما، تجربیات و نیازهای ما داره و به تناسب اون احساس هایی رو در وجود ما به جریان می اندازه. هر چقدر به نیازها، احساسات و انگیزه هایی که در لحظه جریان دارن بیشتر آگاه باشیم و همین طور فشارها و اجبارهای بیرونی، و امکاناتی که بیرون از ما وجود داره رو بهتر بتونیم ببینیم، بیشتر احساس خودمختاری می کنیم. چرا که با فهم بهتر از اون چیزی که داره رخ میده، حتی اگر نتونیم تغییری در اون به وجود بیاریم، میتونیم با در نظر گرفتن همه ی تکه ها در کنار هم و متناسب با اون ها دست به عمل بزنیم.
بیشتر بخوانید:
- از خودم بدم میاد!
- اوایل اصلا این شکلی نبود
- تله ی روانی به اسم نشخوار فکری
- اعتراف کن!
- با کنترلگری والدینمان چه کار می کنیم؟