• خانه
  • خدمات
    • روان درمانی و مشاوره فردی بزرگسال
    • روان درمانی و مشاوره کودک و نوجوان
    • ارزیابی و سنجش روانشناختی
    • مشاوره تحصیلی و شغلی
    • آموزش های تخصصی
    • آموزش های عمومی
  • نوشته های مفید
  • وبینارها و کارگاه ها
    • آخرین وبینارهای تخصصی:
      • پکیج آموزشی دوره ی آموزشی ارتباط درمانی
      • دوره جامع درمانگری ISTDP
      آخرین وبینارهای عمومی:
      • مشق بدون اشک (آفلاین)
      • مدیریت خشم والدین (آفلاین)
      بخش وبینارها و کارگاه ها
    • وبینارها و کارگاه ها
    • کارگاه های آموزشی
  • تیم آگاه
    • روانشناسان و مشاوران
    • نویسندگان
  • فروشگاه
  • گالری
    • ویدئو
  • درباره ما
کلینیک روان پویشی آگاه
  • خانه
  • خدمات
    • روان درمانی و مشاوره فردی بزرگسال
    • روان درمانی و مشاوره کودک و نوجوان
    • ارزیابی و سنجش روانشناختی
    • مشاوره تحصیلی و شغلی
    • آموزش های تخصصی
    • آموزش های عمومی
  • تیم آگاه
    • روانشناسان و مشاوران
    • نویسندگان
  • نوشته های مفید
  • وبینارها و کارگاه ها
    • ورود به بخش وبینارها و کارگاه ها
    • آخرین وبینارهای تخصصی:
      • پکیج آموزشی دوره ی آموزشی ارتباط درمانی
      • دوره جامع درمانگری ISTDP
      آخرین وبینارهای عمومی:
      • مشق بدون اشک (آفلاین)
      • مدیریت خشم والدین (آفلاین)
      بخش وبینارها و کارگاه ها
  • فروشگاه
  • درباره ما
    • گالری
      • تصاویر
      • ویدئو
    • تماس با ما
    • قوانین و مقررات
پورتال آگاه
0
کلینیک روان پویشی آگاه
0
پورتال آگاه

ما هرگز تنها نبوده ایم… !

توسط مرضیه زرگر درخودشناسی, کودک و نوجوان

ما هرگز تنها نیستیم مگر؟

احتمالاً با من هم عقیده نیستی و فکر می‌کنی وجود ما آدم‌ها با تنهایی عجین شده و هیچ کس نیست که توی زندگی احساس تنهایی رو تجربه نکرده باشه. پس یعنی چی ما هرگز تنها نیستیم؟

راست می‌گی، کیه که احساس تنهایی رو توی دنیای به این شلوغی تجربه نکرده باشه و با تمام وجود درکش نکرده باشه… ولی قصه از اینجایی شروع میشه که ما هیچ وقت درکی از تاریکی نخواهیم داشت تا زمانی که روشنایی رو تجربه نکرده باشیم.

ما هرگز تنهایی رو درک نمی‌کردیم، اگر بودن و آمیختگی با دیگری رو تجربه نکرده بودیم.

حالا بیا دوباره به ماجرا نگاه کنیم…

تنهایی رو اولین بار کی تجربه کردیم؟

من فکر می‌کنم تنهایی در وهله‌ی اول به نظر‌، یه جور تجربه‌ی فقدان و از دست دادن میاد نه؟

بیا برگردیم به خیلی عقب، درست وقتی در بطن مادر بودیم، هستی پیدا کردیم و قلبمون شروع به تپیدن کرد…

تنها بودیم؟ نه!!!! درست برعکس، ما آمیخته و یکی شده با مادر بودیم…

بودن با دیگری عمیق‌تر از این سراغ دارین؟

ما هرگز تنها نبودیم…

پس ما هرگز تنها نبودیم… ما عمیق‌ترین نوع صمیمیت و یکی بودن با دیگری رو زمانی که هستی پیدا کردیم تجربه کردیم. ما با بودن با دیگری، هستی یافتن و وجود داشتن رو شناختیم. ۹ ماه این یکی بودن رو، این صمیمیت بی‌حد با مادر رو تجربه کردیم و بعد به ناگاه از اوج آسایش و تجربه‌ی عمیق بودن با مادر جدا شدیم و به دنیا سلام گفتیم، در حالی که فریادی از اعتراض و وحشت سر می‌دادیم.

اولین تجربه‌ی مواجهه با تنهایی

اولین تجربه‌ی تنهایی، فقدان و از دست دادن ما درست همین جا اتفاق افتاده. تصور کن چه قدر سخت بوده برای موجودی به ناتوانی و ضعیفی نوزادی که تا به حال در اوج آسایش بوده و ما برای تجربه‌ی سختی به این شکل چه قدر کوچک، ناتوان و ترسیده بودیم.

اما نکته‌ی مثبت ماجرا اینجاست که مادر همچنان وجود داشت، منتظر و با عشقی بی‌حد، آغوش گشوده بود و ما در اوج دلتنگی و تجربه‌ی بی‌رحمانه‌ی تنهایی، با اولین لمس دوباره آروم گرفتیم.

ما یک بار دیگه طعم رسیدن و بودن با کسی که عمیقاً دوستمون داره و تمام دغدغش رسیدگی به ما و اموراتمون هست رو چشیدیم. یک بار دیگه مرکز دنیای مادر شدیم و‌ امیدوارانه به زندگی برگشتیم در حالی که با تنهایی آشنا بودیم.

به روشنایی برگشتیم در حالی که از وجود تاریکی باخبر شده بودیم. پس ترس از تاریکی دور از ذهن نیست…

روز‌ها گذشت و کم کم دیدیم و لمس کردیم که عشق و وجود پر از مهر مادر پایداره و هست حتی زمانی که حضور فیزیکیش رو حس نمی‌کنیم. بزرگتر شدیم و شروع کردیم به کشف دنیای پیرامونمون، در حالی که باور داشتیم مادر هست، عاشقانه، مراقب، حساس و پاسخگو به ما و نیازهامون. کافیه سر برگردونیم و به عقب نگاه کنیم.

مامان رو قورت دادیم و از تنهایی بار دیگه گذر کردیم

‌امید به بودن دیگری امن و عاشق، ما و دنیای درون ما رو امن کرد. وقتی مطمئن‌تر شدیم از وجود و حضور مادر و توجهش به ما حتی وقتی دوریم، به چشم بر هم زدنی مامان رو قورت دادیم و درونیش کردیم. آره این بار ما، مامان رو قورت دادیم و به درون وجودمون بردیمش…

ما حضور مامان، عشق و یادش رو درونی کردیم و به خاطر سپردیم. این بار برای همیشه کسی در ما و با ماست، حضورش، عشقش، وجودش و البته رفته رفته افکار، انتظارات، باید‌ها و نبایدهاش، ارزش هاش و… ما به معنی واقعی کلمه مامان رو قورت دادیم و مامان برای همیشه در ما موندگار شد. پس بار دیگه از پس تنهایی براومدیم و تونستیم ازش بگذریم.

قصه‌ی قورت دادن سر دراز داره

این اولین باری بود که ما آدمی رو که دوست داشتیم، مراقب ما بود و بهش نیاز داشتیم رو قورت دادیم اما این قصه سر دراز داره. بعد از اون ما پدر رو هم قورت دادیم و درونی کردیم و به دنبال اون یاد گرفتیم میشه آدم‌ها رو قورت داد و درونی کرد و اینجوری برای همیشه در خاطرمون و درون قلبمون حضورشون رو در کنارمون حتی وقتی حضور فیزیکی نداشتن حس و تجربه کردیم.

ما آدم‌ها رو قورت می‌دیم و این جوری از تنهایی در ذهنمون دور میشیم. در واقع تمام چیزی که بهش نیاز داریم هم همینه.

میبینی؟ با این حساب، ما از احساس تنهاییِ درون ذهنمون می‌ترسیم نه خود تنهایی، و خلوت که روزگاری شادمانه انتخابش کردیم تا بگذریم و دنیا رو کشف کنیم. ما از وحشت تنهاییِ اولیه در ذهنمون می‌ترسیم نه خود تنهایی وقتی که دیگری عاشق و مراقبمون رو درونمون داریم و حس می‌کنیم.

ما با درونی کردن عزیزانمون از ترس تنهایی ذهنمون فاصله می گیریم و در عوض آزادانه به سمت تنهایی در بیرون از ذهنمون و دنیا پیش میریم. ما با آغوشی باز به استقبال استقلال و تنهایی میریم.

پس چرا تنهایی برای ما انقدر دردناکه؟

اما چه اتفاقی می‌افته هر چی بزرگتر میشیم، احساس تنهایی بیشتری می‌کنیم؟ در حالی که این بار شادمانه تنهایی رو نمی‌پذیریم، بلکه از وجودش دردمند هم میشیم؟

راستش پاسخ به این سؤال به نظر پیچیده میاد اما شاید دلیلش دور شدن ما از وجود اصیل و عشق درونی شده‌ی اولیه باشه. ما با انتخاب خودمون، آزادانه و در دنیایی امن به سمت استقلال و تنهایی رفتیم اما از‌ یه جایی به بعد دورمون زیادی شلوغ شد.

توی تنهایی وقتی همه جا رو سکوت فرا گرفته می‌تونیم در عین حال که میریم سراغ کشف دنیا با خودمون و تمام آنچه درونی کردیم که ما رو از احساس تنهایی دور می‌کرد ارتباط داشته باشیم.

می تونیم خیلی خوب صدای دیگری درون ذهنمون رو که خطاب به ما سکوت رو می‌شکنه، بشنویم و دوباره ارتباط بگیریم. اما وقتی دورمون خیلی شلوغ میشه و از خودمون دور میشیم همهمه اون قدر زیاد میشه که صدای دیگری درونی شده رو نمی‌شنویم… ارتباطمون با خودمون و دیگری عاشق درونمون که روزی قورت داده بودیم قطع میشه و تمام… این بار دوباره تنها شدیم…

و این تنهایی درست شبیه به تنهایی اولیه ترسناکه…

ما خودمون رو گم می‌کنیم توی شلوغی و همهمه و درست همون جا احساس تنهایی به سراغمون میاد و البته این گم شدن و تنهایی دردناکه…

تنها شو تا از تنهایی در‌ امان باشی…

صمیمیت و تجربه‌ی بودن با دیگری وقتی شکل می‌گیره که ما با خودمون و دیگری درونی شده در ارتباطیم و دورمون شلوغ نیست. ما در سکوتی هستیم که میشه به درستی گوش سپرد به دیگری و صبورانه اجازه‌ی شنیده شدن داد و در این سکوته که ما با خودمون ارتباط داریم و تنهایی شادمانه رو تجربه می‌کنیم در حالی که هرگز تنها نیستیم و عشقی عمیق و ارتباطی صمیمانه رو در دل، ذهن و خاطرمون جاودان کرده‌ایم.

دوست خوب من تنهایی با خودمون، راه رو به رو شدن و گذر از تنهایی دردناکه… روبه رو شدن و خلوت، برگشت و نزدیک شدن به خود اصیلمون در سکوت و تنهایی؛ جایی که همهمه و شلوغی‌ها مانع شنیدن و شنیده شدن و ارتباط با خودمون نمی‌شه…

نترس از تنهایی و ارتباط با خودت… تنها شو تا از تنهایی در‌ امان بمانی…

بیشتر بخوانید:

  • می ترسم از دستش بدم
  • تحلیل فیلم «Nomadland» (سفر به عالم تنهایی)
  • اوایل اصلا این شکلی نبود
  • شخصیت خودشیفته، پیله ی نازک تنهایی
  • شبکه‌های اجتماعی ، سایه‌های دروغین اجتماع
احساس تنهاییتنها بودنتنهاییدرد تنهاییدرونی سازیدرونی کردنصمیمیتصمیمیت در رابطه
مرضیه زرگر
7 مطلب
مرضیه زرگر
مرضیه زرگر
مرضیه زرگر

جستجو

دسته بندی مطالب

  • آزمون ها (۶)
  • احساسات (۲۵)
  • اختلالات روانی (۳۱)
  • اختلالات شخصیت (۱۲)
  • استعدادیابی (۲)
  • اضطراب (۸)
  • تحصیلی (۳)
  • تحلیل فیلم (۲۸)
  • خودشناسی (۶۸)
  • داستان های اتاق درمان (۴)
  • درمان (۲۰)
  • روابط عاطفی (۳۸)
  • سلامت روان (۴۳)
  • شفقت خود (۱۴)
  • کودک و نوجوان (۳۳)
  • مبانی نظری (۱۴)

موضوعات

احساس احساسات احساس گناه ارتباط استرس اضطراب افسردگی تحلیل روانشناختی فیلم تحلیل روانشناسی فیلم تحلیل روانکاوانه فیلم تحلیل فیلم خشم خودشناسی درد درمان دفاع روانی دلبستگی رابطه رابطه عاشقانه رابطه عاطفی رنج روابط صمیمانه روان درمانی سرزنش سرزنش خود شفقت شفقت خود صمیمیت عشق غم فرزندپروری فقدان قرنطینه مکانیسم دفاعی ناهشیار نقد فیلم هیجان وابستگی ویروس کرونا پذیرش پذیرش واقعیت پرخاشگری کرونا کنترلگری کودک
  • همدلی: کوهات؛ نگاهی متفاوت به مفهومی کلیشه ای
    نوشته قبلیهمدلی: کوهات؛ نگاهی متفاوت به مفهومی کلیشه ای
  • نوشته بعدیکمالگرایی
    همدلی: کوهات؛ نگاهی متفاوت به مفهومی کلیشه ای

مطالب مشابه

ترس از صمیمیت ؛ چرا و چگونه؟
روابط عاطفی

ترس از صمیمیت ؛ چرا و چگونه؟

از هیچ کس توقع نداشته باش
روابط عاطفی

از هیچ کس توقع نداشته باش

کودکان می‌بینند، کودکان درونی می‌کنند!
کودک و نوجوان

کودکان می‌بینند، کودکان درونی می‌کنند!

حرفی برای گفتن، گوشی برای شنیدن
سلامت روان

حرفی برای گفتن، گوشی برای شنیدن

چه کسی شریک جرم ماست؟!
خودشناسی

چه کسی شریک جرم ماست؟!

بایدها و نبایدهای یک رابطه صمیمی
خودشناسی روابط عاطفی

بایدها و نبایدهای یک رابطه صمیمی

دیدگاهتان را بنویسید (لغو پاسخ)

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

کلینیک روانپویشی آگاه

Agah New Logo and Typeface

مرکز ارائه خدمات روانشناسی آگاه خانواده بزرگی از مراجعین و متخصصین را بنیان نهاده است که ارتباطی صمیمانه و در عین حال حرفه‌ای با یکدیگر دارند.

راه‌های ارتباطی

شیراز، خیابان ملاصدرا، ابتدای کوچه ۱۰
کد پستی :‌ 7193645198
۰۷۱۳۶۴۷۴۶۶۰
۰۹۰۱۵۴۴۲۷۲۲
clinicagah@gmail.com

گواهی ها

لینک های سریع

  • خانه آگاه
  • خدمات
  • وبینارها و کارگاه ها
  • تماس با ما
استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است | کليه حقوق اين سايت متعلق به «کلینیک روان‌شناسی آگاه» است.
Copy

در واتساپ پیام بدید!