کلینیک روان پویشی آگاه
  • خانه
  • خدمات
    • روان درمانی و مشاوره فردی بزرگسال
    • روان درمانی و مشاوره کودک و نوجوان
    • ارزیابی و سنجش روانشناختی
    • مشاوره تحصیلی و شغلی
    • آموزش های تخصصی
    • آموزش های عمومی
  • تیم آگاه
    • روانشناسان و مشاوران
    • نویسندگان
  • نوشته های مفید
  • وبینارها و کارگاه ها
    • ورود به بخش وبینارها و کارگاه ها
    • آخرین وبینارهای تخصصی:
      • سى و یکمین دوره مقدماتى ISTDP
      • درس گفتار های روانکاوی
      آخرین وبینارهای عمومی:
      • پیش به سوی دو سالگی
      • پکیج کارگاه ها
      بخش وبینارها و کارگاه ها
  • فروشگاه
  • درباره ما
    • گالری
      • تصاویر
      • ویدئو
    • تماس با ما
    • قوانین و مقررات
ورود/ثبت نام

ثبت نام

0
کلینیک روان پویشی آگاه
0
ورود/ثبت نام

ثبت نام

نکنه من وابسته‌اش شدم و عاشقش نیستم؟ (بخش دوم)

توسط فرزانه ابراهیمی درخودشناسی, روابط عاطفی
در این مقاله می خوانید:
  • اعتماد، نوشدارو پیش از مرگ سهراب
  • بسوزم و بسازم؟
  • "فدات بشم" فقط یک تعارف است.
  • من عصباني مي‌شوم چون اين حق طبيعي من است
  • هر نزدیکی نیاز به دوری دارد؛ عشق پاندول است!

در بخش اول اين مقاله تعريفي از عشق و تفاوت کلي آن با وابستگي را شرح دادم. درباره اينکه وابستگي از کجا شروع مي‌شود و چگونه به عشق منتهي مي‌شود صحبت شد و البته چند خصوصيت از عشق سالم را نيز مرور کرديم. حالا در اين قسمت به ساير خصوصيت‌هاي عشق سالم مي‌پردازم تا تفاوت آن از وابستگي بيشتر براي شما مشخص شود.

اعتماد، نوشدارو پیش از مرگ سهراب

هرگز دو انسان نمی‌توانند کاملاً دلخواه و مطابق میل همديگر باشند؛ پس در هر رابطه‌ای به زودی بخش‌هایی از طرف مقابل را مي‌بينيم که برای ما ممکن است نامطلوب و حتی گاهی زننده و ناراحت‌کننده باشد. یکی از فانتزی‌های اکثر آدم‌ها در نوجوانی، پیداکردن معشوقی است که تا ابد در نهایت خوشی و بدون هیچ رنجی کنار او آرام باشند، خب اسمش همراه او است: فانتزی.

اما در واقعیت، زمانی که در رابطه‌ای عشق به طور مکرر تجربه شد، گهگاهی احساس‌های دیگر هم سر می‌رسند و باید سر برسند؛ زیرا اگر قرار است رابطه‌ای با گوشت و خون ما پیوند برقرار کند، ما در آن رابطه باید بتوانیم همه‌ی بخش‌های وجودمان را به شیوه‌های مدیریت شده ابراز کنيم؛ و آن بخش‌ها شامل خشم، غم، شرم و سایر هیجانات و حالت‌ها هم می‌شود.

اگر ما در ابتدای رابطه فکر کنیم که می‌توانیم این بخش‌ها را در درون خود یا طرف مقابل نادیده بگیریم، یا با استفاده از عشق و علاقه او یا خودمان را وادار به تغییر کنیم، در همین ابتدا باخته‌ایم! هرچند سال‌ها زندگی مشترک طبیعتاً تغییراتی در درون آدم‌ها ایجاد می‌کند، اما تغییر زمانی رخ می‌دهد که فردي به صورت هشیار یا ناهشیار تصمیم به تغییر بگیرد. بنابراین، هرگز نمی‌توان از بیرون کسی را وادار به تغییر کرد و برای عوض کردن کسی برنامه چید. حتی رواندرمانگران نمی‌توانند کسی را تغییر دهند؛ بلکه آنها به آدم‌هایی که می‌خواهند تغییر کنند کمک می‌کنند که بتوانند در درون خود تغییر ایجاد کنند. کلید حفظ رابطه در این شرایط یک چیز است: پذیرش، و نهايتاً اعتماد به رابطه! 

بسوزم و بسازم؟

خب پذيرش يعني طرف مقابل هر اخلاق و هر خصیصه‌ی نامطلوبی داشت باید تحمل کرد و سوخت و ساخت؟ اولاً پذیرش به معنای نادیده گرفتن عیب یا تأييد آن نیست؛ بلکه پذیرش ديگران به این معنا است که من می‌بینم که تو زود از کوره بیرون می‌روی و این را می‌دانم اما فکر می‌کنم این خصوصیتِ تو به میزانی است که من می‌توانم بدون اینکه خودم از لحاظ روانی آسیب ببینم، با آن مواجه شوم و در عین حال برآشفته نشوم! در این نوع از پذیرش هم ظرفیت ما به عنوان پذیرنده مهم است تا به خاطر سوختن و ساختن در یک رابطه تلف نشویم، و هم اینکه در يک رابطه سالم همین تلاش‌های گام به گام برای پذیرفتن، در طرف مقابل اثرات بسیار عمیقی خواهد گذاشت.

تصور کنید مثلاً شما آدم بسیار زودرنجی هستید و می‌بینید طرف مقابل تمام تلاشش را می‌کند تا به جای تغییر شما، تحمل و ظرفیت خودش را بالا ببرد تا شما را کمتر دلخور کند؛ در اين شرايط احتمالاً محبت درون شما می‌جوشد و همین محبت در نهایت به شما کمک خواهد کرد تا در جهت بهبود و برطرف کردن این ضعف در خودتان قدم بردارید.

البته که اگر طرف مقابل خصوصياتي دارد که قابل پذيرش نيست و آسيب جدي به سلامت روان شما وارد مي‌کند به ياد داشته باشيد که در رابطه سالم اولويت هر فردي محافظت از سلامت خودش است و اگر با خودتان مي‌گوييد پس فداکاري و ايثار کجاي زندگي است پاسختان اين است: فداکاري و ايثار براي کسي معنا دارد که توانمند است و مي‌تواند شرايطي را تاب بياورد در حالي که خودش از لحاظ رواني آسيب جدي نمي‌بيند و هم زمان به طرف مقابل کمک مي‌کند. وگرنه گير کردن در اجبار يک رابطه‌ی آسيب‌زا هرگز نامش فداکاري نيست؛ بلکه بهانه‌اي براي پوشاندن ترس از تغيير و نوعی ضعف است.

“فدات بشم” فقط یک تعارف است.

نکته‌ی دوم: ما در رابطه‌ی عاشقانه هرگز فدای طرف مقابل نمی‌شویم. این یعنی اینکه اگر چه جمله‌ی “فدایت شوم” یک عبارت پر مهر برای ابراز محبت است، اما صرفاً یک تعارف ایرانی به حساب می‌آید و در رابطه‌ی صمیمانه‌ی سالم، آدم باید بتواند تعادلی از مراقبت از خود و محبت به دیگری را حفظ کند. اگر از کسی شنیده‌اید که:

“اگر می‌خواهی زندگی کنی، باید با همه چیزش بسازی!”

یا اگر در رابطه‌ای تلاش می‌کنید به آنچه نيستيد وانمود کنيد، باز هم شما رابطه را باخته‌اید. چرا؟ چون سیستم روان ما به گونه‌ای ساخته شده است که هدف اولیه و اصلی آن، محافظت از خودش باشد. از طرفی نیاز به ارتباط و صمیمیت به قدری در انسان شدید و پررنگ است که ممکن است ما به خاطر این صمیمت، حتی گاهی سلامت و یا حیات خود را به خطر بیاندازیم اما واقعیت آن است که یک عشق زمانی نسبتاً سالم است که شما در جریان آن دچار آسیب‌ روانی یا جسمانی نشوید. منظورم از آسیب را واضح‌تر بیان می‌کنم. منظورم از آسیب صرفاً خشونت، کتک‌خوردن یا تحقیر شدن نیست؛ اگر شما بخشی از احساسات و درونیات خودتان را برای بلند مدت حذف می‌کنید، به مرور دچار آسیب و چه بسا آسیب‌های جدی برای خود و خانواده‌تان خواهید شد.

من عصباني مي‌شوم چون اين حق طبيعي من است

آیا هیچ وقت مادرانی را دیده‌اید که برای سال‌های طولانی با شوهری زندگی کرده‌اند که تند و بدخلق بوده است، در برابر او همیشه سکوت کرده‌اند و هرگز خشمي نشان نداده اند و به گفته‌ی خودشان به خاطر بچه ها تحمل کرده‌اند؟ بسیاری از این زنان دچار افسردگی یا بیماری‌های جدی بدنی هستند و بسیار پیرتر از سن‌شان به نظر می‌رسند.

هرگز منظور ما از پذیرش، این گونه تحمل منفعلانه نیست؛ بلکه در یک رابطه‌ی نسبتاً سالم عاشقانه، آدم‌ها فرصت پیدا می‌کنند تا گاه گاه همه‌ی ابعاد وجود خود را ابراز کنند. مثلاً یک نکته‌ی بسیار مهم در عشق سالم این است که آدم‌ها عصبانی بشوند و طرف مقابل بتواند این عصبانیت را ببیند و تحمل کند تا فرد رفته رفته آرام شود. یک تعریف از عشق سالم شنیدم که می‌گفت: رابطه‌ای سالم است که در آن فقط یکی از طرفین در آن واحد از کوره بیرون می‌رود!

حالا چرا خشم؟ هرگز فراموش نکنید که مخالف عشق، نفرت است نه خشم. این یعنی خشم یک احساس اصیل و سالم درون انسان است که هدفش حفظ فاصله‌ی ما از دیگران است تا از ما در برابر هرگونه تهدید و خطر محافظت کند. آنچه خطرناک و ناسالم است، پرخاشگری و ابراز خشم به گونه‌ای است که منجر به آسیب به دیگران بشود. ممکن است کسی که بسیار دوستش داریم رفتاری انجام دهد که از  لحاظ مادی، فیزیکی، روانی یا حتی معنوی آسیبی به ما بزند. در این میان خشم می‌آید تا بتوانیم به صورت مؤثری به او یادآوری کنیم که در فاصله‌ی ایمنی از ما بایستد و به ما آسیب نزند!

خب در مقابل گاهي تحمل خشم و فاصله از کسي که دوستش داريم بسيار سخت و ناکام‌کننده است؛ بله سخت است اما اين تمريني براي داشتن ظرفيت بيشتر و پخته‌تر بودن است. که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکل‌ها!

هر نزدیکی نیاز به دوری دارد؛ عشق پاندول است!

نکته‌ی بسیار مهم دیگر اینکه در یک عشق نسبتاً سالم، افراد می‌توانند از هم فاصله بگیرند و با خود خلوت کنند، بدون اینکه احساس کنند رابطه‌شان از دست می‌رود، یا بدون اینکه طرف مقابل سيلي از خشم و اضطراب را به آنها حواله کند. تنهایی ما از درون رحم مادر شروع می‌شود و ما از آن به بعد برای تمام ادامه‌ی حیاتمان از لحاظ روانشناختی و فلسفی یک موجود مجزا و تنها هستیم؛ اما هرچه سالم‌تر باشیم، می‌توانیم این تنهایی را ببینیم، تحمل کنیم، از آن وحشت نکنیم و به جای آن از این تنهایی برای سفری درون خودمان استفاده کنیم.

درعین حال، فردی که نسبتاً سالم‌تر است هم‌زمان که از تنهایی وحشت نمی‌کند، می‌تواند به دیگران نزدیک شود و با آنها ارتباط بگیرد و در یک رابطه‌ی عاشقانه اگرچه لحظاتی وجود دارند که شبیه به مستی و خیال، آدم‌ها تصور می‌کنند کاملاً یکی هستند، اما در همین رابطه زمان‌هایی وجود دارد که نیازهای دیگر آدمی از جمله نیاز به یادگیری، کار و کنجکاوی درباره‌ی دنیا فعال می‌شود و آدم مشتاق است تا از شریک عاطفی فاصله بگیرد و زمانی را در تنهایی و خلوت خودش، یا با سایرین بگذراند.

یکی از مهم‌ترین فرق‌های وابستگی و عشق این جا است. در عشق دو پادشاه مختار و آزاد در یک قلمرو با تمام چالش‌های ممکن حکومت می‌کنند و گاهی با هم می‌جنگند و گاهی با هم جشن می‌گیرند؛ و در عین حال، ملک را متعلق به هر دو می‌دانند؛ اما در وابستگی، یک ارباب ظالم با مظلوم نمایی، یک برده‌ی عصبانی و پر از خشم را نزدیک خود نگه می‌دارد و بر او حکومت می‌کند تا زمانی که میل به آزادی در اين برده، از میل به ارتباط پیشی بگیرد و احتمالاً این رابطه جایی در آن لحظه از بین خواهد رفت، حتی اگر در ظاهر، هنوز شریک زندگی هم باشند… .

ادامه دارد …

 

بیشتر بخوانید:

  • رابطه عاطفی و ترس از تغییر آن
  • عشقم رفته با یکی دیگه؛ چیکار کنم؟
  • سقط جنین و احساسات مادر
  • کودک و نوجوان در مواجهه با محتوای جنسی
  • شخصیت منفعل پرخاشگر، بی سر و صدا از بیرون، پر سر و صدا در درون
+۱
دلبستگیعشقعشق در یک نگاهوابستگیوابستگی عاطفیوابستگی عاطفی ناسالم
فرزانه ابراهیمی
12 مطلب
فرزانه ابراهیمی
روانشناسی بالینی کودک و نوجوان
فرزانه ابراهیمی
فرزانه ابراهیمی
روانشناسی بالینی کودک و نوجوان

جستجو

دسته بندی مطالب

  • آزمون ها (۶)
  • احساسات (۱۳)
  • اختلالات روانی (۳۰)
  • اختلالات شخصیت (۱۲)
  • استعدادیابی (۱)
  • اضطراب (۸)
  • تحصیلی (۲)
  • تحلیل فیلم (۸)
  • خودشناسی (۳۶)
  • داستان های اتاق درمان (۱)
  • درمان (۱۴)
  • روابط عاطفی (۱۰)
  • سلامت روان (۱۴)
  • شفقت خود (۸)
  • کودک و نوجوان (۲۲)
  • مبانی نظری (۸)

موضوعات

احساس احساسات اختلال شخصیت استرس اضطراب اضطراب مرگ افسردگی انکار تحلیل روانشناختی فیلم تحلیل فیلم خشم خودشناسی درد درمان دلبستگی رابطه رابطه عاشقانه رابطه عاطفی رنج روان درمانی سرزنش شفقت خود صمیمیت عشق غم فرزند فرزندپروری فقدان قرنطینه مادر و کودک مرگ ناهشیار نشخوارفکری نقد فیلم نوجوان هویت هیجان وابستگی والدین ویروس کرونا پذیرش کرونا کروناویروس کنترلگری کودک
  • دست عقل، پای دل!
    نوشته قبلیدست عقل، پای دل!
  • نوشته بعدیمن هم در رابطه حقوقی دارم (قسمت اول)
    دست عقل، پای دل!

مطالب مشابه

نکنه وابسته‌اش شدم و عاشقش نیستم؟ (قسمت سوم)
خودشناسی روابط عاطفی

نکنه وابسته‌اش شدم و عاشقش نیستم؟ (قسمت سوم)

چرا برخی دختران نوجوان به شدت و سریع به پسران وابسته می شوند؟
روابط عاطفی کودک و نوجوان

چرا برخی دختران نوجوان به شدت و سریع به پسران وابسته می شوند؟

عشق یا کنترلگری در رابطه
روابط عاطفی

عشق یا کنترلگری در رابطه

بایدها و نبایدهای یک رابطه صمیمی
خودشناسی روابط عاطفی

بایدها و نبایدهای یک رابطه صمیمی

نکنه من وابسته‌اش شدم و عاشق‌اش نیستم؟
خودشناسی روابط عاطفی

نکنه من وابسته‌اش شدم و عاشق‌اش نیستم؟

عشقم رفته با یکی دیگه؛ چیکار کنم؟(فقط عاشقان و زوج های زخم خورده این مطلب رو بخونن)
روابط عاطفی

عشقم رفته با یکی دیگه؛ چیکار کنم؟(فقط عاشقان و زوج های زخم خورده این مطلب رو بخونن)

2  دیدگاه

  1. Avatar
    هدی سیدنژادیان
    پاسخ
    ۱۰ آذر ۱۳۹۹

    یه برداشت دارم که میخواستم ببینم درسته آیا؟ اگر کسی نتونه خشمش رو ابراز کنه و پرخاشگری کنه در رابطه ای پیوند و علاقه بوجود اومده، این پرخاشگری میتونه دلبستگی رو ب احتمالا از طریق مخدوش کردن عزت نفس به وابستگی تبدیل کنه و در صورت استمرار میشه همون جمله آخر میل به آزادی از میل به ارتباط پیشی بگیره

    ۰
    پاسخ
    • Avatar
      فرزانه ابراهیمی
      پاسخ
      ۱۵ آذر ۱۳۹۹

      سلام
      راستش من چندین بار سوالتون‌ رو خوندم
      قبل از اینکه بتونم‌ نظرم‌ رو درباره برداشتتون‌ بگم نیاز دارم که مطمئن بشم سوال رو درست فهمیدم ؛
      آیا منظورتون اینه که کسی در رابطه ی عاطفی وارد شده و دلبسته کسی هست، و به خاطر اینکه نمیتونه خشمش رو درست تجربه کنه پرخاشگری میکنه ، حالا این پرخاشگری باعث بشه که فرد به جای اینکه دلبسته باشه وابسته بشه؟
      یعنی دلبستگی به واسطه پرخاشگری و عدم‌کنترل خشم‌ به وابستگی تبدیل بشه ؟
      اگر برداشت من اشتباه هست لطفا سوالتون‌ رو یک بار دیگه و بیشتر برام‌ توضیح بدید تا بهتر بتونم‌ پاسخ بدم .
      خیلی ممنونم

      ۰
      پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید (لغو پاسخ)

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

کلینیک روانپویشی آگاه

Agah New Logo and Typeface

مرکز ارائه خدمات روانشناسی آگاه خانواده بزرگی از مراجعین و متخصصین را بنیان نهاده است که ارتباطی صمیمانه و در عین حال حرفه‌ای با یکدیگر دارند.

راه‌های ارتباطی

شیراز، بلوار چمران، خیابان ابیوردی ۲، نبش کوچه ۴، ساختمان پویا، طبقه اول، واحد ۱
کد پستی :‌ 7194756185
۰۷۱۳۶۲۶۶۲۰۳
۰۹۰۱۵۴۴۲۷۲۲
clinicagah@gmail.com

گواهی ها

لینک های سریع

  • خانه آگاه
  • خدمات
  • وبینارها و کارگاه ها
  • تماس با ما
استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است | کليه حقوق اين سايت متعلق به «کلینیک روان‌شناسی آگاه» است.
Copy