یادمه پنج یا شش سال بیشتر نداشتم که با پدرم به مزرعه گندم رفتیم. توی این مزرعه یک استخر بود...
« ساعت ۷ عصر است. پس از یک روز کاری خسته کننده به سمت رستورانی در آن سوی شهر رانندگی...