درد ِخودشناسی
درد و رنج گریزناپذیر و گریز از آن
بشر از همان لحظه ای که پا در این جهان گذارد، درد و رنج هم در همان لحظه آغاز شدند. انسان همواره تجاربی پر از درد دارد و در پی چنین تجارب دردناکی به دنبال رهایی از آن ها و کسب لذت است. ذهن هر یک از ما یک ساختار روانی دارد که هدفش کاهش این رنج ها و دردها از مسیرهای مختلف است. هم چون سرکوبی یا منحرف کردن توجه مان به تجارب و موقعیت های دیگر. ذهن بسته به پتانسیل و سطح رشدی که داشته است، مکانیسم های مختلفی به کار می گیرد تا تجارب دردناک مان را بازداری کند.
اما ذهن پیچیده ما به تدریج با کارگیری این مکانیسم ها درد را در کوتاه مدت تسکین می دهد و این فرآیند را تبدیل به عادتی همیشگی برای خود می کند. به طور مثال یعنی هر وقت با تجربه دردناکی روبه رو می شوم، سعی می کنم توجه خود را به تجارب خوشایندتری معطوف کنم و آن را نادیده بگیرم و این انکار تبدیل به عادت و روشی همیشگی برای من می شود. این عادت بعد از مدتی به صورتی خودکار در می آید و ما آن را به صورتی ناهشیارانه در ارتباط با تجربه درد به کار می گیریم.
حال چه اتفاقی می افتد؟
نتیجه این است که ما بخشی از تجارب خود را تحریف می کنیم و بخش هایی از وجودمان را نمی بینیم، شاید بهتر این است بگویم که نمی خواهیم ببینیم. اما کار همین جا تمام نمی شود زیرا ما باید دایما انرژی روانی بسیاری خرج کنیم تا مانع بازداری از ورود چنین تجاربی به دامنه هشیاری مان شویم. درست در همین نقطه است که برخی افراد از نشانه های اضطراب و دردهای شایع جسمانی شکایت می کنند و یا دچار اختلال و رفتار غیر انطباقی می شوند. این یعنی تغییر شکل تنش و اضطراب ناشی از انکار تجارب دردناک خود. این امر درد گریزناپذیر زندگی را به رنج، رنجی خودساخته تبدیل می کند.
اما خودشناسی دقیقا چیست؟
خودشناسی یعنی باطل کردن، خنثی کردن و شناسایی مکانیسم های بازدارنده ای که ما به کار می گیریم تا تجارب دردناک خود را انکار کنیم و از طرف دیگر به شناسایی این تجارب پرداخته و از آن ها آگاه شویم. وقتی از این لنز به خودشناسی نگاه می کنیم به معنای این است که من بدانم وقتی ناراحتم، وقتی با والدینم دچار مشکل می شوم یا ضربه ای عاطفی می بینم، در همه آن لحظاتی که دچار اضطراب و تنش می شوم، چگونه با آن ها برخورد و از آن ها اجتناب می کنم. در واقع خودشناسی یعنی شناسایی تجارب نادیده گرفته شده و ایجاد ارتباط بین هشیاری و ناهشیاری خودم. یعنی این که تجربه زمان حال خود را بدون سانسور تجربه کنم، در لحظه حال بمانم و هر سازوکاری که جلوی این تجربه را سد می کند ابتدا شناسایی و بعد خنثی کنم.
به قول دکتر نیما قربانی؛ خودشناسی یعنی مشاهده، مشاهده ای از سر دوستی و آشتی، یعنی معنا کردن تجارب خود در جهت غنی تر شدن معنای خود. بیایید به مثالی که در ادامه می زنم توجه کنید تا بهتر متوجه معنای خودشناسی شویم.
شفافیت با مثال
فردی را تصور کنید که زود ناراحت می شود، زود رنج است و در هنگام مورد انتقاد قرار گرفتن سریعا گاردش را بالا می گیرد. این فرد برای این که به خودشناسی برسد، چگونه باید این کار را انجام دهد؟ چگونه باید دست به شناخت خود بزند؟
این فرد باید در ابتدا به تجارب گذشته خود توجه کند، تجاربی که در گذشته چنین احساسی را در او ایجاد می کردند. بعد به محرک های اثرگذار اینجا و اکنون، تجربه ای که همین حالا از ناراحتی دارد، زمینه و موقعیت هایی که برانگیزنده این احساس هستند، پیامدهای ناراحتی اش چیست و به عوامل شکل دهنده این احساس آگاهی یابد.
به طور کلی خودشناسی به معنای توجه به جریان افکار، احساسات و رفتارها در گذشته و زمان حال است و همچنین معنا کردن این تجربیات.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهتان را بنویسید