فیلم گل صحرا؛ تحلیل روانشناسی کامل فیلم desert flower
مستندها یا فیلمهایی که بر اساس زندگیهای واقعی ساخته شده اند، همیشه گزینههای مناسبی برای تحلیل روان شناختی هستند. در این دست فیلمها، شخصیتها به اندازهی کافی واقعی و قابل تحلیل هستند. گل صحرا، فیلمی است اقتباس شده از کتابی به همین نام نوشته خانم واریس دیری. گل صحرا در واقع معنی نام واریس است. و چه زیبا این تصویر با سرنوشت واریس هماهنگ است. گلی که جرأت کرده در صحرا بروید! جایی که سراسر بیابان است و خار، جایی که همه چیز یکدست است، جایی که چیزی نیست جز عادتهای اتوماتیک برای زنده ماندن.
اگرچه فیلم، به طور ضمنی و آشکار، شعارهای مذهبی و سیاسی اش را به رخ بیننده میکشد، اما هدف این نوشته، بررسی چنین مضامینی نیست. بلکه هدف، تحلیل رفتار انسان است. هر چند که داستان زندگی هرکس منحصر به فرد است، اما همهی ما انسانیم و در هر جا و با هر فرهنگی که زندگی کنیم، ویژگیها و رفتارهای مشترکی داریم.
واریس، دختری دوازده ساله است که از صحرای سخت سومالی میگریزد و به انگلستان پناه میبرد. او پس از تحمل دشواریهای فراوان، در بزرگسالی وارد حرفهی مدلینگ میشود و به شهرت میرسد. واریس سختیهای زیادی کشیده است اما یکی از این مصیبتها برایش پررنگتر است: ناقص سازی جنسی در سن سه سالگی… اتفاقی که به قول خودش زندگیش را برای همیشه متحول کرده است.
فهرست محتوا:
Toggleناقص سازی جنسی زنان در فیلم گل صحرا
واریس پس از سالها سکوت، در مصاحبه با روزنامهای معروف، اتفاق تلخ کودکی اش را تعریف میکند. ختنه شدن در سن سه سالگی. اتفاقی که به قول خودش زندگی اش را برای همیشه تغییر داده است. در تصاویری که به صورت فلشبک نمایش داده میشود، واریس در آغوش مادر است. مادر با عشقی وصف نشدنی دختر را نوازش میکند. دختر لبخند میزند. اما این ابراز احساسات عاشقانه، دیری نمیپاید. همان مادر، کودکش را به قربانگاه میبرد. دختر در آغوش مهربان همان مادر سلاخی میشود، درحالی که از درد به خود میپیچد.
هرچند که آمار ناقص سازی جنسی زنان هنوز هم به طور نگران کننده ای بالاست، اما این تصویر برای بسیاری از ما ناآشناست. با این حال، اگر دقیقتر به روابط والدین و فرزندان نگاه کنیم و این تصویر اغراق آمیز را قدری تعدیل کنیم، آن را در سراسر زندگی به صورت تکثیر شده ای میبینیم. مادری که خود منبع عشق است، به فرزندش آسیب میزند! این تصویر با آن تصویر اسطورهای از مادران بسیار متفاوت است! در قصهها مادران فقط منبع عشق اند و این نامادریها هستند که به بچهها آسیب میزنند. اما در واقعیت چنین نیست. مادری که فرزندش را دوست دارد، میتواند به او آسیب برساند.
دریافت مشاوره جنسی از سکس تراپ کلینیک آگاه
مادرانِ جانی، کودکانِ قربانی در فیلم گل صحرا
بی شک، مقصود از عنوان کردن این مطلب این نیست که همهی تقصیرها را به گردن مادران و به طور کلی والدین بیاندازیم. در این فیلم هم مانند بسیاری از زندگیهای واقعی، کوتاهی مادر بر اساس ناآگاهی اتفاق میافتد. مادری که خود، قربانی گذشته است، تمام این اتفاقات را عادی میداند. او کاری را میکند که به صلاح فرزندش است! در زندگی بیشتر ما، اما، این مسئله به شکلهای خفیفتری اتفاق میافتد. مادری که منبع دلبستگی کودک است، گاهی ناچار است کودک را ناکام کند! ناکام گذاشتن کودک به عنوان بخشی طبیعی از کودکی اتفاق میافتد و چارهای جز آن نیست. هدف از این نوشته، آگاهی دادن است، نه سرزنش کردن مادران.
همچنین بخوانید: تحلیل روانشناسی فیلم دختر گمشده
عشق و خشم در هم تنیده اند
واریس در تمام زندگی از تبعات جسمی و روانی مربوط به ختنه شدن رنج میبرد. او با سخنرانی در سازمان ملل متحد و به راه انداختن جنبشهایی در تلاش است به این عمل بیرحمانه پایان دهد. همهی این ها به این معنی است که او همواره نسبت به این اتفاق و مسببانش به ویژه مادرش خشمگین است. با این حال، او عاشق مادرش است. همان مادری که او را با عشق بزرگ کرده و همان مادری که وسط صحرا او را به دست «میتگار» سپرده تا سلاخی اش کند!
این یکی از زیباترین ظرفیتهای روانی ما انسانهاست. همهی ما اگر کمی ظرف روان مان را بزرگتر کنیم میتوانیم احساس خشم و عشق و بسیاری از احساسات دیگر را به طور همزمان تجربه کنیم. اگر فقط جنبه بد یا خوب والدین یا هرکس دیگر را ببینیم، بی شک بسیاری از تجربههای زندگی را از دست داده ایم!
گوشه ای از فیلم گل صحرا
پدر واریسِ دوازده ساله در ازای پنج شتر او را به پیرمردی صحرانشین میفروشد. او صبح روز عروسی فرار میکند و ظاهراً برای همیشه از شرّ این موضوع راحت میشود. اما داستان به همین جا ختم نشده است. او بارها به طور ناخواسته همان بلایی را به سر خودش میآورد که پدرش آورده بود. او برای پرداخت بدهیهایش، بر خلاف میل باطنی، مقابلِ دوربین پیرمرد عکاس، برهنه میشود. او خود را به عکاس و به همهی کسانی که عکسها و تبلیغاتش را میخرند، میفروشد. او حتی برای دریافت اقامت، تن به ازدواج با کسی میدهد که دوست ندارد!
واریس از دوازده سالگی مستقل زندگی کرده؛ اما هنوز اسیر باقی مانده است. او گذشته را به زندگی امروز آورده و مدام آن را تکرار میکند. پدر، دیگر در کنارش حضور فیزیکی ندارد، اما انگار در درونش رخنه کرده است. پدرِ درونِ واریس، هنوز هم او را میفروشد!
دوری از رابطه جنسی توسط واریس در فیلم گل صحرا
ختنه بودن، باعث میشود واریس با مردان وارد رابطه نشود؛ چرا که رابطهی جنسی برایش جز درد، ارمغانی ندارد. در واقع او به خاطر پیشبینیِ درد، از رابطه دوری میکند. حال اگر به رابطه فراتر از جنبه جنسی نگاه کنیم، میبینیم که این مشکل، حال و روز بسیاری از ماست.
بسیاری از ما، از رابطه برقرار کردن و صمیمی شدن با دیگران دوری میکنیم، چون به طور ناهشیار میترسیم که در رابطه آسیب ببینیم! فردی که در کودکی مورد طرد و بدرفتاری قرار گرفته است، احتمالاً در بزرگسالی به شکلهای مختلف از صمیمی شدن با دیگران اجتناب میکند. چون یک بار در گذشته در یک رابطهی صمیمانه آسیب دیده است. چنین فردی، مار گزیدهای است که از هر ریسمان سیاه و سفید میترسد! پیشبینی درد در رابطه، باعث میشود که قید آن را به کلی بزنیم!
لحظه شگرف آگاهی و بینش در فیلم desert flower!
واریس به هر حال از محیط کوچک زندگی اش جدا میشود و وارد دنیایی بزرگتر میشود. در آنجا، متوجه میشود که بسیاری از زنان گرفتار ناقص سازی جنسی نشده اند. در واقع میفهمد مسألهای که برایش عادی و حتمی بوده، چیزی غیرعادی است. از مسائل فرهنگی و جامعهشناسی که بگذریم، این موضوع میتواند از نظر روانی هم حال و روز بسیاری از ما باشد. اینطور نیست که ما همیشه متوجه مشکلات مان باشیم.
ما به بسیاری از گرههای روانیمان عادت کرده ایم، هر چند برایمان رنج به بار میآورند! فقط گاهی که رنجهایمان از حد تحمل مان خارج میشود، به این فکر میکنیم که چرا این همه رنج میکشیم، اما نمیتوانیم به مشکل اساسی و ریشهای که باعث رنج شده اند، اشاره کنیم. چون ما به آنها عادت کرده ایم! چون آنها را طبیعی و بخشی از خودمان میدانیم.
نتیجه گیری فیلم گل صحرا از نگاه روانشناختی
مسألهی اصلی زندگی واریس آنطور که در فیلم روایت شده، گذر از محدودیتهای فرهنگی و به ویژه مسألهی ناقص سازی جنسی زنان است. اما در نگاهی عمیق تر، مسألهی واقعی، گذر از محدودیتهای درونروانی برای واریس و برای همهی ماست. محدودیتهایی که روزی در زندگی گذشته بر سر راه ما قرار گرفته است. با وجود این که بزرگ شده ایم و بسیار بیشتر از موانع قد کشیده ایم، از آنها عبور نمیکنیم. یا میترسیم، یا عادت کرده ایم و یا به مانعها دلبسته شده ایم…!! به هرحال، ترجیح میدهیم بمانیم و رنج بکشیم به جای اینکه عبور کنیم و نشان دهیم که در محدودیتهای صحرا هم گل میروید.
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
عالی
ممنون از توجه تون