۱۰ حقی که در رابطه عاطفی داریم و نمیدانیم!
گاهی اوقات پیش میآید که در رابطه، فراموش میکنیم حقوق فردی مان چیست! آنقدر به تکاپوی حقوق دیگری میافتیم که فراموش میکنیم ما هم در رابطه حقوقی داریم و ناگهان چشم که باز میکنیم، میبینیم خودمان را به دیگری سپردهایم و خودپیرویمان را از دست دادهایم. ناگفته پیداست که بعد از آن چه اتفاقات بدی برای خودمان و رابطۀمان میافتد.
گاهی نیز در ارتباط با دیگری، اتفاقاتی میافتند که گیج میشویم و نمیفهمیم کجای کاریم و حقوق و مرزهای خودمان و دیگری برایمان به هم میریزد. دانستن این حقوق فردی ، به ما کمک میکند که پرخاشگری یا سلطهگری دیگران را تشخیص بدهیم و در مقابلش با قاطعیت بایستیم. همینطور مرزهای خودمان را تشخیص بدهیم و مسئولیت شان را به عهده بگیریم.
فهرست محتوا:
Toggle۱- حق داریم قضاوت شخصی خودمان را داشته باشیم
ما حق داریم که دربارۀ افکار، احساسات و رفتارهایمان قضاوت خودمان را داشته باشیم و مسئولیتش را هم بپذیریم. این حق، زیربنای بقیۀ حقوق فردی ما و دیگران در رابطه است و نپذیرفتن آن، پیامدهایی برای ما و دیگران دارد. مثلاً ما را در برابر سلطهگری دیگران آسیبپذیر میکند، یا ما را نسبت به زندگی خودمان بیمسئولیت میکند. اگر بپذیریم که قضاوت نهایی دربارۀ رفتارمان، با خودمان است، هم مسئولیت رفتارها و افکار و احساساتمان را میپذیریم و هم نمیگذاریم دیگران نظرشان را به ما تحمیل کنند.
این اصل، ماجرای «درست و غلط» و «خوب و بد» را به «مفید بودن و مضر بودن» یا «دوست داشتن و دوست نداشتن» تبدیل میکند. وقتی چیزی را درست و غلط یا خوب و بد میدانیم، داریم زمینه را برای کنترل کردن رفتار دیگران فراهم میکنیم. وقتی بگوییم، «این رفتارت به من آسیب میزند»، یا «این کارت را دوست ندارم» ماجرا فرق میکند. در این حالت، فرصت گفتگو به وجود میآید و طرف مقابل ما، یا مسئولیت رفتارش را میپذیرد و یا نمیپذیرد؛ اما در حالت اول، ما رفتار طرف مقابلمان را قضاوت کردهایم و با حکم صادر کردن، فرصت گفتگو را از بین بردهایم.
اگر از «این کار برای من مفید است یا مضر است؛ یا فلان چیز را دوست دارم یا دوست ندارم» استفاده کنیم، به سمت پذیرفتن مسئولیت عواقب آن نیز حرکت میکنیم. وقتی ببینیم کارمان برای دیگران مضر بوده، دنبال جبرانش میرویم؛ یا اگر بفهمیم که رفتارمان مفید بوده و اثرات خوبی روی دیگری داشته، خوشحال میشویم و سعی میکنیم رفتارمان را تکرار کنیم.
مشاوره زوج درمانی از کلینیک روانشناسی آگاه
۲- حق داریم برای توجیه رفتارمان، دلیل نتراشیم
اگر قضاوت نهایی با ما است، پس چرا باید کسی از ما دلیل بخواهد، یا خودمان را مجبور بدانیم که حتماً دربارهاش به دیگران توضیح بدهیم؟ ما میتوانیم شنوای نظر دیگران دربارۀ رفتارمان باشیم و آن را بپذیریم، یا نپذیریم. میتوانیم در مورد رفتارمان هرجا که لازم دانستیم توضیح بدهیم، یا توضیح ندهیم.
اگر پرسشگری یا دلیل خواستن طرف مقابل ما زیاد است، معمولاً نشانۀ ناایمنی و اضطراب افراطی طرف مقابل ما است و ممکن است به کنترلگری تبدیل شود. اگر رابطۀ ما به خاطر مخالفت یا عدم پذیرش تمایل او به خطر میافتد، چنین رابطهای ارزش دارد که پای آن بمانیم؟
۳- حق داریم مسئولیت حل مشکلات دیگران را نپذیریم
هرقدر هم که دیگران را دوست بداریم و برایشان تلاش کنیم، آخرش نمیتوانیم یک زندگی عالی برایشان بسازیم و رضایتشان را به دست بیاوریم. کمکهای ما به دیگران موقتی هستند و هرکسی تنها مسئول زندگی خودش است. گاهی پیش میآید که حس انساندوستی ما باعث میشود به افرادی کمک کنیم که مسئولیت زندگی خودشان را به عهده نمیگیرند. پژوهشها نشان دادهاند که این رفتار، نه تنها مفید نیست، بلکه به ضعیفتر شدن آن افراد دامن میزند. اگر پذیرفتن یا نپذیرفتن مسئولیت حل مشکلات دیگران را از حقوق فردی مان بدانیم، هم جلوی سلطهگری دیگران را گرفتهایم و هم گاهی اوقات، به طور غیرمستقیم زمینۀ رشدشان را فراهم کردهایم.
۴- حق داریم نظرمان را تغییر بدهیم
همۀ ما میدانیم که جهان بر مدار تغییر میچرخد. حتی نظریات و پژوهشهای علمی هم تغییر میکنند و مفهومی که چند سال پیش درست و علمی بوده، گاهی زیر سؤال میرود. چیزی که دیروز فکر میکردیم یا تصمیم گرفته بودیم که انجامش بدهیم، ممکن است امروز به نظرمان مفید نیاید یا حتی اشتباه باشد. اگر این حق را به خودمان بدهیم و نگذاریم سرزنشهای دیگران مانعمان بشود، تصمیمی که میدانیم اشتباه است را تغییر میدهیم و مدیون خودمان نمیمانیم. همینطور میتوانیم این حق را به دیگران بدهیم که نظرشان را تغییر بدهند.
۵- حق داریم اشتباه کنیم و مسئولیت آن را بپذیریم
از بدیهیترین حقوق فردی انسانها اشتباه کردن است. اشتباه بخشی از زندگی همۀ ما است و در بهترین حالت هم نمیتوان از آن اجتناب کرد. اگر اشتباه کردن را حق خودمان بدانیم، دیگر از اشتباهاتمان به طور افراطی شرمنده نمیشویم و زمینه را برای سلطهگری دیگران فراهم نمیکنیم. همینطور دیگران را برای اشتباهاتشان سرزنش نمیکنیم. نکتهای که لازم است به آن توجه کنیم، این است که مسئولیت اشتباهاتمان را بپذیریم. اگرچه اشتباه کردن بخشی از زندگی ما است، اما پذیرش مسئولیت آن و تلاش برای جبران (اگر امکان داشته باشد) به مسئولیتپذیری ما برمیگردد.
۶- حق داریم بگوییم نمیدانم یا نمیفهمم
بدیهی است که ندانستههای ما بیشتر از دانستههایمان است. ما موظف نیستیم همهچیز را بدانیم. اگر قرار باشد که ما جواب هر سؤالی را بدانیم، سرزنشها و سلطهگری دیگران، در برابر ندانستنهای ما، معنا پیدا میکند؛ اما در دایرۀ واژگان ما، جملۀ «نمیدانم» وجود دارد و گاهی که از چیزی اطلاعی نداریم، از آدرس گرفته تا یک سؤال علمی یا…، به کار میآید.
گاهی ممکن است با کسی رابطه داشته باشیم که نیازش را با ما در میان نمیگذارد و چیزی نمیگوید؛ اما انتظار دارد که ما آن را بفهمیم و رفع کنیم. مثلاً ممکن است از ما شکایت کند که چرا نیازش را نفهمیدهایم، یا چرا به او بیتوجهی کردهایم. در این موقعیت، اگر به او حق بدهیم و با او همراهی کنیم، یعنی «تو درست میگویی. من باید نیاز تو را میفهمیدم»؛ و این یعنی ما موظفیم که با بهرهمندی از علم غیب (؟)، ذهن طرف مقابلمان را بخوانیم و نیازش را بفهمیم و برطرف کنیم. در واقع با این کار، راه سلطهگری دیگران را باز میکنیم.
اما اگر به خودمان حق بدهیم که «همهچیز را نمیدانم» یا «حق دارم وقتی چیزی نمیگوید، نیازش را نفهمم»، میتوانیم جلوی سلطهگری دیگران را بگیریم. در این حالت، طرف مقابل ما موظف میشود که نیازش را با ما در میان بگذارد؛ یا اگر ترسی دربارۀ بیان نیازش دارد، برای آن ترس کاری کند.
۷- حق داریم بینیاز از خشنودی دیگران باشیم
بعضی از انسانها، به خاطر سبکهای ارتباطی مشکلداری که در دوران کودکی داشتهاند، همیشه باید در همۀ کارهایشان خشنودی دیگران را در نظر بگیرند. اگر رضایت بقیه را لحاظ نکنند، نمیتوانند احساس رضایت کنند یا حال خوبی داشته باشند. انگار کودک بیپناهی هستند که اگر بزرگترها را از خودشان راضی نگه ندارند، نمیتوانند به بقایشان ادامه بدهند. روشن است که دائماً نگران رضایت دیگران بودن، راه را برای سلطهگری دیگران باز میکند و باعث میشود فرد، مدام از خودش و خواستههایش عقب بکشد.
گاهی ارتباط مؤثر و پایدار، زمانی اتفاق میافتد که انسانها خودشان باشند و احساس بینیازی کنند از اینکه حتماً بخواهند دیگری را خوشحال کنند.
۸- حق داریم در تصمیمگیری غیرمنطقی باشیم
منطق، نظامی است که استدلالهای درست و هماهنگ را متمایز میکند؛ اما منطق ما، با استفاده از پردازش پیشفرضها کار میکند؛ یعنی هر منطق و پردازش عقلانیای، پیشفرضهای اولیهای دارد و این پیشفرضها، متنوع و مختلفاند. از طرفی، عقل و منطق، تنها نظام پردازش ذهنی ما نیست. ما احساسات، نیازها، خواستهها و انگیزههایی هم داریم که با توجه به شرایط زمانی و مکانی مختلف، کموزیاد میشوند. گاهی حتی نسبت به یک پدیدۀ واحد، احساسات متعارض داریم. منطق در همۀ ابعاد زندگی ما کار نمیکند و حتی گاهی هم پایش لنگ میزند. پاسکال میگوید: دل دلایلی دارد که عقل آنها را نمیشناسد.
فراموش نکنیم که منطق میتواند ابزار خوبی برای سلطهگری کسانی باشد که رفتار ما را نمیپسندند. حتی ممکن است از آن، برای وادار کردن ما به کاری که دوست نداریم استفاده کنند. پس لزومی ندارد که تنها بر پایۀ منطق رفتار کنیم و برای همۀ رفتارهایمان دلایل منطقی داشته باشیم.
۹- حق داریم اهمیت ندهیم
راهها و چیزهای گوناگونی در جهان هستند که ما مجبور نیستیم همۀ آنها را برویم. ما نهایتاً به سمت چیزی میرویم که برای خودمان آرمانی میبینیم. ما باید مدام خودمان را اصلاح کنیم و به سمت کمال خودمان حرکت کنیم. برای اصلاح خودمان، نیازی نیست که حتماً پیشنهادهای تحمیلی دیگران را عملی کنیم. باید ببینیم آیا از نتیجۀ کارمان، به شکل اصیل، راضی هستیم؟ اگر نیستیم، به هر شکلی که میدانیم تصمیم به اصلاح خودمان بگیریم؛ وگرنه اهمیت ندهیم.
به پایان آمد این دفتر
تمام حقوق فردی که گفتیم به این جمله برمیگردد: «قضاوت نهایی دربارۀ رفتارمان، با خود ما است.» از طرف دیگر، پذیرش سلطهگری دیگران و کوتاه آمدن از حقوق فردی خودمان، زمانی اتفاق میافتد که میخواهیم رابطهمان را به هر قیمت نگه داریم؛ چراکه به رابطه و منافعش نیاز داریم.
گاهی برای برطرف کردن نیازمان به رابطه و منافع آن، آزادی و تمایلات واقعیمان را خفه میکنیم. با این کار، دیگر رفتارها و زندگیمان اصیل نیست و زمینۀ ناراحتیهای درونیمان فراهم میشود. حتی ممکن است به روابط مان در درازمدت آسیب بزنیم.
ما همانطور که به رابطه نیاز داریم، به آزادی هم نیاز داریم. پذیرفتن این حقوق، به ما کمک میکند که تصمیمهایمان را با دیدن هر دو نیاز بگیریم؛ تا هیچوقت حس نکنیم در قفس یک رابطه گیر افتادهایم.
این متن برگرفته از کتاب سبکها و مهارتهای ارتباطی نوشتۀ دکتر نیما قربانی است.
درباره سجاد طحان پور
من سجاد طحانپور، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در دانشگاه علم و هنر هستم. تحصیلات کارشناسیام را در رشتهی روانشناسی و در دانشگاه اصفهان گذراندهام و از سال 1400 به عنوان نویسندهی بلاگ و از سال 1401 به عنوان مدیر محتوایی با کلینیک آگاه همکاری کردهام. سال 1398 با رویکرد روانپویشی فشرده و کوتاهمدت آشنا شدم و در دورههای آموزشی مرتبط با آن شرکت کردم؛ همچنین درمان فردیام را با این رویکرد آغاز کردم. در ادامهی مسیر آموزشم، با درمان مبتنی بر ذهنیسازی و دلبستگی آشنا شدم و از سال 1400 دورههای آموزشی مربوط به آن را با دکتر سعید قنبری گذراندم. مطالعات من در زمینهی روانکاوی، نوروساینس، روانشناسی اجتماعی و تحولی با هدف آشنایی بیشتر با رویکردهای روانتحلیلی و روانپویشی بوده و هماکنون ضمن دریافت درمان تحلیلی و گذراندن دورههای آموزشی مربوط با آن، به عنوان درمانگر تحت نظارت سوپروایزر کارم را آغاز کردهام. انتقال دانش روانشناختی به عموم مردم با سطح دسترسی متفاوت به خدمات روانشناختی از اهداف من بوده و همواره سعی کردهام از طریق برگزاری جلسات آموزشی، نوشتن بلاگپست و دیگر فرمهای محتوایی دانشم را به اشتراک بگذارم. برگزاری جلسات کتابخوانی، جلسات آموزش گروهی با محوریت دلبستگی و روابط عاطفی و مهارتهای ارتباطی، رویدادهای روانشناسی با محوریت دلبستگی و تحلیل فیلم از دیگر اقدامات من در این راستا بوده است. در کنار روانشناسی، ادبیات و سینما از علایق من است و تجربههایم در زمینهی داستاننویسی و ویراستاری برای انتقال محتوا به کمکم آمده که حاصل آن را میتوانید در بلاگپستها بخوانید. از خواندن نظرات شما پیرامون بلاگپستها خوشحال میشوم و به آنها پاسخ خواهم داد.
نوشتههای بیشتر از سجاد طحان پور
دیدگاهتان را بنویسید