• خانه
  • خدمات
    • روان درمانی و مشاوره فردی بزرگسال
    • روان درمانی و مشاوره کودک و نوجوان
    • ارزیابی و سنجش روانشناختی
    • مشاوره تحصیلی و شغلی
    • آموزش های تخصصی
    • آموزش های عمومی
  • نوشته های مفید
  • وبینارها و کارگاه ها
    • آخرین وبینارهای تخصصی:
      • پکیج آموزشی دوره ی آموزشی ارتباط درمانی
      • دوره جامع درمانگری ISTDP
      آخرین وبینارهای عمومی:
      • مشق بدون اشک (آفلاین)
      • مدیریت خشم والدین (آفلاین)
      بخش وبینارها و کارگاه ها
    • وبینارها و کارگاه ها
    • کارگاه های آموزشی
  • تیم آگاه
    • روانشناسان و مشاوران
    • نویسندگان
  • فروشگاه
  • گالری
    • ویدئو
  • درباره ما
کلینیک روان پویشی آگاه
  • خانه
  • خدمات
    • روان درمانی و مشاوره فردی بزرگسال
    • روان درمانی و مشاوره کودک و نوجوان
    • ارزیابی و سنجش روانشناختی
    • مشاوره تحصیلی و شغلی
    • آموزش های تخصصی
    • آموزش های عمومی
  • تیم آگاه
    • روانشناسان و مشاوران
    • نویسندگان
  • نوشته های مفید
  • وبینارها و کارگاه ها
    • ورود به بخش وبینارها و کارگاه ها
    • آخرین وبینارهای تخصصی:
      • پکیج آموزشی دوره ی آموزشی ارتباط درمانی
      • دوره جامع درمانگری ISTDP
      آخرین وبینارهای عمومی:
      • مشق بدون اشک (آفلاین)
      • مدیریت خشم والدین (آفلاین)
      بخش وبینارها و کارگاه ها
  • فروشگاه
  • درباره ما
    • گالری
      • تصاویر
      • ویدئو
    • تماس با ما
    • قوانین و مقررات
پورتال آگاه
0
کلینیک روان پویشی آگاه
0
پورتال آگاه

هرجا که می‌نگرم گویی که در نظری!

توسط حمیده هادیان درکودک و نوجوان, مبانی نظری

وقتی نوزاد به دنیا میاد از یه محیط بسته و انحصاری (رحم مادر) که فقط خودش بوده و خودش، وارد دنیای تازه‌ای میشه: دنیایی خارج از خودش که تماماً به اون وابسته هست و برای زنده موندن نیاز داره تا یکی مدام مراقبش باشه. زندگی در دنیای قبلی نوزاد (رحم مادر) باعث میشه که او اوایل تولدش هم هنوز فکر کنه که همۀ دنیا فقط خودشه و خودش! اینم بگم که برآورده شدن سریع نیازهاش به محض اینکه گریه می‌کنه یا نیازی داره، به این تفکر دامن می‌زنه و او خودش رو با مادرش (به عنوان فردی که اولین ارتباط رو در این دنیای تازه با او داره و اصلی‌ترین منبع برآورده‌کنندۀ نیازهاش هست) و دنیای بیرون یکی می‌دونه.

به مرور با رشد شناخت و پردازش هیجانی، و تبدیل شدن نوزاد به کودک، او متوجه تمایز خودش و مادر، و بعد هم محیط میشه و می‌خواد که مستقلانه محیط رو بشناسه و با اون ارتباط برقرار کنه. از طرفی با رشد فیزیولوژیکیش، وابستگی محضش به مادر (به عنوان منبع تأمین نیازها) کمتر میشه. بنابراین، می‌تونه گهگاهی تأخیر در  برآورده شدن نیازهاش رو به نفع مستقل شدن خودش و شناخت محیط و ارتباط با اون بپذیره و از این «ناکامی بهینه» ناراحت نشه.

«ناکامی بهینه» چیه؟ وقتی می‌گیم «بهینه» یعنی ناکامی تأثیر مثبت هم می‌تونه داشته باشه. مگه میشه؟ و اگر ناکامی بهینه داریم، آیا ناکامی غیر بهینه هم داریم؟ اون دیگه چیه؟

اگر می‌خواید جواب این سؤال ها رو بدونید، عنوان بعدی رو حتماً بخونید.

ناکامی بهینه؛ ناکامی آسیب‌زا

«ناکامی بهینه» یعنی به تعویق انداختن مناسب خواسته‌های کودک. مثلاً وقتی کودک گفت: “مامان میای با من بازی کنی؟” بهش بگیم: “بله عزیزم، این دو صفحه از کتابمو بخونم می‌تونیم یک ساعت با هم بازی کنیم”؛

یعنی نه مدام پاسخگوش باشیم (الف) و نه مدام از پاسخگویی بهش اجتناب کنیم (ب). مثل وقتی مادر داره روی پایان نامۀ خودش کار می‌کنه و کودک از مادر مدام درخواست کنه و مادر همون لحظه بخواد به تک تک خواسته‌ها جواب بده، یا بهش بی‌توجه باشه: 

الف)

-“مامان: میشه کمکم کنی این نقاشی رو بکشم؟”

+”بله عزیزم، الآن میام. “

-“مامان: میشه باهام بازی کنی؟”

+” بله عزیزم، الآن میام” و …

ب)

-“مامان: میشه کمکم کنی این نقاشی رو بکشم؟”

+”نه، کار دارم. ”

-“مامان: میشه باهام بازی کنی؟”

+” نه نمیشه، هنوز کارم تموم نشده. بعدشم خیلی خسته ام. با اسباب باز‌ی هات بازی کن دیگه!” و …

خلاصه، «ناکامی بهینه» یعنی نه بهش بیش از اندازه توجه کنیم و کار نخواسته رو براش انجام بدیم و نه اینکه بهش بی‌توجهی کنیم. «ناکامی بهینه» به ما میگه نیازهای فرد در اغلب موارد برآورده میشن ولی گاهی تأخیر در تأمین خواسته‌ها وجود داره. البته این ناکام کردن‌ها اونقدر شدید، پرتکرار، مهم و اثرگذار نیست که کودک این طور تصور کنه که همیشه یا اغلب ناکام می‌مونه؛ که اگر این طور باشه (یعنی به صورت مداوم و تأثیرگذاری ناکام بشه و بیشتر وقت‌ها پاسخ مناسبی برای نیازهاش پیدا نکنه) این تأخیر یا «ناکامی از نوع آسیب‌زا» هست.

خب، ناکامی آسیب‌زا چه تأثیری می‌تونه در روند رشد کودک داشته باشه و ناکامی بهینه چه تأثیری؟

جواب اینه: کودک دوست داره مستقلانه به کنکاش در محیطش بپردازه، اما همچنان می‌خواد کسانی که مراقبش بودن و نیازهاشو برآورده می‌کردن کنارش باشن؛ چون ارتباط با اونها مطمئنش می‌کنه که ازش محافظت میشه. به عبارت دیگه، ضامن بقای او هست. بنابراین، کودک حواسش هست به اینکه آیا حواس والدین و به ویژه مادر بهش هست یا نه؟، حواسش هست به اینکه بیشتر کامروا میشه یا بیشتر ناکام می‌مونه؟، به عبارت دیگه حواسش هست که بهینه ناکام میشه یا آسیب زا؟

پس جریان ارتباط مادر با کودک، و میزان کامروایی‌ها و ناکامی‌ها، یا به عبارتی بهینه ناکام شدن یا ناکامی آسیب‌زا داشتن، تصویری از مادر و ارتباط در ذهن کودک می‌سازه. به نظرتون این تصویر چه شکلیه؟

تصویر کودک از مادر و ارتباط

اگر کودک در ارتباط با مادرش، بهینه ناکام شده باشه و در اغلب موارد او رو دسترس‌پذیر و پاسخگو شناخته باشه، خیالش راحته که مادر یک موجود امن هست. بنابراین، با خیال راحت می‌ره دنبال بازی و اکتشافات خودش. هر وقت هم لازم بود میاد پیش مادرش؛ چون یه ارتباط امن با مادرش داره که مطمئنش می‌کنه ازش محافظت میشه. این ارتباط امن رو بهش میگیم: «دلبستگی ایمن».

اما اگر ارتباط مادر با کودک طوری بوده ­باشه که بیشتر وقت‌ها مادر به عنوان مراقب اصلی بهش بی‌توجه بوده، وقتی کودک بهش نیاز داشته کنارش نبوده، وقتی هم می‌خواسته بهش نزدیک بشه مادر او رو پس می‌زده (یعنی اغلب کودک رو به نحوی آسیب‌زا ناکام میکرده)، اون وقت تصویر کودک از مادر یک فرد غیر قابل اتکا هست که اغلب طردکننده، سرد و بی‌توجه به کودک و نیازهاش هست. در این شرایط برداشت کودک از مفهوم ارتباط، یک پدیدۀ ناایمن هست که پیامدی جز ناکامی و آسیب دیدن نداره! چراکه نوع ارتباط او با مادرش همراه با سردی و فاصله بوده که بهش می‌گیم: «دلبستگی ناایمن- اجتنابی».

در آخر، اگر مادر در ارتباط با کودکش به صورت آشفته رفتار کنه؛ یعنی گاهی صمیمی، پاسخگو و کامروا کننده بوده باشه و گاهی هم طردکننده و غیرپاسخگو و به نحو آسیب زایی ناکام کننده (طوری که کودک نمی­تونه پیش‌بینی بکنه الآن در مقابل این رفتار من، مامان چه می­کنه؟!)، اون­وقت او مادر رو فردی نامطمئن می‌بینه و در ارتباط با او دچار آشفتگی و دوسوگرایی میشه. نمی‌دونه بالأخره میشه روی مادر حساب کرد یا نه؟! این الگوی ارتباطی رو هم بهش می‌گیم: «دلبستگی ناایمن- دوسوگرا».

مثلاً:

الآن اگه بخوام به مامان بگم بیا باهم بازی کنیم بهم میگه نه، برو کار دارم؟ یا میگه باشه، نیم ساعت دیگه میام؟ خب، آخه یه بار گفتم بیا بازی کنیم اما سرم داد زد و گفت: نمی­بینی کار دارم؟ ولی یه بار دیگه بدون اینکه بگم، اومد باهام بازی کرد. یه بار دیگه هم وقتی گفتم بیا بازی کنیم سریع اومد.

حالا، در نظر بگیرید زمانی رو که کودک کم‌کم بزرگ میشه و به تبع با محیط‌های بیشتری هم روبه‌رو میشه و این یعنی فرصت ارتباط با آدم‌های بیشتر! به نظر شما کودک چطور با محیط‌های تازه ارتباط می‌گیره؟ مدل ارتباطش با آدم‌های جدید چطوریه؟ اصلاً میشه در این مورد پیش‌بینی‌ای کرد؟

یاد این بیت سعدیِ جان افتادم که می‌گه:

« از بس که در نظرم خوب آمدی صنما

هرجا که می‌نگرم، گویی که در نظری»

می‌تونید حدس بزنید، این بیت چه ارتباطی با بحث‌مون داره؟ پیشنهاد می‌کنم، تیتر بعدی رو بخونید!

پیش‌بینی ارتباطات بعدی: از ارتباط با آدم‌ها استقبال می‌کنم؟ از صمیمی شدن فراری ام؟ گاهی هستم و گاهی نیستم؟

اگر کودک در جریان ارتباطاتش با مادر و ناکامی‌های بهینۀ او، در مجموع او رو موجودی پاسخگو، برآورده‌کننده و در دسترس شناخته باشه، الگوی دلبستگی‌اش «ایمن» میشه. بنابراین، مادر رو به عنوان اولین شخص مهمی که باهاش در ارتباط بوده، فردی مطمئن می‌دونه و نگاهش هم به مفهوم ارتباط، مثبت و سالم میشه. حالا وقتی این کودک وارد محیطی تازه میشه و می‌خواد با آدم‌های جدیدی ارتباط بگیره مسلماً با همون تصور و نگرشی که نسبت به مفهوم «ارتباط» پیدا کرده، وارد ارتباط با آدم‌های دیگه میشه و بر همون اساس می‌تونه با آدم‌های دیگه نزدیکی و صمیمیت پیدا کنه و به استقبال ارتباطات تازه می‌ره.

اما اگر الگوی دلبستگی کودک «ناایمن – اجتنابی» بوده باشه چی؟ خب از نزدیک شدن به آدم‌ها و صمیمی شدن دوری می‌کنه. چرا؟ چون تو تجربۀ اولیه‌اش با شخصی که خیلی براش مهم بوده به نحو آسیب‌زایی بیشتر ناکام می‌شده! چون شخص اول زندگیش رو معمولاً پاسخگو و در دسترس نمی‌دیده و وقتی می‌خواسته کنارش باشه، نبوده. بنابراین، بخاطر ترس از ناکامی دوباره، از نزدیک شدن به آدم‌ها اجتناب می‌کنه و با خودش می‌گه: «وقتی اولین آدمی که دیدم و انقدر بهش نزدیک بودم این طوری بود، پس همۀ آدم‌ها این طوری هستن! اگه بهشون نزدیک بشی ناکامت می‌کنن، طردت می‌کنن»!

اگر هم الگوی دلبستگی «ناایمن- دوسوگرا» بوده باشه، یعنی مادر گاهی به کودک توجه می‌کرده و گاهی نه؛ گاهی او رو می‌پذیرفته و گاهی طردش می‌کرده. یعنی الگویی از کامروایی و ناکامی آسیب‌زا با هم! خب، کودک هم گاهی به آدم‌ها نزدیک میشه و وقتی که می‌خواد صمیمیتی شکل بگیره فاصله می‌گیره. یعنی گاهی هست و گاهی نیست!

پس:

کودک در هر ارتباطی در جریان رشدش، به قول سعدی «صنمش رو در نظر می‌بینه» و الگوی دلبستگی‌اش فعال میشه و هر ارتباط این کودک که الآن بزرگسالی شده، میشه انعکاسی از ارتباط با مراقبین اولیه‌اش! و این طوری هست که هر آدمی الگوی ارتباطی خودش رو پیدا می‌کنه!

آیا ما محکوم به الگوهای گذشته ایم؟!

با توجه به چیزهایی که گفتم، طبیعی هست که اگر متوجه الگوی ارتباطی خودمون نشیم، تصویری که از ارتباطاتمون با والدین‌مون داشتیم، همیشه همراهمون هست و در ارتباطات بعدی ما انعکاس پیدا می‌کنه. اما خب، یه خبر خوب هم داریم!

«نه گزیر است مرا از تو، نه امکان گریز ………. چاره صبر است که هم دردی و هم درمانی!»

همون‌طور که حال و اکنون ما، ماحصل ارتباط چندین سالۀ ما (از نوزادی تا حال) با والدین‌مون بوده و میشه گفت ما در ارتباط به وجود اومدیم، و در ارتباط با اونها ناکام شدیم یا آسیب دیدیم، در «رابطه» هم رشد می‌کنیم! یعنی می‌تونیم از پتانسیل مفهوم «رابطه» برای اصلاح خودمون و روابطمون استفاده کنیم! پس صبر کنیم، ناامید نشیم و یادمون باشه که درد و درمان ما از رابطه و در رابطه است!

حالا چه جوری؟

بهت می‌گم.

گفتیم که الگوی دلبستگی ما تصور ما رو  از رابطه با آدم‌ها شکل می‌ده. بنابراین، این الگو می‌تونه در رابطۀ ما با آدم‌های اطرافمون انعکاس پیدا کنه. پس:

من در رابطه با والدینم هر طور باشم (که این البته انعکاس رابطۀ اونها با من هست)، تو رابطۀ با آدم‌های اطرافم هم همونم! یکی از آدم‌های اطرافم می‌تونه درمانگری باشه که من برای کمک گرفتن بهش مراجعه کردم. ارتباط من با درمانگرم، یه برش کوچیکه از ارتباط من با آدم‌های دیگه؛ چون سبک ارتباطی من عوض نمیشه. پس من همون الگوی رفتاری رو دارم و به تبع هم همون احساسات رو تجربه می‌کنم چون سبک دلبستگی، الگوهای رفتاری تکرارپذیر می‌سازه.

حالا درمانگر تو این شرایط می‌تونه به من کمک کنه تا الگوهای رفتاریم و پیامدهاشونو ببینم و خودمو با کمک درمانگر به چالش بکشم، احساساتم رو که اسیر الگوهای رفتاری ام بودن مشفقانه تجربه کنم و یه چیزایی رو بازسازی کنم!

البته اینم بگم: ممکنه حین این چالش تو جلسۀ درمان، از دست درمانگرم عصبانی بشم، یا حتی خیلی عصبانی بشم، در مقابلش احساس گناه کنم، یا غمگین بشم. اما وقتی پا به پای هم می‌ریم جلو، می‌بینم که: اِ ! من از دست کس دیگه‌ای عصبانی بودم؛ اما چون توی ارتباط با درمانگر، با همون الگوی همیشگی جلو رفتم و او رو جای آدم مهم زندگیم (یعنی منبع اصلی دلبستگی) فرض کردم (البته ناهشیارا! یعنی بدون اینکه حواسم باشه)، اون احساسی که نسبت به مراقب اولیه‌ام به عنوان اولین آدم مهم زندگیم داشتم، در تجربۀ ارتباط با درمانگرم هم تجربه کردم و به او انعکاس دادم!

خلاصه که:

«هر درد را که بینی درمان و چاره‌ای هست ………. درمان درد سعدی با دوست سازگاری»

البته که ناگفته نماند «سازگاری سالم»، اقدام در جهت اصلاح هست و جلسۀ درمان کمک می‌کنه تا ما از پتانسیل آنچه هم درده و هم درمان (یعنی همون مفهوم «ارتباط») کمک بگیریم تا رابطه‌مون رو اصلاح کنیم و با دوست و دوستان بعدی و روابط آینده‌مون «سازگارانه‌تر» رفتار کنیم!

 

بیشتر بخوانید:

  • بهترین روش فرزندپروری چیست؟
  • با کنترلگری والدینمان چه کار می کنیم؟
  • چرا کودک من بی عاطفه است؟
  • اوتیسم؛ فرشته ای تنها
  • نمی‌تونم توی جمع صحبت کنم
ارتباط مادر و کودکارتباط والد و فرزندالگوی ارتباطیالگوی رفتاریدلبستگیدلبستگی ایمندلبستگی به مراقبدلبستگی کودکدلبستگی ناایمندلبستگی ناایمن-اجتنابیدلبستگی ناایمن-دوسوگرارابطه والد و کودک
11 مطلب
حمیده هادیان
ارتباط
حمیده هادیان

جستجو

دسته بندی مطالب

  • آزمون ها (۶)
  • احساسات (۴۵)
  • اختلالات روانی (۴۳)
  • اختلالات شخصیت (۱۸)
  • استعدادیابی (۲)
  • اضطراب (۱۳)
  • تحصیلی (۴)
  • تحلیل فیلم (۲۹)
  • خودشناسی (۷۶)
  • داستان های اتاق درمان (۴)
  • درمان (۳۰)
  • دسته‌بندی نشده (۲)
  • روابط عاطفی (۵۶)
  • سلامت روان (۸۵)
  • شفقت خود (۱۷)
  • کودک و نوجوان (۴۴)
  • مبانی نظری (۲۱)

موضوعات

احساس احساسات احساس گناه ارتباط استرس اضطراب افسردگی تحلیل روانشناختی فیلم تحلیل روانشناسی فیلم تحلیل روانکاوانه فیلم تحلیل فیلم خشم خودشناسی درد درمان دفاع روانی دلبستگی رابطه رابطه عاشقانه رابطه عاطفی رنج روابط صمیمانه روابط عاطفی روان درمانی سرزنش سرزنش خود سرکوب احساسات شفقت شفقت خود صمیمیت عشق غم فرزندپروری فقدان مکانیسم دفاعی ناهشیار نقد فیلم هیجان وابستگی ویروس کرونا پذیرش پرخاشگری کرونا کنترلگری کودک
  • آیا آمادگی بچه‌دار شدن را دارم؟
    نوشته قبلیآیا آمادگی بچه‌دار شدن را دارم؟
  • نوشته بعدیشاهکار "خشم پردازی" (مروری بر خشم و ابعاد آن در شاهنامه فردوسی)
    آیا آمادگی بچه‌دار شدن را دارم؟

مطالب مشابه

ترس از طرد شدن چگونه خودش را نشان می‌دهد؟
اختلالات شخصیت اضطراب روابط عاطفی

ترس از طرد شدن چگونه خودش را نشان می‌دهد؟

استرس چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟
اضطراب سلامت روان

استرس چیست و چگونه آن را مدیریت کنیم؟

عشق و سکس
مبانی نظری

عشق و سکس

بی اشتهایی عصبی: “در گرسنگی من پادشاه هستم”
اختلالات روانی

بی اشتهایی عصبی: “در گرسنگی من پادشاه هستم”

کودکان می‌بینند، کودکان درونی می‌کنند!
کودک و نوجوان

کودکان می‌بینند، کودکان درونی می‌کنند!

چه کاری درسته چه کاری غلط؟
کودک و نوجوان

چه کاری درسته چه کاری غلط؟

دیدگاهتان را بنویسید (لغو پاسخ)

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای مورد نیاز علامت گذاری شده اند *

کلینیک روانپویشی آگاه

Agah New Logo and Typeface

مرکز ارائه خدمات روانشناسی آگاه خانواده بزرگی از مراجعین و متخصصین را بنیان نهاده است که ارتباطی صمیمانه و در عین حال حرفه‌ای با یکدیگر دارند.

راه‌های ارتباطی

شیراز، خیابان ملاصدرا، ابتدای کوچه ۱۰
کد پستی :‌ 7193645198
۰۷۱۳۶۴۷۴۶۶۰
۰۹۰۱۵۴۴۲۷۲۲
clinicagah@gmail.com

گواهی ها

لینک های سریع

  • خانه آگاه
  • خدمات
  • وبینارها و کارگاه ها
  • تماس با ما
استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است | کليه حقوق اين سايت متعلق به «کلینیک روان‌شناسی آگاه» است.
Copy

در واتساپ پیام بدید!