تحلیل روانشناسی فیلم برادران لیلا؛ بررسی کامل روانشناختی برادران لیلا
فیلم برادران لیلا این روزها نظرات موافق و مخالف زیادی با خود به همراه داشته است. بعضیها میگویند فیلم به ساختار خانواده توهین کرده و عدهای دیگر میگویند همه ما به یک لیلای درونی نیاز داریم تا به همهی چیزهای سنتی و آسیبزننده سیلی محکمی بزند. در تحلیل فیلم برادران لیلا میخواهم درباره بعد روانشناختی هر یک از شخصیتهای فیلم حرف بزنم. بیایید در ادامه این محتوا از کلینیک روانشناسی آگاه ببینیم اگر ما جای هرکدام از این شخصیتها بودیم، چه احساسی داشتیم و چطور واکنش نشان میدادیم.
فهرست محتوا:
Toggleموضوع فیلم برادران لیلا
در فیلم برادران لیلا با خانوادهای طرف هستیم که شرایط زندگی خوبی ندارند و تلاش میکنند تا وضع زندگی خود را حفظ کنند. این خانواده شامل پدر و مادر، چهار برادر و یک خواهر به نام لیلا است.
در ابتدای فیلم، یکی از برادران لیلا به نام علیرضا از شغل کارگری خودش اخراج میشود. سه برادر دیگر لیلا یعنی منوچهر، پرویز و فرهاد هستند که آنها هم وضعیت شغلی مناسبی ندارند. پدر خانواده که میخواهد بچههایش و همچنین خانواده و طایفهاش به او احترام بگذارند، به خصوص پس از اینکه پدرسالار پیر این خاندان از دنیا میرود و همین باعث میشود تا او خودش را فرد مناسبی برای جایگاه او ببیند.
اسماعیل، پدر خانواده چندین سکه طلا پسانداز کرده و لیلا پیشنهاد میدهد با پول سکهها، واحدی تجاری در پاساژی را بخرند تا بوتیک راه بیندازند و خانواده از فقر نجات پیدا کند. اما پدر خانواده میخواهد این سکهها را به عنوان بزرگ فامیل در عروسی کادو بدهد تا جایگاه بزرگ فامیل بودن را به دست بیاورد. لیلا مخالف این کار است. سکهها را در شب عروسی برمیدارد و بوتیک را میخرد.
آن شب پدر خانواده نمیتواند بزرگ فامیل شود و تحقیر میشود. وقتی میفهمد که لیلا و پسرانش سکهها را برداشتهاند تا مغازه بخرند عصبانی میشود و آنقدر به آنها فشار میآورد تا مغازه را پس بدهند و سکههایش را برگردانند. اقدام او باعث خشم لیلا و احساسات متعارضی در برادرانش میشود.
تحلیل روانشناسی فیلم برادران لیلا : پدر خانواده
همه ما دنبال چیزهایی هستیم که نداریم. اسماعیل در تمام زندگیاش مقبولیتی از جانب خانوادهاش نداشته و طرد شده است. او همه عمر تلاش کرده تا به شکلی خود را درون خانوادهاش جا بدهد و عضوی حقیقی در خاندان جورابلو شود. اما هر بار به شکلی طرد شده است.
در فیلم برادران لیلا اسماعیل جورابلو ته دلش میداند کاری که میکند اشتباه است. اما میخواهد به هر قیمتی که شده «حس پذیرفته شدن» را تجربه کند. با توجه به شرایط بد خانواده انگار این اولین بار نیست که او تلاش میکند برای خودش مقبولیت بخرد.
اسماعیل جورابلو پیرمرد خودشیفتهای است که برای بزرگ شدن خود هرکاری میکند. برای او مهم نیست که فرزندانش در چه وضعیتی هستند. تحت هر شرایطی باید نیازهای او را برآورده کنند و احترامش را نگه دارند. او حتی نمیتواند با افراد خانوادهاش همدلی کند. غرق در نیازهای خودشیفتگی خود است و چیزی جز خودش، باورهایش و نیازهایش را نمیبیند.
لیلا: ناجی خانواده
لیلا در فیلم برادران لیلا، زنی چهل ساله و مجرد است. تنها فرد خانواده است که توانسته شغل ثابتی داشته باشد. لیلا با همهی وجودش خود را فدای خانواده کرده است. با وجود بیماری، هم کار میکند، هم به خانه میرسد و هم برادرانش را اداره میکند و نگران شغل و زندگی آن هاست. فکر میکنم همهی ما گاهی اوقات تبدیل به لیلا میشویم و میخواهیم بار مشکلات همه را به دوش بکشیم.
لیلا به نوعی بچهی نالایق خانواده به حساب میآید. چون هم زن است و هم احساساتش را بیپرده ابراز میکند. لیلا خشم شدیدی از والدینش دارد چون باعث ناکامیهای بسیاری در او شدهاند. زندگی راحتی که حق او و برادرانش بود، پدرش با بیفکریها و تلاش برای بزرگ فامیل شدن نابود کرده است. اگر شما بودید عصبانی نمیشدید؟
عدهای عصبانی شدهاند که چرا لیلا به پدر پیرش سیلی زده است. این عصبانیت قابل درک است. اما باید گفت همهی ما چنین خشمی نسبت به والدینمان داریم؛ فقط به شکلی سرکوبش کردیم که حتی نمیدانیم وجود دارد. «سوپرایگو» ما را طوری تربیت کرده که حتی نتوانیم صحنهی سیلی خوردن پدر از فرزندش را تماشا کنیم. خشمی که ما و لیلا تجربه میکنیم در اتاق درمان واکاوی و ابراز میشود.
همچنین بخوانید: از خودگذشتگی چیست؟ چه زمانی از خودگذشتگی افراطی به وجود می آید؟
لیلا علاوه بر احساس خشم، احساس عشق و دوست داشتن نسبت به والدینش را هم تجربه میکند. جایی از فیلم وقتی میخواهد از آنها عکس بگیرد میگوید: «الهی قربونتون برم که اینقد قشنگین.» از طرف دیگر، لیلا نماد مبارزه با باورهای اشتباهی است که در جامعه ما در جریان است.
پشت هر عشق و دوست داشتنی احساسات دیگری مثل خشم هم وجود دارد. ما از والدینمان خشمگین میشویم چون دوستشان داریم و انتظار داریم آنها هم دوستمان بدارند و ناکاممان نکنند.
همچنین بخوانید: نقد فیلم چهارشنبه سوری از نگاه روانشناسی
برادران لیلا
در تحلیل فیلم برادران لیلا باید گفت، برادران لیلا هر یک به نوعی نماد دفاعهای ما علیه خشم هستند. وقتی که پدرشان مغازه را پس میدهد، هر یک به نوعی خشمش را سرکوب میکند. پرویز میگوید:«مغازهای که آه پدر دنبالش باشه، به درد نمیخوره.» علیرضا میگوید: «مامان بابا خرفت کردن ناراحتشون نکنیم.» فرهاد میگوید: «تا مغازه به سود برسه، بابا رو از دست میدیم.» منوچهر هم میگوید: «مغازه سودی ندارد.» خدا میداند کی و کجا خشم برادران لیلا از پدرشان کی و کجا فوران میکند.
برادران لیلا از خوشبخت شدن میترسیدند. لیلا فکر میکند چون بلد نیستند به چیزی غیر از بدبختی فکر کنند؛ اما من میگویم چون نمیدانند با احساس خوشبختی چه کار باید بکنند. انگار که خوشبختی، آنها را با احساساتی روبهرو میکند که همهی عمر تلاش کردهاند سرکوبش کنند.
لیلا در جایی از فیلم میگوید: «آدم تا بدبختیش ازحد نگذره، راه خوشبختیو پیدا نمیکنه.» به لحاظ روانشناختی ما تا حدی از رنج و درد را تجربه نکنیم، نیازی نمیبینیم که برای تغییر اقدام کنیم. شاید برادران لیلا هنوز نیازی نمیبینند که برای تغییر قدمی بردارند؛ چون هنوز میتوانند رنج را تحمل کنند.
مرگ پدر و احساس گناه لیلا
در سکانس پایانی فیلم برادران لیلا پدر میمیرد و فقط لیلا و برادرش متوجه میشوند. برای لحظاتی لبخندی کوچک بر لبان لیلا خودنمایی میکند اما بعد از آن، اشک در چشمانش حلقه میزند.
پشت هر خشم شدیدی، احساس گناه ایستاده است. ما برای فرار از همین احساس گناه خشم را سرکوب میکنیم.
همه ما با این فیلم همذاتپنداری کردهایم. باورهای پوسیدهای وجود دارند که زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهند. مرگ اسماعیل جورابلو نماد مرگ باورهای غلط قدیمی است که محکوم به فنا هستند. باورهای غلط یک روزی میمیرند و باورهای جدیدی جای آن را خواهند گرفت که شاید این بار درست باشند.
درباره حدیث نیک اندیش
من حدیث نیک اندیش هستم. دانشآموخته انستیتو روانپزشکی تهران؛ و کارشناسی در دانشگاه سمنان، رشته روانشناسی بالینی تحصیل کردهام. همیشه به دنبال دیدی گسترده برای تبیین اختلالات روانی بودم؛ در نتیجه برای ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد، روانشناسی سلامت بهترین گزینه بود تا بار دیگر اختلالات روانی را از دیدگاه جسم و بدن بررسی کنم. در کنار روانشناسی سلامت، به رویکردهای درمانی پویشی و تحلیلی علاقهمندم. زمینههای مطالعات من بیشتر در زمینه رویکردهای پویشی مخصوصا رواندرمانی پویشی کوتاه مدت فشرده (ISTDP) است. نوشتن از مسائل روانشناختی و بازگویی آنها به زبان ساده برایم اهمیت زیادی دارد؛ معتقدم هرچقدر عموم مردم در این باره بیشتر بدانند بیشتر میتوانند در روابط و زندگی روزمره سالمتر رفتار کنند. حتی اگر نوشتههایم تغییری ایجاد نکند میتواند تلنگری باشد برای کسانی که به دنبال آگاه شدن از زندگی درونیشان هستند.
نوشتههای بیشتر از حدیث نیک اندیش7 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام و با تشکر از خانم نیک اندیش بابت زحمت تحلیل فیلم و مدیریت محترم سایت
موفق باشید
سپاس از پیام شما.
امان ازدست پدرومادرایی که زندگی بچه هاشون رو که میتونن زندگی بهتر ی داشته باشن باعقده هاشون آتیش میزنن،آخرش هم بچه هاشون رو جای خودشون مقصر میدونن وهمش با اونا جنگ دارن یعنی زورشون به ضعیف تراز خودشون میرسه،آیا راه حلی هم هست، به قول لیلا چاره فقط توی رفتنه
باسلام خدمت شما من فیلم برادارن لیلا رو یه یک سالی میشه که دیدم ولی در مدرسه یکی از بچه ها مفهوم فیلمو یه جور دیگه توصیف کرد که من واقعن بسیار زیاد ذهنم درگیر این فیلم شد و واقعا دارم میگردم درباره این فیلم که اون شخصی به من هم چین حرفی رو زود واقعا درست میگف یا اینکه همش از روی و تاثیر بزرگ تر ها اینجوری گفت واقعا که اگه حرفش درس باشه من حرفی برا گفتن ندارم امید وارم واقعا حرفش اشتباه باشه
سلام. ممنون از مشارکت شما
خوشحال میشیم درمورد این موضوع برامون بنویسین. امیدواریم این مطلب براتون مفید بوده باشه.
سلام ایکاش یه تحلیل ازشخصیت علیرضا میزاشتین نمیدونم چرا ولی احساس میکنم امشب که این فیلم رو دیدم انگار من داشتم بازی میکردم کارکتر عليرضا رو نه نوید محمدزاده
سلام. ممنون از نظرتون. انگار شخصیت علیرضا رو زندگی کردید.