احساس گناه چیست؟ و چگونه به ما کمک میکند؟
احساس گناه، یکی از احساسات بسیار کاربردی و مهم در زندگی ماست. احساس گناه برای انسانهای دیگر سپر میسازد و به تعادل خشم و عشق در ما کمک میکند. اگر کسی نتواند احساس گناه را تجربه کند، حقوق دیگران را زیر پا میگذارد، آنها را به سلطه میکشد یا آسیبهایی با درجات مختلف به دیگران میرساند. ما معمولا فکر میکنیم توان تجربه احساس گناه را نداشتن، برای قاتلها و شخصیتهای ضداجتماعی است؛ اما این ناتوانی یا کمتوانی میتواند در زندگی روزمره ما هم با دامنههایی گوناگون دیده شود.
عذرخواهی کردن که رفتاری اجتماعی است و از کودکی به ما آموزش داده میشود، میتواند نشانهای از تجربه احساس گناه باشد. عذرخواهی احتیاج به فروتنی دارد؛ شما هنگام عذرخواهی اعتراف میکنید که نقص دارید. و در ادامه از دیگری تقاضا میکنید شما را ببخشد. همه آدمها نمیتوانند این دو جمله را واقعا حس کنند. در این متن میخواهیم به جایگزینهای تجربه احساس گناه در رابطه بپردازیم.
فهرست محتوا:
Toggleهشدار! مثال هایی از احساس گناه
مثالهایی که در این متن آورده شده است، همگی مثالهایی آشکار از آسیب به دیگری است؛ مثل منتظر گذاشتن به مدت طولانی یا توهین و تحقیر کردن یا آسیب جسمی. در این موارد ما حق داریم که حداقل مورد دلجویی قرار بگیریم و طرف مقابلمان به قصورش اعتراف کند و دیگر آن رفتار را تکرار نکند. یا حتی اگر این اتفاق نمیافتد، ما به آن آگاه باشیم و بدانیم با چه کسی در رابطهایم و بتوانیم مرزهایمان را تنظیم کنیم.
گاهی اوقات توقع ما برای مورد عذرخواهی و دلجویی قرار گرفتن، توقع واقعبینانهای نیست. اگر انتظار داشته باشیم دیگران به خاطر چیزی که «حقوق فردیشان» تلقی میشود از ما عذرخواهی کنند، انتظار سالمی نداریم. در واقع احساس گناه دادن به دیگران به خاطر حقوق فردیشان رفتار ناسالم و سلطهجویانهای است که رابطهها را خراب میکند. برای داشتن درکی واقعبینانه گاهی لازم است از روان درمانگر کمک بگیریم.
دریافت مشاوره فردی از کلینیک روانشناسی آگاه
عذرخواهیهایی که عذرخواهی نیستند(در مقابل احساس گناه)
شما با همسرتان ساعت 10 صبح قرار گذاشتهاید بروید خرید؛ اما او 1 ساعت دیر میکند. شما 1 ساعت با لباس بیرون توی خانه راه میروید، چند باری تا دم در رفتهاید و برگشتهاید و چند بار هم تلفن زدهاید اما او جواب نداده. نگران شدهاید و دوباره زنگ زدهاید. او گفته نیم ساعت دیگر میآید و شما منتظرش میمانید. احتمالا مانتو یا کتتان را بیرون میآورید و نیم ساعت بعد دوباره تن میکنید و اینبار میروید دم در. اما دم در هم نیم ساعت معطل میشوید. همراه با بوق انتظار گوشی. یادتان میآید که تا حالا چند بار این ماجرا تکرار شده است.
وقتی توی ماشین مینشینید عصبانی هستید و باز اعتراض میکنید. پارتنرتان چیزی نمیگوید. وقتی اعتراضتان بیشتر میشود به شما میگوید: «خیله خب! ببخشید!» یا در موقعیتهای مشابه دیگری که حقی از شما ضایع میشود، طرف مقابل شما فارغ از اینکه چه کسی است (فروشنده، مدیر، همسایه یا …) همین را به شما میگوید. گاهی ممکن است «خیله خب» نداشته باشد اما کوچکترین تاثیری در چهره یا لحن طرف مقابلتان حس نکنید. طبیعی است که تحت تاثیر قرار نگیرید و باور نکنید.
عذرخواهیهای مصنوعی که گاهی ممکن است لحن توهینآمیزی هم داشته باشند، نشانی از عدم تجربه احساس گناه بهنجار هستند. طبیعی است که بعد از چنین عذرخواهیهایی، انتظار داشته باشید رفتار بد پارتنرتان دوباره تکرار شود. چون او خودش را از این لحاظ حق به جانب میداند و متوجه آسیبی که به شما رسانده، نشده است.
همچنین بخوانید: شفقت به خود
رفتارهای جایگزین عذرخواهی در احساس گناه
1. جبران میکنم
اگر برایتان پیش نیامده باشد و اطرافتان ندیده باشید، حتما توی فیلمها دیدهاید که زن و شوهر بعد از یک دعوای جانانه و توهینها و تحقیرها یا گاهی کتککاری (کارهایی که آشکارا آسیب زدن به جسم یا روان طرف مقابلشان است)، از خودشان رفتار جبرانی نشان میدهند.
مرد دستهگل یا انگشتر میخرد و به خانه برمیگردد. زن آرایش میکند و غذای محبوب شوهرش را درست میکند. دستهگل و عطر غذای محبوب به ما میگویند که طرف مقابلمان دوستمان دارد و هنوز با ماست. چه کسی دوست ندارد باور کند به شرایط عادی و عاشقانه زندگی بازگشته؟ اصلا برای چه عذرخواهی میکنیم و احساس گناه را تجربه میکنیم؟ غیر از این است که دلمان میخواهد به بستر رابطه عاشقانهمان برگردیم؟
حتی ممکن است وقتی انگشتر یا دستهگل را میبینید و تلاش پارتنرتان را برای بهبود اوضاع حس میکنید، دچار احساس گناه شوید و چیزی شبیه این از ذهنتان بگذرد: «نگاه کن چقدر مرد خوبی شده! به من محبت میکند! برایم کادو خریده! آنوقت من هنوز دارم به این فکر میکنم که دیشب هلم داد.»
رفتار جبرانی اگرچه رابطه را آرام میکند و میتواند به حال خوب طرفین رابطه (حداقل ظاهری) کمک کند، اما یک کد است. نشانهای که پارتنر شما احتمالا نمیتواند احساس گناه بهنجار را تجربه کند. پس برای اینکه از شر آن خلاص شود، توی مغازه کارت میکشد یا پای گاز میایستد.
2. خودزنی
«وای که چقدر احمقم!»، «آدمی مثل من به درد هیچی نمیخورد. من اعتمادت را نابود کردم.»، «خاک بر سرم که چنین چیزی را نفهیدم.»، «آدم بدیام» و تمام جملههایی از این دست، میتوانند ربطی به احساس گناه سالم نداشته باشند. این جملهها گاهی با این هدف به کار میروند که همدلی شما را برانگیزند و شما را در جایگاهی قرار دهند که با طرف مقابلتان همدردی کنید و به او قوت قلب بدهید. این جملهها تمرکز را از روی آسیبی که دیدهاید، میزدایند و جای دیگری نور میاندازند.
همچنین بخوانید: شخصیت خودآزار یا مازوخیست در روانشناسی
3. توجیه کردن
توجیه، یکی از آشکارترین راهها برای تجربه نکردن احساس گناه سالم است و میتواند توجه شما را از آسیب خودتان و رنجی که دیدهاید منحرف کند. دلیل آوردن گاهی به این شکل است که سعی میشود عمدی نبودن اتفاق به یاد شما آورده شود. در مثالی که ذکر شد، پارتنر شما میتواند دلایل مختلفی از جمله «ترافیک، بد رانندگی کردن مردم، سفت بودن فرمان ماشین، پرحرف بودن همکارش در محل کار و…» پیدا کند. این دلیل آوردنها به گونهای است که انگار اگر ثابت شود آن اتفاق عمدی نبوده است، شما دیگر آسیب ندیدهاید.
جملههایی مثل «نمیدانم چه شد که یادم رفت»، «نمیدانم چرا نتوانستم» یا «میخواستم این کار را بکنم اما نمیدانم چرا نکردم» نیز میتوانند توجیه یا در شرایطی عذر بدتر از گناه باشند! فایدهای که توجیه کردن به همراه دارد، این است که دیگر لازم نیست به جای آن از پارتنرمان «طلب بخشش» کنیم و چیزی بخواهیم. به جای اینکه سعی کنیم او را درک کنیم، او ما را درک میکند و آسیبی که دیده فراموش میشود.
4. شریک کردن شما
«درست است که من این کار را کردم؛ اما اگر تو آن حرف را نزده بودی، من هم این کار را نمیکردم.» یا هر جملهی دیگری که شما را در جرم شریک میکند نیز میتواند جایگزینی برای عذرخواهی و تجربه احساس گناه باشد. ممکن است هنگام اعتراض، شاهد پرخاشگری آنها نیز باشید. آنها سعی میکنند ثابت کنند که چطور رفتار یا حرف شما در این آسیب نقش داشته است. ممکن است در این مواقع حس کنید طرف مقابلتان به جای توجه به آسیب شما، دارد دنبال مقصر میگردد؛ یا وقتی تایید کنید که حرف یا رفتارتان باعث رفتار بد آنها شده، برق پیروزی را در چشمهای آنها ببینید!
احساس گناه، شمشیر دو لبه
احساس گناه و عذاب وجدان برای بقای ما لازم و مفید است و اگر تجربه نشود، گاهی به خودمان بیشتر از دیگران آسیب میزند.
تنظیم احساس گناه، حرکتی بسیار مهم و کاربردی برای زندگیمان است. همانطور که تجربه نکردن بهنجار احساس گناه میتواند به ما و دیگران آسیب بزند، احساس گناه افراطی هم میتواند حالمان را بد کند. گردن گرفتن اشتباه بقیه و خود را محاکمه کردن (حتی وقتی دیگران اشتباه کردهاند)، سرزنش کردن مداوم خودمان به خاطر اشتباهی که کردهایم یا غرق شدن در احساس گناه آنقدر که خودمان را عذاب بدهیم میتواند نشانهای از افسردگی باشد. گاهی اوقات این احساس گناه بیمارگونه با احساس شرم همراه است. شرم بنیادینی که باعث میشود ما از کل وجودمان بیزار باشیم یا نتوانیم نقص را در خودمان تاب بیاوریم.
گاهی اوقات غرق کردن خودمان در احساس گناه افراطی مانع از این میشود که احساس گناه واقعی و بهنجار را تجربه کنیم. احساس گناهی که تبدیل به وسواس فکری میشود، بیشتر از آنکه به بهبود روابط ما کمک کند، انرژی ما را میسوزاند و ما را به عنوان عضوی از رابطه تخریب میکند. با درمان وسواس احساس گناه میتوانیم سدی که بین خودمان و احساس گناه سالم ایجاد کردهایم را ویران کنیم و هم با خودمان و هم با دیگران مهربان باشیم.
احساس گناه سالم میتواند باعث شود ما طرف مقابلمان را عمیقا درک کنیم و بفهمیم چه حقی از او ضایع کردهایم. احساس گناه سالم ما را بر آن میدارد که اگر میتوانیم آن زخم را بهبود ببخشیم یا اگر آسیبی که زدهایم جبرانپذیر نیست، رفتار اشتباهمان را دیگر تکرار نکنیم. کسی که احساس گناه را تجربه میکند، دیگر دلش نمیخواهد آن رفتار را تکرار کند. اما کسی که آن را تجربه نکرده باشد، وقتی از او درباره تکرار رفتارش میپرسیم، بهانه میآورد یا بحث را عوض میکند یا آن را مشروط میکند.
درباره سجاد طحان پور
من سجاد طحانپور، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در دانشگاه علم و هنر هستم. تحصیلات کارشناسیام را در رشتهی روانشناسی و در دانشگاه اصفهان گذراندهام و از سال 1400 به عنوان نویسندهی بلاگ و از سال 1401 به عنوان مدیر محتوایی با کلینیک آگاه همکاری کردهام. سال 1398 با رویکرد روانپویشی فشرده و کوتاهمدت آشنا شدم و در دورههای آموزشی مرتبط با آن شرکت کردم؛ همچنین درمان فردیام را با این رویکرد آغاز کردم. در ادامهی مسیر آموزشم، با درمان مبتنی بر ذهنیسازی و دلبستگی آشنا شدم و از سال 1400 دورههای آموزشی مربوط به آن را با دکتر سعید قنبری گذراندم. مطالعات من در زمینهی روانکاوی، نوروساینس، روانشناسی اجتماعی و تحولی با هدف آشنایی بیشتر با رویکردهای روانتحلیلی و روانپویشی بوده و هماکنون ضمن دریافت درمان تحلیلی و گذراندن دورههای آموزشی مربوط با آن، به عنوان درمانگر تحت نظارت سوپروایزر کارم را آغاز کردهام. انتقال دانش روانشناختی به عموم مردم با سطح دسترسی متفاوت به خدمات روانشناختی از اهداف من بوده و همواره سعی کردهام از طریق برگزاری جلسات آموزشی، نوشتن بلاگپست و دیگر فرمهای محتوایی دانشم را به اشتراک بگذارم. برگزاری جلسات کتابخوانی، جلسات آموزش گروهی با محوریت دلبستگی و روابط عاطفی و مهارتهای ارتباطی، رویدادهای روانشناسی با محوریت دلبستگی و تحلیل فیلم از دیگر اقدامات من در این راستا بوده است. در کنار روانشناسی، ادبیات و سینما از علایق من است و تجربههایم در زمینهی داستاننویسی و ویراستاری برای انتقال محتوا به کمکم آمده که حاصل آن را میتوانید در بلاگپستها بخوانید. از خواندن نظرات شما پیرامون بلاگپستها خوشحال میشوم و به آنها پاسخ خواهم داد.
نوشتههای بیشتر از سجاد طحان پور
دیدگاهتان را بنویسید