افسردگی چیست؟ آشنایی کامل با علائم افسردگی
افسردگی چیست» هنوز هم سوالی است که میتوان راجع به آن فکر کرد. با وجود انبوه پژوهشها و تقسیمبندیها انگار هنوز هم میتوان از آن با توجه به شیوع بالایش در کشورهای مختلف دنیا حرف زد. همین چند وقت پیش بود که یک مقالهی پژوهشی نشان داد نقش سروتونین در درمان افسردگی چندان هم چشمگیر نیست و این شائبه را به وجود آورد که شاید داروهای روانپزشکی برای درمان افسردگی آنقدر هم مفید نباشند. با این حال، لازم است نقش عوامل جسمانی را در افسردگی نادیده نگیریم؛ چراکه گاهی مشکلات جسمانی هستند که به علائم افسردگی دامن میزنند.
واقعا افسردگی چیست ؟ چه فرقی با غم و بیحوصلگی دارد؟ آیا باید آن را یک اختلال در نظر گرفت و فوری به درمانش اندیشید؟ وقتی در دیگران آن را میبینیم چطور؟ باید چه کنیم؟
همه ما در زندگی دچار سرماخوردگی شدهایم. سرماخوردگی شایعترین بیماری جسمی در بین ما انسانهاست. به افسردگی هم سرماخوردگی اختلالات روانی میگویند. تقریباً همه ما درطول زندگی دچار افسردگی میشویم و یا اطرافیانمان را افسرده میبینیم. افسردگی در دورههای مختلف سنی دیده میشود و انواعی دارد: از افسردگی اساسی گرفته تا افسردگی پیش از قاعدگی و افسردگی پس از زایمان.
فهرست محتوا:
Toggleانواع افسردگی
بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (نسخۀ تجدیدنظرشده) (DSM5-TR) افسردگی میتواند در یکی از دستههای زیر قرار بگیرد:
- افسردگی اساسی: شامل مجموعهای از نشانگان مانند خلق پایین و فقدان لذت همراه با تغییراتی در خواب و اشتها، احساس گناه و بیارزشی، مشکلات تمرکز و تمایل به خودکشی.
- افسردگی پس از زایمان: نوعی از افسرذگی که بعد از زایمان رخ میدهد و مادر تمایلی به برقراری ارتباط با نوزاد را از دست میدهد.
- افسردگی با دیسترس اضطرابی: این نوع افسردگی همراه با نگرانی غیرمعمول است دربارۀ اتفاقات احتمالی یا از دست دادن کنترل.
- افسردگی با ویژگیهای ترکیبی: در این حالت افسردگی با بعضی از ویژگیهای مانیا (احساس پر انرژی بودن بیشازحد، پرحرفی و اعتماد به نفس بالا) همراه است.
- افسردگی با ویژگیهای ملانکولیک (مالیخولیایی): نوعی از افسردگی که احساس لذت در آن محدود میشود و فرد را صبحها زودتر از ساعت بیداری معمول بیدار میکند. معمولا اوایل روز خلق فرد پایین است و احساس گناه شدیدی تجربه میکند.
- افسردگی آتیپیکال (غیرمعمول): نوعی از افسردگی که فرد گاهی اوقات میتواند شادی را تجربه کند. اشتهایش معمولا بیشتر میشود و بیشتر میخوابد. همچنین حساسیت به طرد شدن نیز ممکن است از علائمش باشد.
- افسردگی با ویژگیهای سایکوتیک (روانپریشانه): نوعی از افسردگی که همراه با علائم سایکوز (توهم و هذیان) اتفاق میافتد.
- افسردگی کاتاتونیک: علاوه بر نشانههای افسردگی، حرکات بدنی غیرقابلکنترل یا ثابت و یکنواخت نیز دیده میشود.
- افسردگی فصلی: این نوع افسردگی با تغییرات فصلی و میزان قرار گرفتن در معرض نور خورشید مرتبط است.
سایر وضعیتهایی که ممکن است نشانههای افسردگی را ایجاد کنند عبارتند از:
- دیسفوریای پیشازقاعدگی: حالتی از نابسامانی خُلقی که از سندرم پیشازقاعدگی (PMS) شدیدتر و ناتوانکنندهتر است.
- اختلال نامنظمی خلقی اخلالگرانه: در افراد 6 تا 18 سال با ویژگی بارز خشمهای انفجاری و خلق تحریکپذیر تشخیص داده میشود.
- افسردگی دائم: نوعی از افسردگی که لزوما شدید و ناتوانکننده نیست اما فرد به مدت حداقل 2 سال نتوانسته از علائمش رهایی پیدا کند.
- سایر انواع افسردگی: شامل افسردگی ناشی از مصرف دارو یا سایر شرایط پزشکی میشود.
- دوقطبی: یکی از فازهای اختلال دوقطبی، فاز افسرده است که به صورت نشانگان افسردگی اساسی تجربه میشود.
- سیکلوتایمیا: وضعیتی مشابه دوقطبی با این تفاوت که شدت دو فاز افسرده و مانیک کمتر است.
علائم افسردگی چیست؟
از هر منبعی استفاده کنید بیانگیزگی و ناتوانی در لذت بردن، مشکلات خواب و خوراک، افکار منفی و ناراحتکننده، خلق افسرده که نسبتا پایدار است و هیچجوره خودش را جمع و جور نمیکند از علائم افسردگی دانسته میشوند. اما افسردگی ممکن است مظاهر مختلفی داشته باشد. گاهی افسردگی آدمها را پرخاشگر میکند، گاهی زودرنج. گاهی بیحوصله و گوشهگیر و گاهی هم تاثیر قابلتوجهی در عملکرد روزانهشان نمیگذارد. به صورت کلی افسردگی علائم زیر را دارد:
- احساس غمگینی و خُلق پایین
- فقدان علاقه و لذت
- تغییرات در تغذیه و وزن
- مشکلات خواب
- خستگی و انرژی پایین
- احساس گناه و بیارزشی
- مشکلات تمرکز
- بیقراری و تحریکپذیری
- مشکلات جسمانی مانند مشکلات گوارشی یا دردهایی بدون دلیل پزشکی
- انزوا
- افکار مرتبط با مرگ یا خودکشی
اینطور نیست که هر کسی افسردگی دارد تمام نشانهها را تجربه کند. بسته به تفاوتهای فردی و نوع افسردگی ممکن است بعضی نشانهها را بیشتر داشته باشیم و برخی دیگر را اصلا نداشته باشیم.
مطالعات بیشتر دربارۀ افسردگی به ما میگوید ماتم گرفتن و تصویر آدمی که زانوی غم بغل گرفته برای افسردگی مقداری کلیشهای است. این یعنی لازم است ما هنوز دربارهی افسردگی فکر کنیم و شاید بهتر باشد حتی گاهی آن را یک الگوی پایدار شخصیتی در نظر بگیریم. گاهی اوقات پشت ظاهر فردی خوشحال و فعال، روانی افسرده وجود دارد.
علائم افسردگی اساسی یا شدید
افسردگی اساسی (Major Depressive Disorder) همان نشانههایی را دارد که بالا آورده شد. اگر کسی از نشانههای بالا حداقل 5 مورد را تقریبا هرروز و برای مدت زمان حداقل دو هفته داشته باشد، تشخیص افسردگی اساسی میگیرد. از 5 موردی که گفته شد، لازم است حتما یکی از این دو مورد باشد:
- احساس غمگینی و خلق پایین
- ناتوانی در لذت بردن
افسردگی اساسی از جهت شدت و مدت زمان با دیگر انواع افسردگی فرق دارد. ممکن است احساس خستگی و انرژی پایین در حدی باشد که فرد نتواند از تخت بیرون بیاید. بیشتر ساعات شبانهروز را خواب باشد و حتی انگیزهای برای غذا خوردن در خود نبیند. عملکرد شغلی یا تحصیلی به شکل قابل توجهی پایین میآید و همهچیز زندگی معنایش را از دست میدهد.
علائم افسردگی در زنان
زنان ممکن است نشانههایی مانند افزایش اشتها، افزایش وزن یا افزایش میزان خواب را بیشتر تجربه کنند. احساس غم و اندوه، بیارزشی و گناه شدید در زنان بیشتر تجربه میشود. تغییرات بدنی و هورمونی ممکن است در علائم افسردگی زنان تاثیرگذار باشد: قاعدگی، بارداری، زایمان و یائسگی در افسردگی زنان موثرند.
بر اساس آمار زنان بیشتر استرس و اضطراب را تجربه میکنند. اضطراب آنان بیشتر مرتبط با موقعیتهای ارتباطی است؛ بنابراین مشکلات ارتباطی و اضطراب نیز در افسردگی زنان تاثیرگذار است.
علائم افسردگی در مردان
افسردگی در مردان کمتر از چیزی که واقعا هست تشخیصگذاری میشود. مردان کمتر تمایل دارند تشخیص افسردگی دریافت کنند چراکه نقشهای جنسیتی و فشار اجتماعی حاصل از آن، افسردگی را در مردان نمیپذیرد. همانطور که مردان کمتر تمایل دارند خدمات پزشکی دریافت کنند، مراجعه به مراکز رواندرمانی برای آنان دشوار است.
مردان به جای احساس غم و اندوه، خشم و تحریکپذیری و کجخلقی بروز میدهند. مردان ممکن است به رفتارهای پرخطری مانند مصرف مواد، رانندگی پرخطر یا رفتار جنسی بدون مراقبت رو بیاورند. سردرد و مشکلات گوارشی به عنوان نشانۀ افسردگی در مردان شایعتر است و مشکلات مالی و شغلی منبع استرس و از پیشزمینههای افسردگی در مردان به شمار میرود. خطر بیشتری وجود دارد که مردان افسرده دست به خودکشی کامل بزنند.
علائم افسردگی در کودکان و نوجوانان
کودکان افسرده معمولا دفاعی و تحریکپذیر هستند. آنها از دوستانشان یا جمعهای خانوادگی فاصله میگیرند. ممکن است زیاد گریه کنند یا دربارۀ مرگ حرف بزنند. بیعلاقگی یا افت عملکرد در مدرسه، شکایت مداوم از دردهای بدنی مانند دلدرد یا مشکلات خواب و خوراک از نشانههای افسردگی در کودکان هستند.
کودکان معمولا از احساس غم و درماندگی حرف نمیزنند و بیشتر از طریق رفتارشان میتوانید پی ببرید ممکن است دچار افسردگی شده باشند. راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی از مسئلهای تحت عنوان «اختلال نامنظمی خلقی اخلالگرانه (DMDD)» حرف میزند که از 6 تا 18 سالگی قابل تشخیصگذاری است. از نشانههایی که برای این اختلال برمیشمرند موارد زیر است:
- خشمهای شدید و انفجاری به صورت کلامی یا رفتاری حداقل سه بار در هفته: این خشمها با عاملی که باعث عصبانیت شده تناسب ندارند، همچنین متناسب با شرایط سنی کودک یا نوجوان نیستند.
- خلق تحریکپذیر و عصبانی که در بیشتر روزها توسط اطرافیان کودک مشاهده میشود.
- مواردی که گفتیم حداقل در دو محیط (مثلا هم در خانه و هم در مدرسه) اتفاق میافتند.
همانطور که میبینید هیچیک از نشانهها مستقیما مربوط به احساس غم و اندوه یا ناامیدی نیستند. اما این اختلال به دلیل مشکلات خلقی در دستۀ اختلالات افسردگی قرار میگیرد. بیشتر کودکانی که این نشانهها را دارند در بزرگسالی درگیر افسردگی و اضطراب میشوند. بنابراین لازم است این شکل ابراز هیجانی کودکان را جدی بگیریم. کودکان برای فهم هیجاناتشان به کمک بزرگسالان نیاز دارند و ممکن است نتوانند به درستی دنیای درونیشان را درک کنند و هیجاناتشان را به سامان برسانند.
نوجوانان نیز مانند کودکان ممکن است هنگام افسردگی بیشتر خشم و تحریکپذیری بروز بدهند. احساس اندوه و تهی بودن، همچنین تمایل به انزوا ممکن است نشانههای افسردگی باشد. سایر علائم افسردگی که بالاتر برشمردیم نیز برای کودکان و نوجوانان اتفاق میافتند. نوجوانان ممکن است بیشتر در ریسک انجام رفتارهای پرخطر یا خودآسیبرسان باشند.
توجه کنید که ویژگیهای طبیعی دوران نوجوانی ممکن است با افسردگی اشتباه گرفته شوند. بنابراین خوب است با فرد متخصص در این باره مشورت شود.
همچنین بخوانید: افسردگی در نوجوانان
علائم افسردگی بعد از زایمان
افسردگی بعد از زایمان نیز نشانههای سایر انواع افسردگی را دارد؛ از جمله:
- احساس غم و اندوه شدید
- احساس بیارزشی و گناه
- احساس خستگی و دردهای بدنی
- تغییراتی در تغذیه و خواب
- تمایل به انزوا
- ناتوانی در انجام کارهای روزمره
اما جدای از نشانگان عمومی، میتوان موارد زیر را نیز در آن مشاهده کرد:
- بیعلاقگی به نوزاد و ناتوانی در ارتباط گرفتن با او
- خشم و تحریکپذیری
- ترس از مادر خوبی نبودن
- حملات پنیک و اضطراب
- تغییرات خلقی شدید و گریه کردن زیاد
علائم افسردگی پریودی
بیشتر زنان سندرم پیش از قاعدگی (PMS) را تجربه میکنند. نشانگانی روانشناختی و جسمانی که معمولا بین روزهای 14 تا 21 چرخۀ قاعدگی اتفاق میافتند و میتوانند شبیه علائم افسردگی باشند. سندرم پیشازقاعدگی با «دیسفوریا» یا «ملال پیشازقاعدگی» متفاوت است. شدت علائم دیسفوریای پیشازقاعدگی بیشتر از حالت غمگینی معمول است اما لزوما به اندازهای نیست که نام «افسردگی» رویش بگذاریم. البته ممکن است بعضی از زنانی که سندرم پیشازقاعدگی را تجربه میکنند افسرده هم باشند.
دیسفوریای پیش از قاعدگی (PMDD) علائم جسمانی و هیجانی شدیدتری دارد و عملکرد روزانۀ فرد را دچار مشکل میکند. از نشانگان دیسفوریای پیش از قاعدگی میتوان موارد زیر را نام برد:
- تغییرات هیجانی زیاد
- تحریکپذیری یا خشم شدید و رفتار تند با دیگران
- خلق افسرده، درماندگی و افکار خودسرزنشگرانه
- اضطراب و تنش
- احساس غم ناگهانی جمع شدن اشک در چشم
- خستگی و کلافگی
- مشکلات خواب و تغذیه
- نشانههای جسمانی مانند نفخ، احساس درد یا تورم در پستانها، سردرد یا درد مفاصل و عضلات
نشانههای دیسفوریای پیشازقاعدگی به صورت کلی از سندرم پیشازقاعدگی ناتوانکنندهتر هستند. معمولا از 10 روز تا یک هفته قبل از قاعدگی آغاز میشوند و چند روز بعد از قاعدگی بهبود پیدا میکنند؛ اما در سندرم پیش از قاعدگی ممکن است نشانهها دیرتر آغاز شوند و زودتر پایان یابند.
علائم افسردگی خفیف
هر انسانی ممکن است در طول روز غمگین شود. تجربۀ احساس غم بخش از زندگی هر انسانی است که معمولا در مواجهه با اتفاقات غمانگیز، از دست دادن یا فقدان به وجود میآید. طبیعی است که گاهی اوقات احساس افسردگی کنید و بعضی نشانههای افسردگی را داشته باشید؛ به ویژه اگر با اتفاقاتی از قبیل جدایی و از دست دادن مواجه میشوید. بروز نشانههای افسردگی هنگامی که سوگوار هستید نشانی از انسان بودن شماست و انتظار میرود کمکم برطرف شود.
اگر بعضی علائم افسردگی اساسی در فرد حاضر باشد و باعث رنج یا مشکلاتی در عملکرد او بشوند میتوان از عبارت «افسردگی خفیف» استفاده کرد. اگر در تست تشخیص افسردگی بک با این عبارت روبهرو شدهاید به این معناست که شاید در آستانۀ افسردگی اساسی هستید یا در زندگی شما اتفاقی افتاده که تحت تاثیر آن قرار گرفتهاید. ممکن است با گذر زمان نشانگان شما برطرف شوند یا به مرور زمان شدت افسردگی بالاتر برود.
گاهی اوقات علائم افسردگی بر زندگی فرد سایه میاندازند اما شدت و تنوع نشانهها به افسردگی اساسی نمیرسند و خفیف اما مزمناند. ممکن است چنین فردی نتوانسته باشد برای مدت زمان حداقل 2 سال از شر علائم افسردگی خلاص شده باشد. در این صورت ممکن است دربارۀ افسردگی دائم یا مزمن صحبت کنیم. در افسردگی دائم اگرچه شدت خلق افسرده بالا نیست اما فرد مقدار زیادی از ساعات شبانهروز را برای مدت حداقل دو سال با خلق پایین گذرانده است.
عزت نفس پایین، احساس ناامیدی و ناتوانی، خستگی یا مشکلات خواب و خوراک نیز ممکن است برای او اتفاق افتاده باشند.
علائم جسمانی و فیزیکی افسردگی
شاید از واضحترین علائم جسمانی و فیزیکی افسردگی بتوان به تغییرات وزن اشاره کرد. گاهی کاهش وزن در نتیجۀ کاهش اشتها و میل به غذا به وجود میآید؛ یا برعکس افزایش وزن به دلیل زیاد شدن اشتها و خواب.
مشکلات گوارشی از دیگر علائم جسمانی احتمالی در تمام انواع افسردگی است. سردرد و کلا دردهای بدنی که دلیل پزشکی خاصی ندارند ممکن است در نتیجۀ افسردگی ایجاد شده باشند.
در دیسفوریای پیش از قاعدگی ممکن است تورم و احساس درد در پستانها یا دردهای عضلانی و مفصلی نیز اتفاق بیفتند.
برچسب افسردگی و خطرات آن
اصطلاحات افسردگی، اضطراب و وسواس برچسبهایی هستند که در سیستم روانپزشکی تعریف شدهاند. این برچسبها برای ارتباط بهتر بین متخصصان هستند. مثلاً وقتی روانپزشک، فردی را به عنوان بیمار افسرده به روانشناس ارجاع میدهد، به طور ضمنی به او میگوید که بیمار چه علامتهایی دارد، بدون اینکه همه علامتهایش را لیست کرده باشد.
با این حال، بسیار مشاهده میشود که افراد غیرمتخصص، برچسب افسردگی را برای خود و دیگران به کار میبرند. در نتیجه این خطر وجود دارد که خود را با برچسبی که برای خودشان در نظر گرفته اند، یکی بدانند. “من یه آدم افسرده هستم”. در چنین شرایطی، فرد، فرصت شناخت دقیق خود و حالتهای روانیاش را از خود می گیرد…
این فرایند برچسبزدن، برای همه مشکلات روان شناختی مشکل ساز است؛ اما ویژگی افراد افسرده در این مورد مشکلات بیشتری درست میکند. چرا که فرد افسرده، به اندازه کافی از ناامیدی و کاهش انرژی و انگیزه رنج میبرد. حال اگر گرفتار برچسبزدن هم شود، به راحتی میتواند خود را با برچسبی که به خود زده، یکی بداند و این شرایط را غیر قابل تغییر در نظر بگیرد.
عوارض افسردگی چیست؟
افسردگی ناتوانکننده و فشارآور است. انگیزههای شما برای دنبال کردن علایقتان و هر گونه پیشرفت را میگیرد. ممکن است بیشتر بخواهید منزوی باشید و روابطتان را کمکم از دست بدهید. گاهی مواقع ویژگیهای جسمانی افسردگی آزاردهنده میشوند و اگر مزمن باشند ممکن است روی سلامت جسمانی شما نیز تاثیر بگذارند.
اگر والد هستید، افسردگی رابطۀ شما با نوزاد یا کودکتان را تحت تاثیر قرار میدهد و میتواند ضربۀ بزرگی برای رشد روانی کودکتان باشد. همچنین انجام رفتارهای پرخطر یا اقدام به خودکشی میتواند ضربات جبرانناپذیری به شما وارد کند.
نحوۀ برخورد با افراد افسرده
با توجه به مطالبی که گفته شد، شاید بدترین برخوردی که میتوان با فرد افسرده داشت این است که او را مقصر بدانیم. هرچند که افراد این اختیار را دارند که برای درمان خود اقدام کنند، اما این به معنی مقصر بودن آنها در مورد بیماری نیست. این مقصر دانستن، باعث بیشتر شدن احساس گناه و خودسرزنشی میشود و مشکل را بیشتر میکند. بهترین کمکی که میتوان به چنین افرادی داشت، تشویق آنها به دریافت کمکهای حرفهای است. درمانها و مشاورههای سطحی گاهی نه تنها مشکل را حل نمیکند، بلکه میتواند مشکلات جدیدی هم ایجاد کند!
آیا میتوان از بروز افسردگی پیشگیری کرد؟
ما نمیتوانیم هرگز افسرده نشویم یا خلق پایین را تجربه نکنیم. غمگین شدن یا تجربۀ افسردگی بخشی از انسان بودن ماست. تنها راه پیشگیری از افسردگی این است که نگذاریم اتفاق بدی در زندگیمان بیفتند. ما چنین قدرتی نداریم. اما میتوانیم با کمک رواندرمانی و کسب بینش دربارۀ خودمان و روابطمان خودمان را در برابرش تجهیز کنیم. همچنین میتوانیم اگر نشانههای افسردگی را در خود میبینیم برای پیشگیری از وخامت آن از فرد متخصص کمک بگیریم.
راه درمان افسردگی
با توجه به مطالبی که گفته شد، رواندرمانی و مشاوره افسردگی در روند درمان، اهمیت ویژهای پیدا میکند. چرا که فرد، به تنهایی و بدون کمک روانشناس خوب نمیتواند به ریشۀ مشکلش پی ببرد. بدون کمک درمانگر، فرد نمیتواند بفهمد که از چه چیز احساس گناه میکند و چرا خود را بیارزش و لایق مرگ میداند. بعید است که فرد به تنهایی متوجه شود که چرا انقدر نسبت به خود بیرحم است.
دقیقاً همینجا است که اهمیت درمان دارویی هم روشن میشود. اول اینکه خطر اقدام به خودکشی یک مورد اورژانس روانپزشکی محسوب میشود. وظیفۀ متخصص این است که هر چه زودتر با استفاده از روشهای علمی (چه دارودرمانی و چه رواندرمانی) از خطر آن کم کند. دوم اینکه فرد با علائم افسردگی شدید، بسیار بیانگیزهتر از آن است که برای بهبود شرایطش اقدام کند. گاهی دارودرمانی لازم است تا فرد به حدی از انرژی برسد که بتواند به عنوان یک مراجع فعال در جلسات رواندرمانی شرکت کند. این اهمیت در درمان افسردگی شدید، پررنگتر است. این تصور که داروهای ضد افسردگی اعتیادآور اند، تصور اشتباهی است.
پس با وجود اهمیت رواندرمانی، نباید ضرورت دارودرمانی در بعضی موارد افسردگی را نادیده بگیریم. لزومی ندارد برای اینکه نشان دهیم همه چیز روبهراه است خود و اطرافیانمان را از کمک متخصصان برای داشتن یک زندگی بهتر محروم کنیم.
بسته به نوع پاسخی که به پرسش «افسردگی چیست» میدهیم، راهبردهای متنوع درمانی برای حل افسردگی وجود دارند؛ از دارودرمانی تا کار کردن روی باورهای مخرب و منفی و خودآسیبرسان. رواندرمانیهای روانپویشی کمک میکنند با آگاه شدن به الگوهای مخرب گذشته و تجربه هیجانات سرکوبشده، این بار در فضای اتاق درمان، فرد بتواند مسیر طبیعی رشدش را ادامه بدهد و این درونیسازیها را حل و فصل کند.
درباره سجاد طحان پور
من سجاد طحانپور، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در دانشگاه علم و هنر هستم. تحصیلات کارشناسیام را در رشتهی روانشناسی و در دانشگاه اصفهان گذراندهام و از سال 1400 به عنوان نویسندهی بلاگ و از سال 1401 به عنوان مدیر محتوایی با کلینیک آگاه همکاری کردهام. سال 1398 با رویکرد روانپویشی فشرده و کوتاهمدت آشنا شدم و در دورههای آموزشی مرتبط با آن شرکت کردم؛ همچنین درمان فردیام را با این رویکرد آغاز کردم. در ادامهی مسیر آموزشم، با درمان مبتنی بر ذهنیسازی و دلبستگی آشنا شدم و از سال 1400 دورههای آموزشی مربوط به آن را با دکتر سعید قنبری گذراندم. مطالعات من در زمینهی روانکاوی، نوروساینس، روانشناسی اجتماعی و تحولی با هدف آشنایی بیشتر با رویکردهای روانتحلیلی و روانپویشی بوده و هماکنون ضمن دریافت درمان تحلیلی و گذراندن دورههای آموزشی مربوط با آن، به عنوان درمانگر تحت نظارت سوپروایزر کارم را آغاز کردهام. انتقال دانش روانشناختی به عموم مردم با سطح دسترسی متفاوت به خدمات روانشناختی از اهداف من بوده و همواره سعی کردهام از طریق برگزاری جلسات آموزشی، نوشتن بلاگپست و دیگر فرمهای محتوایی دانشم را به اشتراک بگذارم. برگزاری جلسات کتابخوانی، جلسات آموزش گروهی با محوریت دلبستگی و روابط عاطفی و مهارتهای ارتباطی، رویدادهای روانشناسی با محوریت دلبستگی و تحلیل فیلم از دیگر اقدامات من در این راستا بوده است. در کنار روانشناسی، ادبیات و سینما از علایق من است و تجربههایم در زمینهی داستاننویسی و ویراستاری برای انتقال محتوا به کمکم آمده که حاصل آن را میتوانید در بلاگپستها بخوانید. از خواندن نظرات شما پیرامون بلاگپستها خوشحال میشوم و به آنها پاسخ خواهم داد.
نوشتههای بیشتر از سجاد طحان پور2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام. من با یک شخصی دو سال تو رابطه بودم و رابطه عمیقی داشتیم ولی به دلایل خانوادگی و خیلی دلایل دیگه میدونم که این رابطه نمیتونه تو آینده ادامه پیدا کنه و باعث مشکل میشه. ولی طرف مقابلم اینطوریه که تو بری من خودکشی میکنم من میمیرم هزار تا بلا سر خودم میارم بلا سر تو مبارم و اینو خیلی جدی تکرار میکنه 🙂 و من واقعا نمیدونم باید چیکار کنم
سلام. وقت بخیر. ممنون از همراهی شما. با توجه به شرایطی که گفتید و اهمیت موضوع خودکشی پیشنهاد میکنیم از مشاور یا رواندرمانگر حرفهای کمک بگیرید.