روان درمانی چیست، رواندرمانگر کیست؟ انتخاب روان درمانگر خوب
رواندرمانی چیست؟ رواندرمانی امروز دیگر آن واژهی ناآشنا و برخورنده نیست. واژهای که تنها برای اختلالات وخیم و برای عدهای بینوا که از بد حادثه گرفتار اختلال روانی شدهاند به کار میرفت. رواندرمانی خوشبختانه امروزه واژهای آشنا به نظر میرسد و افراد گوناگونی را با خود همراه کرده یا حداقل اشتیاق و کنجکاویشان را برانگیخته. استقبال افراد و تمایلشان به شناخت فرایندهای روانی و آنچه در اتاق درمان تجربه میشود را میتوان در جامعه دید. اما لازم است از این اشتیاق مراقبت کنیم.
حالا که افراد زیادی کنجکاوانه میخواهند بدانند روان درمانی چگونه میتواند اثرگذار باشد، لازم است در معرض اطلاعات علمی و دقیق یا رواندرمانگرانی کارآزموده و حرفهای قرار بگیرند تا آسیب نبینند. رواندرمانگر انسان فداکاری نیست که در دانشگاه راهحل تمام مشکلات بشری را به او یاد داده باشند! بنابراین لازم است در انتخاب رواندرمانگر مناسب دقت کنیم.
بسیاری از ما، حالا به هر نوعی تصوری از روان درمانی داریم. گاه این تصور از تجاربمان از این فضا شکل گرفته، گاهی هم از توصیفات دیده و شنیده شده از رسانهها. اما اینکه حقیقت روان درمانی چیست و چه ابعادی دارد که میتواند کمککننده باشد مبحثی است که قصد داریم در این مقاله بگوییم.
فهرست محتوا:
Toggleروان درمانی چیست ؟
روان درمانی (psychotherapy) به خدماتی گفته میشود که متخصصان سلامت روان، در چارچوب رابطهای حرفهای با درمانجو، ارائه میدهند. هدف رواندرمانی کاهش رنج روانی و افزایش ظرفیت روانی درمانجویان است که باعث میشود به راهبردهایی برای مواجهۀ سالمتر با مسائل روانشناختیشان برسند.
یالوم (2002) معتقد است، «موهبت» روان درمانی را میتوان از منظر فضا نیز در نظر گرفت؛ فضایی فیزیکی که مراجع و رواندرمانگر، میتوانند مصون از مزاحمت در آن ملاقات کنند. «فضایی در زمان» که هر هفته (در انواع درمانی کمیت ساعات و روزهای رواندرمانی متفاوت است) به طور انحصاری برای مراجعهکننده، کنار گذاشته میشود. بالاتر از اینها، فضایی در ذهن درمانگر در اختیار درمانجو قرار میگیرد که از نگرانیهای فرعی آزاد است. جایی که درمانگر تمام توجه و تمرکزش معطوف به درمانجوست.
(هولمز، 2012).
ویدیوی بالا در اهمیت مراجعه به درمانگر و روان درمانی، از خانم ریحانه نیک گو، روانشناس در کلینیک آگاه میباشد.
آیا روان درمانی موثر است؟
میتوانیم بگوییم شواهد تجربی نشان میدهد رواندرمانی مفید است. اما به این معنا نیست که رواندرمانی برای تمام افراد به یک اندازه اثرگذار است یا انواع رواندرمانی اثرگذاری یکسانی دارند. عوامل بسیار متفاوتی معطوف به درمانگر، درمانجو، فرهنگ غالب، شدت آسیبدیدگی درمانجو، عوامل محیطی و… بر این موضوع اثرگذار هستند. اما بررسیها نشان میدهند که انتظار مثبت درمانجویان و نگرش امیدوارانهشان به درمان در کنار رابطۀ درمانی خوب، بیشترین و مهمترین وجه اشتراک انواع رواندرمانی است. بنابراین فرض میشود که عوامل حمایتی مبتنی بر اعتماد و نگرش مثبت درمانگر و درمانجو، به درمان اثربخش بسیار کمک میکند.
نکتهی مهم اینجاست که درمانگران لازم است در عین تخصص داشتن، به اندازه کافی سالم باشند. تحت درمان مطمئنی باشند و از دریافت سوپرویژن مناسب و باکیفیت نترسند. همچنین توجه و رعایت چهارچوبها و حد و مرزهای درمانی برای برقراری رابطه درمانی خوب ضروریاند. درمانگرها پول میگیرند تا چیز دیگری از مراجع نگیرند.
باید به یاد داشته باشیم :
ما در بستر ارتباط آسیب دیدهایم و در بستر ارتباطی امن هم ترمیم خواهیم شد؛ بنابراین دور از انتظار نیست که رابطهی درمانی ایمن را مهمترین عامل اثرگذاری روان درمانی بدانیم.
رواندرمانگر کیست؟
رواندرمانگر، متخصصی است که در حوزهی سلامت روان تحصیلات تکمیلی خود را گذارنده، درمان فردی گرفته و میگیرد، ساعتهای بسیاری را صرف آموزش و تحصیل در این حوزه کرده و دورههای تخصصی بسیاری را گذرانده است. علاوه بر تمام اینها تحت نظارت سوپروایزر است و روند آموزش را متوقف نمیکند. رواندرمانگران متخصص همواره در حال بهروز کردن دانش خود در این حیطه هستند.
همانطور که گفتیم رابطهی درمانی خوب و سالم میان درمانگر و درمانجو در اثربخشی درمان بسیار مهم است. این موضوع اهمیت سلامت روان درمانگر را در این بستر بیش از پیش برایمان مسلم میکند. پس مهم است که درمانگران، خود از روان نسبتا سالمی برخوردار باشند، درمان گرفته باشند یا تحت درمان باشند.
تفاوت روانشناس، مشاور، رواپزشک
در نگاه اول توجهمان به وجه شباهت این عناوین، جلب میشود. روانشناس، مشاور و روانپزشک همگی متخصصین حوزهی سلامت روان هستند و به نوعی با اختیارات، دانش و مهارتهای متفاوت از هم متمایز میشوند.
روانشناس:
روانشناس، تحصیلات خود را در رشتهی روانشناسی گذرانده است. روانشناسی گرایشهای مختلفی (عمومی, بالینی، تربیتی، کودک و نوجوان، خانواده، کودکان با نیازهای خاص و روانسنجی، صنعتی سازمانی) دارد و روانشناسان بر این اساس فعالیت تخصصی خاص خود را انجام میدهند. روانشناسان در گرایشهای بالینی آموزش میبینند تا به آسیبشناسی و درمان اختلالات و مشکلات روانی افراد بپردازند.
مشاور:
روانشناسان عمومی و بالینی در گرایش های مختلف، مهارتهای بسیاری را آموزش میبیند که مشاوره دادن یکی از این مهارتهاست که پس از طی کردن دورهی تحصیلشان قادر به انجام آن هستند. اما نکتهی بسیار مهم این است که بدانیم مشاوره دادن رشتهای تخصصی است. آنقدر که رشتهای مجزا در دانشگاه به آن اختصاص داده شده و فارغالتحصیلان رشتهی مشاوره به صورت تخصصی به این فعالیت میپردازند. مشاورین آموزش میبینند تا در جهت ارتقای عملکرد روانی افراد در جنبههای مختلف زندگی مشاوره و راهنماییهایی بدهند. بنابراین اگر مسائل مهمی وجود دارند که هنوز آنچنان آسیبزا نشدهاند اما باعث سردرگمی شده و سوالاتی را در ذهنمان ایجاد کردهاند و لازم داریم تا ابعاد مختلف موضوع برایمان روشن شود، بهتر است به مشاوران مراجعه کنیم. بنابراین مشاوران حرفهای به رواندرمانگری مشغول نیستند و به حوزهی درمان اختلالات ورود نمیکنند.
روانپزشک:
روانپزشکان، در رشته “پزشکی ” پذیرفته شده و پس از گذراندن دوره ی عمومی، با شرکت در آزمون تخصص دستیاری روانپزشکی و پذیرش در آن، به مدت چهار سال در این حوزه آموزش میبیند و پس از گذران مراحل و سلسلهمراتب روانپزشک نامیده میشوند. نکتهی مهم اینجاست که روانپزشکان، مانند روانشناسان به درمان اختلالات روان میپردازند اما عمدهی فعالیتشان به وسیلهی دارودرمانی است. روانشناسان اجازهی تجویز دارو ندارند و از طریق روان درمانی و تکنیکهای آن که عموما در بستری ارتباطی_تجربهای پیاده میشوند فعالیت میکنند. غالبا روانپزشکان اگر تشخیص بدهند که برای بهبود در روند درمان و پیشرفت آن احتیاج به روان درمانی هست، درمانجو را به روانشناس متخصص ارجاع میدهند اما اگر روانپزشکی به صورت مجزا دورههای روان درمانی را گذارنده باشند میتواند فرایند روان درمانی را در کنار دارو درمانی پیش بگیرد و منعی در این خصوص ندارد.
بنابراین روان درمانی به صورت تخصصی بر عهدهی روانشناسان بالینی است اما مهمتر این است که در نهایت چه طور رواندرمانگر انتخاب کنیم. برای این لازم داریم با انواع روان درمانی و جزییات این فرایند آشنا شویم که در ادامه به موارد لازم در انتخاب روان درمانگر مناسب و خوب میپردازیم.
دریافت نوبت از دکتر مسعود دوست حسینی، روانپزشک در کلینیک آگاه
آیا با تعریف کردن خاطرات کودکی و از طریق حرف زدن کسی درمان میشود؟
خاطرات بد گذشته، میتواند مانند وزنۀ سربی به پایمان بسته شود و تمام عمر این وزنه را با خود همهجا بکشیم. گاهی اوقات خاطرات سنگین گذشته میتواند حرکت ما را آهسته کند. انگار در گذشته قفل شدهایم و نمیتوانیم زندگی در زمان حال را تجربه کنیم. گاهی اوقات آنقدر بار گذشته سنگین میشود که دوست داریم سفرۀ دلمان را برای کسی باز کنیم. احساس میکنیم اگر دربارۀ آنها حرف نزنیم دلمان از غصه میترکد.
اما حرف زدن از گذشته و گفتن خاطرات کودکی به خودی خود باعث درمان نمیشود. شما میتوانید ساعتها برای درمانگرتان از خاطرات کودکیتان صحبت کنید؛ اما وقتی از اتاق بیرون میآیید احساس کنید اتفاق خاصی نیفتاده، فقط گذشتهتان را شخم زدهاید و خاطراتتان را زیر و رو کردهاید.
صحبت کردن از گذشته و خاطرات کودکی تنها زمانی باعث درمان میشود که کمک کند موضوعی را در زمان حال بهتر بفهمید. برای مثال کودکی را تصور کنید که هر زمان شروع به صحبت میکند مادرش میگوید: «تو باز شروع کردی؟ چقد سوال میپرسی؟ خیلی پر حرفی!»
کودک متوجه میشود حرف زدنش ممکن است باعث فاصله گرفتن دیگران از او شود. سالها میگذرد و کودک قصۀ ما بزرگ میشود اما فردی بدون اعتمادبهنفس و در اکثر جمعها ساکت و گوشهگیر است و ارتباط برقرار کردن با دیگران مضطربش میکند.
یکی از کارهایی که یک درمانگر برای انجام آن آموزش دیده است این است که بفهمد مشکل شما در زمان حال به چه چیزی در گذشته مرتبط است. سپس شما میتوانید به فهم جدیدی از خودتان برسید.
“صحبت از گذشته گاهی خاصیت درمانی دارد. میتوانید جدای از سبک شدن، بفهمید مشکلی که اکنون با آن دست و پنجه نرم میکنید مسئلۀ جدیدی در زندگی شما نیست و برای حل آن باید یک الگوی قدیمی را بشکنید.”
در روان درمانی، درمان چطور اتفاق میافتد؟
هیچ توضیح واحدی برای اینکه بدانیم رواندرمانی چطور اتفاق میافتد، وجود ندارد زیرا هر رابطۀ درمانی منحصر به فرد و متناسب با نیازهای فردی است.
همۀ ما به فضایی امن نیاز داریم تا در آن فقط «حضور» داشته باشیم و آزادانه صحبت کنیم. رواندرمانی میتواند فضایی باشد که به ما امکان میدهد روی سلامت روان خود کار کنیم.
همچنین بخوانید: انواع رویکردهای درمانی در روانشناسی
چه چیزی در روان درمانی وجود دارد که میتواند فرد را متحول کند؟
روان درمانگران از رویکردهای مختلف به شما پاسخهای متفاوتی میدهند. اما دلایل رایجی وجود دارد که چرا رواندرمانی میتواند به ما کمک کند تا تروماهایمان را بهبود بخشیم و بینش عمیقتری نسبت به مسائل و چالشهای زندگیمان پیدا کنیم.
-
رابطه قوی
تحقیقات نشان میدهد یکی از مهمترین جنبههای روان درمانی، رابطۀ شما با درمانگرتان است. رابطۀ درمانی، رابطهای محرمانه و بدون قضاوت است که کاملاً به شما تعلق دارد. رابطۀ شما با درمانگرتان طرح جدیدی برای روابط شما با دیگران تشکیل میدهد. شما در رابطۀ درمانی احساس میکنید همانطور که هستید، شنیده و پذیرفته میشوید. بدون هیچ قضاوتی. رابطه به خودی خود درمانکننده است.
-
درمانگر مناسب
برای ایجاد یک رابطه درمانی قوی، بسیار مهم است درمانگر مناسب خود را پیدا کنید.
-
فضای امن
مرزها در روان درمانی بسیار مهم هستند زیرا به ایجاد فضای امن برای کشف افکار و احساسات شما کمک می کنند. یک مثال درمانگر شما حق ندارد از موضوعاتی که میل نیستید درباره آن حرف بزنید از شما سوال بپرسد و شما را تحت فشار قرار دهد.
مرزها به ویژه زمانی مهم هستند که سایر روابط در زندگی شما مرزی وجود نداشته باشد.
-
پردازش تروما
روان درمانی به شما کمک میکند آسیبهایتان را پردازش کنید. وقتی رویدادهای استرسزایی تجربه میکنید یا شاهد آن هستید، باعث میشود احساس ناامنی، درماندگی یا آسیبپذیری کنید. درمانگر به شما کمک میکند در مورد آنچه برای شما اتفاق افتاده و اینکه چگونه ممکن است بر زندگی امروز شما تأثیر بگذارد فکر کنید. شفقت، گوش دادن فعال و همدلی میتواند به شما در پردازش تروما کمک کند تا تأثیر منفی کمتری بر ذهن و بدن شما داشته باشد.
-
دیدگاه های جدید
شما در مورد عمیقترین افکار و احساسات خود با کسی صحبت خواهید کرد که برای کمک به شما آموزش دیده است. این به شما کمک میکند موقعیتها، روابط و خودتان را واضحتر ببینید و راههای جدیدی برای تفکر، احساس و رفتار پیدا کنید. شما نسبت به چیزهایی که شما را عقب نگه داشتهاند آگاهتر میشوید و حالا فرصت دیگری دارید تا انتخابهای متفاوتی داشته باشید و دیگر به خود آسیب نرسانید. همچنین میتوانید راههای بهتری برای کنار آمدن با احساسات و ترسها پیدا کنید.
-
فضایی برای انعکاس
رابطه شما با درمانگرتان میتواند تبدیل به ذرهبینی در خارج از اتاق درمان شود. احساسات شما، نحوۀ رفتار و آنچه در درمان میگویید میتواند به شما کمک کند تا دربارۀ روابط مهم زندگیتان فکر کنید. میتوانید کشف کنید چگونه انتظارات شما از دیگران تحت تأثیر گذشته قرار میگیرد. این میتواند به شما کمک کند موقعیتها و افراد را بهتر ببینید و نحوۀ تفکر و رفتار خود را تغییر دهید تا سلامت روانی و عاطفی خود را بهبود بخشید.
آیا روان درمانی تخلیه خودمان است؟
تخلیه کردن احساسات ناخوشایند همیشه تسکیندهنده است. همۀ احساساتی که مدتها تلاش کردیم سرکوب شوند، در اتاق درمان تخلیه میشوند و میتوانیم نفس راحتی بکشیم. اما روان درمانی فقط تخلیه کردن احساسات نیست. در رواندرمانی رواندرمانگر فضایی فراهم میکند تا احساسات سرکوبشدهتان را متناسب با ظرفیت روانیتان تجربه کنید. تجربۀ احساس با تخلیۀ احساس متفاوت است. در تخلیۀ احساس شما به طور ناگهانی و با فشار زیاد احساساتتان را بیرون میریزید. اما در تجربۀ احساس، شما احساس را بدنتان تجربه میکنید؛ با کمک درمانگر روی احساس اسم میگذارید و آن را پردازش میکنید. همچنین بررسی میکنید احساس ما از کجا ناشی میشود و از شما میخواهد چه کاری انجام دهید.
پردازش احساسات در اتاق درمان میتواند به شما کمک کند از دست نیروهای سرکوبگر درونیتان خلاص شوید و ظرفیت روانیتان را افزایش دهید.
روان درمانی چه فرقی با درد و دل کردن با دوستان دارد؟
گاهی اوقات ما با دوستان صمیمیمان درد و دل میکنیم. گاهی هم از این دنیا و رنجهایش شکوه و شکایت میکنیم. وقتی با کسی درد ودل میکنیم یعنی داریم از مشکلی درونی و روانشناختی حرف میزنیم. مشکلی که شاید دیگران در ایجادش نقش داشتهاند اما خودمان هم با آنها همدست شدهایم و بیشتر به خودمان آسیب زدهایم. این یک نمونۀ درد و دل است: «از وقتی رابطهام رو تموم کردم حالم خیلی بده. بعضی روزا اونقدر بیانرژی میشم که حتی دلم نمیخواد از تخت پا شم.» ممکن است در درد و دلهایمان خودمان را مدام مقصر بدانیم و تخریب کنیم.
در شکوه و شکایت ما از زمین و زمان شاکی هستیم. دیگران مسئول حال بد ما هستند. آنها مشکلاتمان را به وجود آوردند. برای مثال: «شوهر من اینقدر بیمسئولیته که حد نداره. به خاطر بیفکری اون من افسرده شدم.»
ما اغلب با دوستانمان درد و دل میکنیم و آنها برای همراهی با ما حرفهایمان را تایید میکنند؛ اما بعد از شکوه و شکایت حال ما بدتر میشود. رواندرمانگر در اتاق درمان تلاش میکند به شکوههایمان گوش کند و کمکم کمک کند از نقش خودمان در نارضایتیها و ناکامیها سر دربیاوریم. همچنین سهم دیگران را هم بهاندازه ببینیم و تصمیمات بهتری بگیریم.
چرا گاهی در روان درمانی حالمان بد میشود؟
گاهی اوقات پس از جلسه درمان احساس بدتری داریم، زیرا در جلسه احساسات عمیقی را تجربه کردهایم که برایمان دردناک هستند. گاهی اوقات نیز درمانگر باورهایمان را دربارۀ دنیا به چالش کشیده و ما متوجه شدهایم چقدر تا حالا به خود یا دیگران آسیب زدهایم. به یاد داشته باشید روان درمانی یک فرآیند است و هنگام عبور از احساسات دشوار باید انتظار ناراحتی را داشت. روان درمانی احساسات گوناگونی را در ما بر میانگیزد و احساسات عمیقی را که سرکوب کردهایم تحریک میکند.
10دلیل احساس بد پس از درمان بر اساس منبع choosingtherapy :
1.شما در حال کشف تروما هستید
شفای آسیبهای دوران کودکی میتواند بسیار طاقت فرسا باشد. هنگامی که در مورد این موضوع با درمانگر خود صحبت میکنید، احساسات مختلفی ظاهر میشوند و کنترل آنها بسیار دشوار است. شما جلسۀ درمان سختی را پشت سر گذاشتهاید و طبیعی است بعد از درمان هم حالتان بد باشد.
-
شما در حال تجربۀ سیل احساسات هستید
سیل عاطفی زمانی تجربه میشود که فرد تحت تأثیر احساسات عمیق و شدیدی قرار میگیرد که ممکن است از یک جلسه درمانی ناشی شود. وقتی این اتفاق میافتد، ممکن است فرد در پردازش احساسات دچار مشکل شود و احساسات غیرمنتظرهای داشته باشد که مدیریت آنها دشوار است. در نتیجه، فرد در پاسخ به جلسات درمانی احساس بیقراری و ناراحتی میکند.
-
درمانگر شما مناسب شما نیست
اگر درمانگر شما مناسب شما نباشد، ممکن است پس از درمان احساس بدتری داشته باشید. مهم است به درمانگر خود اعتماد کنید و در کنار او احساس راحتی کنید. اگر بعد از درمان به دلیل قضاوتهای درمانگر یا برخوردهای خشن حالتان بدتر شد، وقت آن رسیده است درمانگر مناسب خود را پیدا کنید.
-
در برابر تغییر احساس مقاومت میکنید
ممکن است متوجه شوید همه چیز به دلیل درمان در حال تغییر است و شما برای تغییر آماده نیستید. اگر تغییر بیش از حد به یکباره اتفاق بیفتد، ممکن است احساس کنید بعد از درمان احساس بدتری دارید و در اجرای برخی از مواردی که با درمانگر خود صحبت کردهاید مشکل دارید.
-
شما از خودآگاهی جدید ناراحت هستید
درمان بخشهایی از خودمان را به ما نشان میدهد که ممکن است از آنها بی خبر باشیم. هنگامی شما به بینش جدیدی از خود میرسید، پرداختن به آن و درکش میتواند ناراحتکننده باشد؛ بنابراین پردازش آن را دشوار میکند. ممکن است پس از دریافت اطلاعات جدید در مورد خودتان، پس از درمان احساس ناراحتی کنید. خودآگاهی جدید باعث میشود چیزهایی که دربارۀ خودمان میدانستیم بیاعتبار شود و این میتواند ناراحتکننده باشد.
-
شما یک راهحل فوری میخواهید
درمان یک راه حل سریع نیست. درمان یک فرآیند است و اغلب بالا و پایینهایی دارد. اگر فکر میکنید مشکلاتتان باید در بازۀ زمانی خاصی حل شوند، ممکن است بعد از جلسات درمان احساس بدی داشته باشید.
-
احساس میکنید درمانتان پیشرفت ندارد
پیشرفت درمان اغلب به معنای حرکت رو به جلو در هر هفته نیست. پیشرفت فرایند درمان با گذشت زمان مشخص میشود. اگر احساس میکنید پیشرفت نمیکنید، ممکن است ناامید شده باشید و بخواهید به طور کلی درمان را کنار بگذارید.
-
احساس خستگی احساسی میکنید
درمان کار سختی است! و تجربه کردن احساسات جدید میتواند خستهکننده باشد. ممکن است پس از درمان به دلیل احساس خستگی از تجربه شدید و عمیق این احساسات، احساس بدتری داشته باشید. حرکت در میان احساسات ممکن است خسته کننده باشد، و بدن و ذهن شما ممکن است بخواهند استراحت کنند در نتیجه بعد از درمان احساس بدتری نشان میدهند.
-
روابط شما در حال تغییر است
در طول درمان، ممکن است شروع به تشخیص نیاز به تعیین حد و مرز با عزیزان خود کنید. این یعنی روابطتان در حال تغییر هستند. اگرچه این تغییر برای بهتر شدن است اما تغییر اغلب آسان نیست، به خصوص زمانی که روابط ما را تغییر دهد.
-
احساس آسیب پذیری میکنید
شما در اتاق درمان کاملا آسیب پذیر میشوید زیرا در درمان احساسات درونیتان را برای فرد دیگری باز خواهید کرد. اگر اولین بار است در اتاق درمان با یک درمانگر حرف میزنید، ممکن است احساس خوبی نداشته باشید.
“سفر درمانی شما فراز و نشیبهای زیادی دارد، اما با ادامه درمان، دیدن روند کلی احساس بهتر مهم است. اگر احساس بدتر شدن بیش از سه جلسه ادامه داشت، با درمانگر خود در مورد آنچه تجربه کردهاید صحبت کنید. ممکن است رویکردی که در پیش گرفتهاید ایدهآل نباشد یا برای شما مناسب نباشد.”
اگر درمانگر راه حل نمیدهد پس چه میکند؟
این روزها همه به دنبال راهحلهای فوری برای مشکلاتشان هستند. سخت است به آنها بگوییم درمانگر راه حل مستقیمی برای مشکلاتت ندارد. توصیه مستقیم اغلب مفید نیست. وقتی دربارۀ مشکلاتمان با دوستان و خانواده صحبت میکنیم، ممکن است آنها توصیههایی کنند و به ما بگویند باید چکار کنیم. اما رواندرمانی اینطور نیست. رواندرمانگر نمیتواند و نباید به شما برای مشکلاتتان راه حل بدهد.
“ما بهترین متخصص زندگی خود هستیم. این ما هستیم که باید راهحل زندگی خودمان را پیدا کنیم. چه کسی همه پیچیدگیها و ظرایف زندگی ما را بهتر از ما میداند؟ درمانگر متخصص روند درمان هستند و ما متخصص زندگی درونی خودمان. شما دوست دارید ماهیگیری یاد بگیرید یا ماهی را آماده در سبدتان بگذارند؟”
درمانگر با ندادن راه حل و توصیه مستقیم از وابسته شدن بیش از حد شما به خودش جلوگیری میکند و خودمختاری، اتکا به خود و مقداری دلبستگی ایمن را در عمل به شما یاد میدهد. پس از پایان درمان شما انسان قدرتمندی هستید که راهحلهای خلاقانۀ خودتان را برای زندگی دارید.
بیشتر مردم از نصیحت مستقیم خوششان نمیآید. وقتی کسی به شما میگوید چه بخرید چه احساسی دارید؟ آیا این باعث می شود شما تمایل بیشتری به خرید محصول داشته باشید؟ وقتی به مشکلی اشاره میکنید و کسی فوراً راه حلی به شما میدهد چطور؟ معمولاً احساس خوبی ندارد. حقیقت این است بیشتر مردم واقعاً دوست ندارند به آنها گفته شود چه کاری انجام دهند. جای تعجب نیست که نوجوانان وقتی والدینشان به آنها میگویند که چه کاری باید انجام دهند، عصیان میکنند.
توصیه مستقیم اغلب میتواند به فرد احساس ناتوانی و درماندگی بدهد. مردم معمولاً از توصیههای مستقیم پیروی نمیکنند، بنابراین درمانگر به جای دادن توصیه مستقیم و راه حل کنار شما میمانند و به شما کمک میکنند راه خود را پیدا کنید. مانند مادری که به فرزندش در انجام تکالیف ریاضی به جای پاسخ دادن به آنها به او کمک میکند تا خودش را درگیر کند و پاسخ آن را بفهمد.
ویژگی های یک روان درمانگر خوب
نمیتوان به راحتی گفت که آیا رواندرمانگر شما دارد کارش را خوب انجام میدهد یا نه! این موضوع بستگی دارد به اینکه «خوب» از نظر شما چیست؟ مسیر درمان تمام بیماران از یک مسیر نمیگذرد اما نشانههایی وجود دارد که میتوان فهمید جای «درستی» قرار گرفتهایم.
-
توجه به مرزهای درمانی
پایهایترین نشانه اینکه جای درستی هستید یا نه این است که درمانگر شما چقدر به مرزهای رواندرمانی مقید است.
چهارچوبهای رابطه درمانی شامل موارد پایین هستند:
- لمس فیزیکی: درمانگر شما تحت هیچ شرایطی حق ندارد با شما تماس جسمانی به هر شکل برقرار کند.
- ارتباطی غیر از رابطه درمانی: درمانگر شما تحت هیچ شرایطی نباید از شما در مسائل زندگیاش کمک بگیرد؛ مثلا اگر کارمند بانک هستید از شما بخواهد کارش را برای وام راه بیندازید.
- ارتباط در فاصله بین جلسات جز برای هماهنگی: قرار گذاشتن و رابطه عاطفی یا جنسی برقرار کردن مرزشکنی جدی رواندرمانگر است. ارتباط بین جلسات تنها برای هماهنگی زمان جلسات و اطلاع کنسلی ممکن است. در صورتی که مراجع برای رواندرمانگر پیامی جز برای هماهنگی بفرستد لازم است در جلسه به آن پرداخته شود.
- روابط موازی: رواندرمانگر شما نمیتواند به صورت همزمان اعضای خانواده، دوست صمیمی، پارتنر یا همسر شما را هم درمان کند.
- رازداری: آنچه در جلسات بیان میشود، نمیتواند به پست اینستاگرام، بلاگ یا ویدیویی توسط درمانگر تبدیل شود یا به شکلهای دیگری در اختیار دیگران (مثلا اعضای خانواده) قرار بگیرد.
- شفاف بودن قواعد پرداخت و زمان جلسات: جلسات لازم است در زمان مشخصی آغاز شوند و به پایان برسند. ممکن است با توجه به نیاز مراجع بعضی جلسات چند دقیقهای بیشتر ادامه پیدا کند، اما خارج شدن از تایم معمول جلسه و عدم اطلاع دادن به مراجع و دریافت هزینه برای چند دقیقه اضافه غیراخلاقی است. تمام قواعد مربوط به هزینه و شیوه پرداخت باید برای مراجع شفاف باشد.
- عقاید و زندگی درمانگر: زندگی شخصی درمانگر و چالشهایی که داشته، عقاید فکری و سیاسی و مذهبیاش نباید در جلسه بیایند. درمانگری که مراجع را به سمت عقیده خاصی هدایت میکند یا بخشی از جلسه را به تعریف کردن خاطرات خودش میپردازد، حرفهای نیست.
اگر هر کدام از چهارچوبهای بالا در ارتباط شما با درمانگرتان مخدوش است، اول از درمانگرتان خداحافظی کنید و سپس خواندن مقاله را ادامه بدهید!
-
تنظیم هیجانی بالا
یکی از ویژگیهای مهم رواندرمانگر، استحکام هیجانی است. درمانگر باید بتواند منفور بودن و مورد اتهام قرار گرفتن را تاب بیاورد. در حقیقت بیماری که در وضعی بحرانی قرار دارد ممکن است نیاز داشته باشد دست به چنین کارهایی بزند و متقابلاً مورد حمله و انتقام قرار نگیرد. درمانگری که دست به تحقیر و تخریب و قضاوت شما میزند، نهتنها به شما کمکی نخواهد کرد بلکه ادامه آسیبهای گذشته خواهد بود.
درمان، نمونهای از رفتار بیمار با دیگران یا بازنمودی از تروماهای گذشتۀ اوست. بیمار با رواندرمانگر در جلسه درمان رابطهای را شکل میدهد و این رابطه جایی است که درمانگر میتواند شناخت اولیه ولی واقعی از نحوه ارتباط بیمار با خودش داشته باشد. اما نکته حائز اهمیت این است که اگر درمانگر شناخت خوبی از خود نداشته باشد، این کار بسیار دشوار خواهد بود. به همین دلیل یکی از بخشهای ضروری آموزش رواندرمانگر، درمان شخصی خود اوست. وقتی درمانگر ذهن خود را خوب بشناسد میتواند همراه با بیمار به هدف اصلی درمان که خودشناسی برای بیمار است، دست یابد. آیا درمانگر شما درمان گرفته یا میگیرد؟ آیا از او پرسیدهاید؟
-
همدلی
نخستین عنصر لازم این است که درمانگر درد بیمار را درک کند. تنها راه ممکن این است که او نیز در زندگیش درد داشته و به لحاظ ذهنی با آن کنار آمده باشد. مطمئناً درد بیمار و درمانگر یکی نیست اما درمانگر به واسطه دردهای خودش و ظرفیت همدلی میتواند خودش را جای آنها بگذارد و جهان را از زاویه چشم آنها ببیند. توجه کنید که همدلی به معنای موافق بودن با همهچیز نیست.
-
کمک به مراجع در راستای فهم بهتر خود
درمانگر جستجو میکند و سعی میکند باهم متوجه چیزی شوید که پیش از آن متوجهش نبودید. گاهی ممکن است درمانگر حمایتیتر رفتار کند و بیشتر سعی کند شما را درک کند تا در زمان مناسبتری به شما تعبیر یا آموزش بدهد. اما معمولا جلسات رواندرمانی بعد از مرحله آشنایی اولیه و ارزیابی، در خودشان چیزهایی دارند.
از دیگر نشانهها که رابطه درمانی شما کار میکند، این است که پس از مصاحبه یا جلسه درمان، در خلقتان، احساستان یا نحوهای که به آدمها پاسخ میدهید، تغییری حس میکنید. منظور این نیست که الزاماً حس بهتری داشته باشید یا تغییر بزرگی اتفاق افتاده باشد، همین که متوجه تغییری در خلقیات درونی یا رفتار بیرونیتان بشوید، کافی است. یادمان باشد برای ایجاد تغییرات پایدار حداقل به 6 ماه تا یک سال رواندرمانی منظم نیاز است. ممکن است در فاصله جلسات تداعیهایی برایتان اتفاق بیفتد، راجع به خودتان، احساسات و روابطتان کنجکاوتر بشوید یا اصلا به چیزهایی فکر کنید که فکر نمیکردید. این هم نشانه دیگری است. اگر این طور نیست بهتر است درمانگر دیگری پیدا کنید.
اگر احساس میکنید درمانگر آنچه را که میخواستید بگویید، شنیده است، پس احتمالاً شخص مناسب را پیدا کردهاید. وقتی درمانگر نشان میدهد که میفهمد چرا مضطربید یا چرا دچار مشکل شدهاید کاری را انجام داده که تعبیر خوانده میشود. گاهی ممکن است تعبیر عمیقتر باشد و چیزی در زمان حال، به گذشته شما مربوط شود یا متوجه الگویی بشوید که مدام در حال تکرارش هستید. البته رسیدن به چنین تعبیرهایی زمانبر است و برای بعضی مراجعین ممکن است چند سال طول بکشد. از خود بپرسید که آیا درمانگر مواجههای به این شکل با شما داشته است، اگر پاسخ منفی است با این درمانگر پیشرفتی نخواهید داشت.
-
درمانگر زنده و بالنده
لازم است که رواندرمانگر، به لحاظ عاطفی با شما و مشکلتان درگیر و زنده باشد. او معمولا نسبت به آنچه بین شما میگذرد، واکنش نشان میدهد. این جمله که درمانگر نباید احساس داشته باشد، درست نیست. درمانگر بدون احساس مثل نقاش بدون رنگ است. نکته حائز اهمیت این است که میان حس کردن چیزی و نحوه پردازش آن احساس، تفاوت وجود دارد. احساسات، رنگ های روی پالت رنگ هستند و کار درمانگر این است که آنها را نه به نقاشی، که به فهم تبدیل کند. منظور این است که او نباید بر سرتان فریاد بکشد اما انتظار داشته باشید که از آنچه میگویید و میکنید، متأثر شود. تغییرات از دل تعامل با درمانگرِ زنده و بالنده بیرون میآیند.
یک راه دیگر آزمون این موضوع این است که ببینید در پاسخ به این سوال که او چطور آدمی است؟ می توانید تصویر معقولی از شخصیت درمانگرِ خود ارائه دهید؟ اگر پاسخ بله است درمانگر شما شخصی واقعی همراه با احساس است نه یک آدم آهنی.
-
روان درمانگر به اندازه کافی خوب
رواندرمانگر ایدهآل نداریم! چراکه رواندرمانگر هم انسان است. اگر درمانگر شما میتواند به انتقادات شما گوش کند و سهم خودش را در رابطه درمانی و اتاق درمان در نظر بگیرد نشانۀ خوبی است. رواندرمانگر به اندازه کافی خوب سعی نمیکند ناجی شما باشد، همهچیز را بداند، برای همهچیز راهحلی داشته باشد و هرگز اشتباه نکند. جز در مورد مرزهای اخلاقی، درمانگر به اندازه کافی خوب میتواند اشتباهش یا مشکلی که در رابطه به وجود آمده را ترمیم کند. درمانگر به اندازه کافی خوب با نقایص خودش، محدودیتهایش و نفهمیها یا تعبیرهای اشتباهش کنار میآید و میتواند کنجکاو بماند تا بهتر بفهمد، بیشتر بداند و سعی خودش را برای کمک به شما به کار ببندد.
چرا رواندرمانی شکست میخورد؟
اگر بیمار زحمت مراجعه برای درمان را بر خود هموار کرد و درمانگر، میخواهد او را مداوا کند پس چگونه است که درمان شکست میخورد. یک تناقض بنیادین وجود دارد. ممکن است بیمار هم بخواهد درمان بشود و هم از تغییر خود بیزار باشد.
به بیان بهتر بیمار در درون خود، هم یک بخش همکاریکننده دارد و هم یک بخش که نسبت به تغییر مقاومت دارد؛ بنابراین اگر درمانگر، تمام گفتههایتان را میپذیرد و هیچ چیز را به چالش نمیکشد، لحظهای شک کنید! اگرچه ممکن است تمام جلسات و تمام مراجعین به یک اندازه به چالش کشیده نشوند، اما همدلی همیشه تنها ابزار درمانگر نیست.
روان درمانگر تبانی کننده
تغییر خود از دشوارترین کارهاست. شما ممکن است در چرخه عادت خود گیر کرده باشید و بخواهید روان درمانگر را به زور به محدوده آرامش خود بکشانید. تغییر به معنای اذعان به نامناسب بودن شیوهای است که تاکنون زندگی کردهاید، این امر به خودی خود دشوار است و درک این زمان تلف شده دردناک است اما قسمت سختتر ماجرا این است که شما باید بپذیرید که هرگز نخواهید توانست دوباره آن زمان را به دست آورید. پذیرش این موضوع دردناک است و شما دلتان میخواهد روان درمانگرتان به شما بگوید همه چیز خوب است اما اینجا نقطه عطفی است که درمانگر نباید با شما تبانی کند.
البته منظور این نیست که درمانگر شما را رها کند تا رنج بکشید. بلکه درمانگر میتواند به بخشی از وجود شما که شما را نزد درمانگر آورده است همراه شود و در یافتن منبع ناراحتی و در اشتیاق شما نسبت به یافتن راه حل، به رغم میل آن بخش دیگر که در پی راهکار جادویی است، از شما حمایت کند. اگر در درمانگرتان مصادیقی از این آگاهی دیدید، پس احتمالاً با شخص مناسبی سر و کار دارید.
شاید از خود بپرسید پیدا کردن روان درمانگر خوب شدنی است؟ این کار شاید دشوار باشد ولی به جستجویش می ارزد. بسیار بهتر است که روان درمانگر خوب را پیدا کنید و لو اینکه محل کارش دور باشد یا هزینه بیشتری داشته باشد.
برای انتخاب رواندرمانگر خوب، میتوانید از کلینیک روانشناسی آگاه کمک بگیرید.
چرا روان درمانی خوب پیش نمیرود؟
اولین مانع روان درمانی: مشکل دارم ولی به دنبال حل آن نیستم.
وقتی مشکلی داری، آن را حل کن! توصیهای ساده و منطقی که در دروس روانشناسی هم به عنوان مقابلهی مسئله مدار از آن یاد میشود. با این حال، بسیاری از ما در زندگی این توصیه را نادیده میگیریم. مولانا در تمثیلی میفرماید: فردی بوتهی خاری را در راهی نشاند و با اینکه هم خودش و هم دیگران هر بار از خارهایش آزار میدیدند، هیچ اقدامی برای کندنش نمیکرد.
دومین مانع روان درمانی: انتظار معجزه
داستان سیمرغ را در شاهنامه خوانده ایم: هرگاه زال، پدر رستم، در مخمصهای گیر میافتاد، پر این پرندهی افسانهای را آتش میزد، سیمرغ ظاهر میشد و راه حلی جادویی ارائه میکرد و همهی مشکلات به یکباره حل میشد!
اگر از خود و اطرافیان مستقیماً در مورد اعتقاد به جادو سؤال کنیم، احتمالا پاسخ منفی میشنویم. اما در عمل این طور نیست. بسیاری از ما وقتی که وارد اتاق رواندرمانی میشویم، انتظار جادو داریم! تصور کنید فردی با کولهباری از مسائل و مشکلات که مبدأ آنها احتمالاً به سالهای دور و دوران کودکی باز میگردد، وارد فرایند رواندرمانی میشود.
او انتظار دارد روانشناس با ارائهی چند راهکار و با دم مسیحایی تمام آنها را در چهل و پنج دقیقه حل کند! واقعبین باشیم. پر سیمرغ فقط افسانهای است که پدرانمان بازگو کردهاند. پدرانی که همچون ما آرزو داشتهاند مشکلات صد سالهشان یک شبه حل شود. رواندرمانی فرایندی است که تلاش و صبر ما را طلب میکند و معجزهای در کار نیست!
سومین مانع روان درمانی: درخواست دستورالعملهای ساده و سریع
چرا باید در رواندرمانی صبور باشیم؟ مولانا در دفتر اول چنین پاسخ میدهد:
«چون کسی را خار در پایش جهد
پای خود را بر سر زانو نهد
وز سر سوزن همی جوید سرش
ور نیابد میکند با لب ترش
خار در پا شد چنین دشواریاب
خار در دل چون بود وا ده جواب!»
وقتی خاری به پای فرد میرود، پایش را روی زانو میگذارد و با سوزن به دنبال خار میگردد؛ و اگر آن را پیدا نکرد، با لب ترش میکند. اگر پیدا کردن خار در پا انقدر دشوار است، پیدا کردن خار در دل چگونه است؟
اکثر ما میدانیم که روان انسان نسبت به جسم پیچیدگیهای بیشتری دارد. این پیچیدگی وقتی بیشتر میشود که بدانیم روان و جسم کاملاً باهم مرتبط اند و حتی یکی هستند. به این معنی که دردهای جسمانی هم میتواند به نوعی با دردهای روانی ارتباط داشته باشد. جسم و روان شبکهی پیچیدهای از ارتباطات را میسازند که اختلال در هر جای این شبکه میتواند عملکرد فرد را مختل کند. با این حال، وقتی پای مشاوره یا درمان روانشناختی وسط میآید، حتی به اندازهی پیدا کردن خار در پا هم صبور نیستیم.
چهارمین مانع روان درمانی: درخواست درمان بدون درد!
درمانگر چطور به ریشهی مشکل مراجع پی میبرد؟ در مثنوی مولوی داستان معروفی است به نام کنیزک و پادشاه. پادشاهی، دختری را به کنیزی به قصر میآورد. کنیزک بیمار میشود. پادشاه که عاشق کنیزک بوده، پزشکان زیادی را به قصر دعوت میکند تا دختر را درمان کنند. اما حال دختر روز به روز بدتر میشود و هیچ دارویی کارساز نمیافتد!
« از قضا سرکنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی می نمود»
تا اینکه حکیمی الهی وارد قصر میشود. او برای پی بردن به مشکل بیمار، نبض او را بررسی میکند. حکیم نام تمام شهرها را به زبان میآورد. به سمرقند که میرسد نبض دختر شدت میگیرد. بعد محلات سمرقند را یکی یکی نام میبرد تا با نام یکی از محلات، باز نبض دختر سریع تر میزند. و به همین ترتیب، به نام زرگری میرسد که دختر عاشق او است و علت آشفتگی و بیماری دختر، دوری از او است.
کار حکیم الهی در مقایسه با رواندرمانی امروزی به درمانهای برانگیزندهی اضطراب شبیه است. درمانگر از کجا میداند که چه موضوعی را پیگیری کند؟ ساده است، هر جا که مراجع دچار اضطراب میشود همان مسیر را پیگیری میکند. در جلسهی درمان، این اضطراب مراجع است که مسیر درمان را پیش میبرد؛ چرا که اضطراب نشان دهندهی وجود مشکل در بخشهایی از روان فرد است و مثل چراغ راهنما عمل میکند.
پنجمین مانع روان درمانی: جستجوی درمان در جایی بیرون از خود
بسیاری از ما به این امید قدم در مسیر رواندرمانی میگذاریم که فردی از بیرون با توصیههایی، مشکلاتمان را حل کند. مشکلاتی که علت آنها را جایی بیرون از خودمان میدانیم. با این حال، در مسیر رواندرمانی یاد میگیریم که نگاهمان را از دیگران برداریم و به خود نگاهی دوباره بیاندازیم. نگاهی که درآن خود را تمام و کمال و آنگونه که هستیم ببینیم.
درمان واقعی چیزی دستنیافتنی در قلهی قاف نیست؛ بلکه همین خودآگاهی است. همین که به تمامی حضور داشته باشیم و خود را آنطور که هستیم، با مهربانی بخواهیم. برای روشن کردن این مطلب به تمثیلی از عطار نگاهی میاندازیم. عدهی زیادی از پرندگان جمع شدند تا به کوه قاف سفر کنند. هدف آنها رسیدن به شاه مرغان، یعنی سیمرغ بود. پس از سپری کردن زمان دراز و مراحل گوناگون، ناگهان سی پرنده که در سفر باقی مانده بودند به خود نگاه کردند.
ششمین مانع روان درمانی: انتظار درمان سریع و یک شبه
قطعاً مشکلات ما یک شبه به وجود نیامدهاند که یک شبه از بین بروند. مولانا میفرماید:
بر لب جو بود دیواری بلند/ بر لب دیوار، تشنهی دردمند
مانعش از آب، آن دیوار بود/ از پی آب او چو ماهی زار بود
ناگهان انداخت او خشتی در آب/ بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب
فردی تشنه در کنار جوی آبی بود؛ اما دیواری بلند مانع رسیدنش به آب میشد. او خشتهای دیوار را یکی یکی میکند و در آب میانداخت. آب پرسید: از این کار چه سودی میبری؟ فرد پاسخ داد: فایدهی اولش این است که از شنیدن صدای آب لذت میبرم. و فایدهی دوم این است که با کندن هر خشت، به آب نزدیکتر میشوم.
فردی که وارد فرایند رواندرمانی میشود، مانند همان تشنه است. درست است که درمان یک شبه اتفاق نمیافتد، اما هر مانعی را که از سر راهمان برمیداریم، به همان اندازه احساس بهبودی میکنیم. در نهایت، با همین قدمهای کوچک است که به احساس خودآگاهی و سلامت میرسیم. به طور کلی در رواندرمانی نمیتوان مسیر و هدف را از هم جدا کرد. هرچند مسیر درمان سخت و سنگلاخ است، اما خود این مسیر میتواند لذتبخش باشد.
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام ،میشه بگید این مطب را چه سالی نوشتید ؟؟
سلام. این مطلب سال 1401 آماده شده.
صمیمانه از شما متشکرم
بسیار مطلب کامل و آموزنده ای بود سپاسگزارم از شما