روان درمانی چیست، رواندرمانگر کیست؟ انتخاب روان درمانگر خوب
روان درمانی چیست ؟ روان درمانی امروز دیگر آن واژهی ناآشنا و برخورنده، که تنها برای اختلالات وخیم و برای عدهای خاص و بینوا که از بد حادثه گرفتار اختلال روانی شدهاند کارآمدی داشت، نیست. روان درمانی خوشبختانه امروزه واژهای آشنا و مشفقانه به نظر میرسد و این، به خصوص از اقبال افراد و تمایلشان به شناخت فرایندهای روانی و آنچه در اتاق درمان تجربه میشود قابل مشاهده و پیگیری است. حالا افراد زیادی دردهایشان را به رسمیت شناخته و لااقل کنجکاوانه میخواهند بداند، روان درمانی چگونه میتواند التیامبخش و اثرگذار باشد.
بسیاری از ما، حالا به هر نوعی تصوری از روان درمانی داریم. گاه این تصور از تجاربمان از این فضا شکل گرفته، گاهی هم از توصیفات دیده و شنیده شده از رسانهها. اما اینکه حقیقت روان درمانی چیست و چه ابعادی دارد که میتواند کمککننده باشد مبحثی است که قصد داریم در این مقاله در مورد آن بگوییم.
فهرست محتوا:
Toggleروان درمانی چیست ؟
روان درمانی (psychotherapy) به خدماتی گفته میشود که متخصصان سلامت روان، در چارچوب یک رابطهی حرفهای با درمانجو، به هدف کاهش رنج روانی و افزایش ظرفیت روانی درمانجو برای کنار آمدن و حل مشکلات روانی درونیشان ارائه میدهند. روان درمانی به عنوان یک فرایند تجربهای میتواند در رسیدن به این هدف اثرگذار باشد.
یالوم (2002) معتقد است، “موهبت” روان درمانی را میتوان از منظر فضا نیز در نظر گرفت؛ یک فضای فیزیکی که مراجع و رواندرمانگر، میتوانند مصون از مزاحمت در آن ملاقات کنند. “فضایی در زمان” که هر هفته (در انواع درمانی کمیت ساعات و روزهای روان درمانی متفاوت است) به طور انحصاری برای مراجعهکننده، کنار گذاشته میشود. بالاتر از اینها، فضایی در ذهن درمانگر پیشکش درمانجو میشود که از نگرانیهای فرعی آزاد است. جایی که درمانگر تمام توجه و تمرکزش معطوف به درمانجوست.
(هولمز، 2012).
آیا روان درمانی موثر است؟
پس از پاسخ به سوال روان درمانی چیست ، نوبت به بررسی این میرسد که آیا تاثیری دارد؟ نظر سنجی مجلهِی Consumer reports از این نظر حمایت میکند که روان درمانی موثر است. این نظرسنجی، بزرگترین مطالعهای است که تا به حال دربارهی “تاثیرگذاری روان درمانی“، صورت گرفته است؛ چون در حوزهها و با جمعیتی صورت گرفته که عملا جویای آن بودند و بنابراین گستردهترین و دقیقترین مطالعه در نوع خودش بوده است (سلیگمن،1995).
در نهایت میتوانیم بگوییم که شواهد تجربی نشان میدهد روان درمانی مفید است. اما به این معنا نیست که روان درمانی برای تمام افراد به یک اندازه اثرگذار است یا انواع روان درمانی اثرگذاری یکسانی دارند. عوامل بسیار متفاوتی معطوف به درمانگر، درمانجو، فرهنگ غالب، شدت آسیبدیدگی درمانجو، عوامل محیطی و… بر این موضوع اثرگذار هستند. اما بررسیها نشان میدهند که انتظار مثبت درمانجویان و نگرش امیدوارانهشان به درمان در کنار رابطهی درمانی خوب، بیشترین و مهمترین وجه اشتراک انواع روان درمانی است. بنابراین فرض میشود که عوامل حمایتی مبتنی بر اعتماد و نگرش مثبت درمانگر و درمانجو، به درمان اثر بخش بسیار کمک میکند. نکتهی دلگرمکننده و مثبت اینجاست که درمانگران در این بستر ارتباطی نیازهای شخصی خود را کنار گذاشته و در عین تخصص داشتن، شنوندهای گرم و همدل بوده، قضاوت نکرده و رازدار هستند.
باید به یاد داشته باشیم :
“ما در بستر ارتباط آسیب دیدهایم و در بستر ارتباطی امن هم ترمیم خواهیم شد؛ بنابراین دور از انتظار نیست که رابطهی درمانی را مهمترین عامل اثرگذاری روان درمانی بدانیم.”
رواندرمانگر کیست؟
رواندرمانگر، متخصصی است که در حوزهی سلامت روان تحصیلات تکمیلی خود را گذارنده، ساعتهای بسیاری را صرف آموزش و تحصیل در این حوزه کرده است و دورههای تخصصی بسیاری را گذرانده است. علاوه بر تمام اینها تحت نظارت سوپروایزر است و روند آموزش را متوقف نمیکند. رواندرمانگران متخصص همواره در حال بهروز کردن دانش خود در این حیطه هستند.
همانطور که گفتیم رابطهی درمانی خوب و سالم میان درمانگر و درمانجو در اثربخشی درمان بسیار مهم است. این موضوع اهمیت سلامت روان درمانگر را در این بستر بیش از پیش برایمان مسلم میکند. پس مهم است که درمانگران، خود از روان نسبتا سالمی برخوردار باشند، درمان گرفته باشند یا تحت درمان باشند.
تفاوت روانشناس، مشاور، رواپزشک
در نگاه اول توجهمان به وجه شباهت این عناوین، جلب میشود. روانشناس، مشاور و روانپزشک همگی متخصصین حوزهی سلامت روان هستند و به نوعی با اختیارات، دانش و مهارتهای متفاوت از هم متمایز میشوند.
روانشناس:
روانشناس، تحصیلات خود را در رشتهی روانشناسی گذرانده است. روانشناسی گرایشهای مختلفی (عمومی, بالینی، تربیتی، کودک و نوجوان، خانواده، کودکان با نیازهای خاص و روانسنجی، صنعتی سازمانی) دارد و روانشناسان بر این اساس فعالیت تخصصی خاص خود را انجام میدهند. روانشناسان در گرایشهای بالینی آموزش میبینند تا به آسیبشناسی و درمان اختلالات و مشکلات روانی افراد بپردازند.
مشاور:
روانشناسان عمومی و بالینی در گرایش های مختلف، مهارتهای بسیاری را آموزش میبیند که مشاوره دادن یکی از این مهارتهاست که پس از طی کردن دورهی تحصیلشان قادر به انجام آن هستند. اما نکتهی بسیار مهم این است که بدانیم مشاوره دادن رشتهای تخصصی است. آنقدر که رشتهای مجزا در دانشگاه به آن اختصاص داده شده و فارغالتحصیلان رشتهی مشاوره به صورت تخصصی به این فعالیت میپردازند. مشاورین آموزش میبینند تا در جهت ارتقای عملکرد روانی افراد در جنبههای مختلف زندگی مشاوره و راهنماییهایی بدهند. بنابراین اگر مسائل مهمی وجود دارند که هنوز آنچنان آسیبزا نشدهاند اما باعث سردرگمی شده و سوالاتی را در ذهنمان ایجاد کردهاند و لازم داریم تا ابعاد مختلف موضوع برایمان روشن شود، بهتر است به مشاوران مراجعه کنیم. بنابراین مشاوران حرفهای به رواندرمانگری مشغول نیستند و به حوزهی درمان اختلالات ورود نمیکنند.
روانپزشک:
روانپزشکان، در رشته “پزشکی ” پذیرفته شده و پس از گذراندن دوره ی عمومی، با شرکت در آزمون تخصص دستیاری روانپزشکی و پذیرش در آن، به مدت چهار سال در این حوزه آموزش میبیند و پس از گذران مراحل و سلسلهمراتب روانپزشک نامیده میشوند. نکتهی مهم اینجاست که روانپزشکان، مانند روانشناسان به درمان اختلالات روان میپردازند اما عمدهی فعالیتشان به وسیلهی دارودرمانی است. روانشناسان اجازهی تجویز دارو ندارند و از طریق روان درمانی و تکنیکهای آن که عموما در بستری ارتباطی_تجربهای پیاده میشوند فعالیت میکنند. غالبا روانپزشکان اگر تشخیص بدهند که برای بهبود در روند درمان و پیشرفت آن احتیاج به روان درمانی هست، درمانجو را به روانشناس متخصص ارجاع میدهند اما اگر روانپزشکی به صورت مجزا دورههای روان درمانی را گذارنده باشند میتواند فرایند روان درمانی را در کنار دارو درمانی پیش بگیرد و منعی در این خصوص ندارد.
بنابراین روان درمانی به صورت تخصصی بر عهدهی روانشناسان بالینی است اما مهمتر این است که در نهایت چه طور رواندرمانگر انتخاب کنیم. برای این لازم داریم با انواع روان درمانی و جزییات این فرایند آشنا شویم که در ادامه به موارد لازم در انتخاب روان درمانگر مناسب و خوب میپردازیم.
ویژگی های یک روان درمانگر خوب
یکی از ویژگی های مهم رواندرمانگر، استحکام هیجانی است. درمانگر باید بتواند منفور بودن و مورد اتهام قرار گرفتن را مدیریت کند. در حقیقت بیماری که در وضعی بحرانی قرار دارد نیاز دارد دست به چنین کارهایی بزند و متقابلاً مورد حمله قرار نگیرد.
درمان، نمونه ای از رفتار بیمار با دیگران است. بیمار با رواندرمانگر در جلسه درمان رابطه ای را شکل می دهد؛ و این رابطه جایی است که درمانگر می تواند یک شناخت اولیه ولی واقعی از نحوه ارتباط بیمار با خودش داشته باشد. اما نکته حائز اهمیت این است که اگر درمانگر شناخت خوبی از خود نداشته باشد، این کار بسیار دشوار خواهد بود. به همین دلیل یکی از بخش های ضروری آموزش رواندرمانگر، درمان شخصی خود اوست. وقتی درمانگر ذهن خود را خوب بشناسد می تواند همراه با بیمار به هدف اصلی درمان که خودشناسی برای بیمار است، دست یابد.
وظایف رواندرمانگر
وظیفه رواندرمانگر این است که به بیمار کمک کند تا ذهن خود را مدیریت کند و به این واسطه، بتواند شرایط و مشکلات خود را تدبیر نماید، اما چگونه؟ عناصر مهمی در این روند وجود دارند.
1. همدلی:
نخستین عنصر لازم این است که درمانگر درد بیمار را درک کند. تنها راه ممکن این است که او نیز در زندگیش درد داشته و به لحاظ ذهنی با آن کنار آمده باشد. مطمئناً درد بیمار و درمانگر یکی نیست اما درمانگر به واسطه درد و درونی سازی آن در ذهن خود، ظرفیت مهم درک درد دیگران را به دست آمده است.
2. شناخت ذهن:
یک درمانگر تنها هنگامی می تواند به بیمارش کمک کند که شناختی از ذهن داشته باشد. اما به عنوان یک بیمار چطور بفهمیم که درمانگر چنین دانشی را دارد. برای فهم این موضوع لازم است نشانه هایی را در درمانگر جستجو کنیم. اولین نشانه این است که آیا درمانگر در جلسات نخستین به شما کمک کرد که متوجه چیزی شوید که پیش از آن متوجهش نبودید؟ اگر پاسختان «نه» بود سراغ شخص دیگری برود. دومین نشانه این است که آیا پس از مصاحبه در خلقتان، احساستان یا نحوه ای که به آدم های پاسخ می دهید، تغییری حس کردید؟ منظور این نیست که الزاماً حس بهتری داشته باشید یا تغییر بزرگی اتفاق افتاده باشد همین که متوجه یک تغییر در خلقیات درونی یا رفتار بیرونیتان بشوید، کافی است. اگر این طور نیست بهتر است درمانگر دیگری پیدا کنید.
3. تعبیر:
اگر احساس می کنید درمانگر آنچه را که می خواستید بگویید، شنیده است، پس احتمالاً شخص مناسب را پیدا کرده اید. وقتی درمانگر نشان می دهد که می فهمد چرا مضطربید یا چرا دچار مشکل شده اید کاری را انجام داده که تعبیر خوانده می شود. تعبیر، شما را با واقعیت موقعیت های پیش رو مواجه می سازد. بعد از جلسه از خود بپرسید که آیا درمانگر مواجهه ای به این شکل با شما داشته است، اگر پاسخ منفی است با این درمانگر پیشرفتی نخواهید داشت.
چرا روان درمانی با شکست مواجه میشود؟
لازم است که رواندرمانگر، به لحاظ عاطفی با شما و مشکلتان درگیر و زنده و پر حرارت باشد. و نسبت به آنچه می گذرد، واکنش نشان دهد. این جمله که درمانگر نباید احساس داشته باشد، درست نیست. درمانگر بدون احساس مثل نقاش بدون رنگ است. نکته حائز اهمیت این است که میان حس کردن چیزی و نحوه پردازش آن احساس، تفاوت وجود دارد. احساسات، رنگ های روی پالت رنگ هستند و کار درمانگر این است که آنها را نه به نقاشی، که به فهم تبدیل کند. منظور این است که او نباید بر سرتان فریاد بکشد اما انتظار داشته باشید که از آنچه می گوئید و می کنید، متأثر شود.
نشانه دیگر این است که ببینید آیا تغییر قابل ملاحظه ای داشته اید. اگر این طور است، پس می توانید مطمئن شوید که درمانگرتان دچار بی حسی نیست، زیرا این تغییرات از دل تعامل با درمانگرِ زنده و بالنده بیرون آمده اند.
یک راه دیگر آزمون این موضوع این است که ببینید در پاسخ به این سوال که او چطور آدمی است؟ می توانید تصویر معقولی از شخصیت درمانگرِ خود ارائه دهید؟ اگر پاسخ بله است درمانگر شما شخصی واقعی همراه با احساس است نه یک آدم آهنی.
رواندرمانگرِ بی دقت
اگر بیمار زحمت مراجعه برای درمان را بر خود هموار کرد و درمانگر، می خواهد او را مداوا کند پس چگونه است که درمان شکست می خورد. یک تناقض بنیادین وجود دارد. ممکن است بیمار هم بخواهد درمان بشود و هم از تغییر خود بیزار باشد.
به بیان بهتر بیمار در درون خود هم یک بخش همکاری کننده دارد و هم یک بخش که می خواهد به فرآیند درمان ضربه بزند. مثلاً بیماری که به خاطر کم رویی در کار خود دچار مشکل شده است و به روان درمانگر مراجعه کرده است می گوید: «این کم رویی چنان به جزئی از من بدل شده است که نمی توانم زندگی را بدون آن تصویر کنم» این همان بخشی از وجود بیمار است که نمی خواهد با درمانگر همکاری کند.
از آنجا که بسیاری از رواندرمانگران متوجه این بخش آسیب رسان نیستند: اگر درمانگر، تمام گفته هایتان را می پذیرد و هیچ چیز را به چالش نمی کشد، لحظه ای شک کنید به یاد داشته باشید که شما به این علت برای درمان مراجعه کرده اید که چیزی در زندگیتان درست کار نمی کند. پس چیزی در شما هست خلاف مصالح خودتان، شما درمانگری می خواهید که بتواند این وجه را تشخیص دهد و همکاری شما را بر علیه آن جلب کند. لازم است احساس کنید از سوی درمانگر به چالش کشیده شده اید.
در پایان جلسه از خودتان بپرسید «آیا درمانگر به زعم تمام تلاشتان برای مخفی کردن نشانه ها، توانسته بعضی از چیزهایی را که برایتان شرم آورند کشف کند؟» اگر این طور است پس به احتمال زیاد درمانگر کار خود را به خوبی انجام می دهد. اگر او را فریب داده اید، پس به کسی تیزبین تر نیاز دارید تا بهتر بتواند درونتان را ببیند.
رواندرمانگر همدست
تعدادی از روان درمانگران با بیمار علیه افراد زندگی او همدست می شوند. آنها در اصل این همدستی را مصداق حمایت خود از بیمار می دانند. نیتشان ستودنی است، اما اگر خواهان تغییر و درمان هستید، باید پیش درمانگری بروید که شما را به چالش بکشید. درمانگر باید کمک کند شما با توانایی های فکری خود، راه حل را پیدا کنید. پس مطمئن شوید که درمانگرتان در مقابل عجز و لابه شما برای اینکه کاری را به جای شما انجام دهد، کوتاه نمی آید.
چطور این موضوع را تشخیص دهیم. اگر در انتهای جلسه احساس تهی و خالی بودن دارید یا متوجه می شوید که در طول جلسات احساس دلخوری، ناکامی یا عصبانیت ندارید احتمالاً در جلسات شما چالش وجود ندارد و درمانگر با شما همدست است.
روان درمانگر تبانی کننده
تغییر خود از دشوارترین کارهاست. شما ممکن است در چرخه عادت خود گیر کرده باشید و بخواهید روان درمانگر را به زور به محدوده آرامش خود بکشانید. تغییر به معنای اذعان به نامناسب بودن شیوه ای است که تاکنون زندگی کرده اید، این امر به خودی خود دشوار است و درک این زمان تلف شده دردناک است اما قسمت سخت تر ماجرا این است که شما باید بپذیرید که هرگز نخواهید توانست دوباره آن زمان را به دست آورید. پذیرش این موضوع دردناک است و شما دلتان می خواهد روان درمانگرتان به شما بگوید همه چیز خوب است اما اینجا نقطه عطفی است که درمانگر نباید با شما تبانی کند.
البته منظور این نیست که درمانگر شما را رها کند تا رنج بکشید. بلکه درمانگر می تواند به بخشی از وجود شما که شما را نزد درمانگر آورده است همراه شود و در یافتن منبع ناراحتی و در اشتیاق شما نسبت به یافتن راه حل، به رغم میل آن بخش دیگر که در پی راهکار جادویی است، از شما حمایت کند. اگر در درمانگرتان مصادیقی از این آگاهی دیدید، پس احتمالاً با شخص مناسبی سر و کار دارید.
روان درمانگر خوب
شاید از خود بپرسید پیدا کردن روان درمانگر خوب شدنی است؟ این کار شاید دشوار باشد ولی به جستجویش می ارزد. بسیار بهتر است که روان درمانگر خوب را پیدا کنید و لو اینکه محل کارش دور باشد یا هزینه بیشتری مطالبه کند.
وظیفه درمانگر این است که به شما کمک کند تا محیط درونی خود را تغییر دهید. حواستان باشد که درمانگرتان باید منادی امید باشد نه منادی غم. منظور این نیست که وقایع هولناکی بر شما نگذاشته است یا اینکه داستان شما دروغ است. زلزله بزرگی رخ داده است، حالا نیاز است کسانی شروع به بازسازی شهر ویران کننده کار روان درمانگر همین است. حالا لازم است که صدمه های روان شناختی ناشی از وقایعی که بر سرتان آمده ترمیم شود.
روان درمانگر، خوب می داند که محیط بر شما تأثیر می گذارد و شما هم بر محیطتان تأثیر می گذارید. اگر درمانگر فکر کند همه چیز تقصیر شماست نمی تواند به شما کمک کند و اگر فکر کند همه چیز تقصیر دیگران است باز هم نمی تواند به شما کمک کند. مهم ترین صفت درمانگر خوب این است که بتواند آن عنصر سازنده را در داستان شما پیدا کند. لازم است از ظرفیت ها و توانایی های خلاقانه خود تا سر حد امکان استفاده کنید. همین ظرفیت های شماست که زندگی تان را دوباره می سازد و به آن معنا می دهد. اگر این طور نیست شاید وقت آن رسیده که درمانگر دیگری انتخاب کنید.
برای انتخاب رواندرمانگر خوب، میتوانید از کلینیک روانشناسی آگاه کمک بگیرید.
نکات پایانی که در باید در انتخاب روان درمانگر به آن دقت کنید:
- آیا وقت شناس است.
- آیا هنگام لغو جلسات از قبل اطلاع می دهد.
- آیا خود تجربه روان درمانی داشته است.
- آیا آموزش درست و منظم دیده است.
- چه مدت آموزش دیده است؟
چرا روان درمانی خوب پیش نمیرود؟
اولین مانع روان درمانی: مشکل دارم ولی به دنبال حل آن نیستم.
وقتی مشکلی داری، آن را حل کن! توصیهای ساده و منطقی که در دروس روانشناسی هم به عنوان مقابلهی مسئله مدار از آن یاد میشود. با این حال، بسیاری از ما در زندگی این توصیه را نادیده میگیریم. مولانا در تمثیلی میفرماید: فردی بوتهی خاری را در راهی نشاند و با اینکه هم خودش و هم دیگران هر بار از خارهایش آزار میدیدند، هیچ اقدامی برای کندنش نمیکرد.
دومین مانع روان درمانی: انتظار معجزه
داستان سیمرغ را در شاهنامه خوانده ایم: هرگاه زال، پدر رستم، در مخمصهای گیر میافتاد، پر این پرندهی افسانهای را آتش میزد، سیمرغ ظاهر میشد و راه حلی جادویی ارائه میکرد و همهی مشکلات به یکباره حل میشد!
اگر از خود و اطرافیان مستقیماً در مورد اعتقاد به جادو سؤال کنیم، احتمالا پاسخ منفی میشنویم. اما در عمل این طور نیست. بسیاری از ما وقتی که وارد اتاق رواندرمانی میشویم، انتظار جادو داریم! تصور کنید فردی با کولهباری از مسائل و مشکلات که مبدأ آنها احتمالاً به سالهای دور و دوران کودکی باز میگردد، وارد فرایند رواندرمانی میشود.
او انتظار دارد روانشناس با ارائهی چند راهکار و با دم مسیحایی تمام آنها را در چهل و پنج دقیقه حل کند! واقعبین باشیم. پر سیمرغ فقط افسانهای است که پدرانمان بازگو کردهاند. پدرانی که همچون ما آرزو داشتهاند مشکلات صد سالهی شان یک شبه حل شود. رواندرمانی فرایندی است که تلاش و صبر ما را طلب میکند و معجزهای در کار نیست!
سومین مانع روان درمانی: درخواست دستورالعملهای ساده و سریع
چرا باید در رواندرمانی صبور باشیم؟ مولانا در دفتر اول چنین پاسخ میدهد:
«چون کسی را خار در پایش جهد
پای خود را بر سر زانو نهد
وز سر سوزن همی جوید سرش
ور نیابد میکند با لب ترش
خار در پا شد چنین دشواریاب
خار در دل چون بود وا ده جواب!»
وقتی خاری به پای فرد میرود، پایش را روی زانو میگذارد و با سوزن به دنبال خار میگردد؛ و اگر آن را پیدا نکرد، با لب ترش میکند. اگر پیدا کردن خار در پا انقدر دشوار است، پیدا کردن خار در دل چگونه است؟
اکثر ما میدانیم که روان انسان نسبت به جسم پیچیدگیهای بیشتری دارد. این پیچیدگی وقتی بیشتر میشود که بدانیم روان و جسم کاملاً باهم مرتبط اند و حتی یکی هستند. به این معنی که دردهای جسمانی هم میتواند به نوعی با دردهای روانی ارتباط داشته باشد. جسم و روان شبکهی پیچیدهای از ارتباطات را میسازند که اختلال در هر جای این شبکه میتواند عملکرد فرد را مختل کند. با این حال، وقتی پای مشاوره یا درمان روانشناختی وسط میآید، حتی به اندازهی پیدا کردن خار در پا هم صبور نیستیم.
چهارمین مانع روان درمانی: درخواست درمان بدون درد!
درمانگر چطور به ریشهی مشکل مراجع پی میبرد؟ در مثنوی مولوی داستان معروفی است به نام کنیزک و پادشاه. پادشاهی، دختری را به کنیزی به قصر میآورد. کنیزک بیمار میشود. پادشاه که عاشق کنیزک بوده، پزشکان زیادی را به قصر دعوت میکند تا دختر را درمان کنند. اما حال دختر روز به روز بدتر میشود و هیچ دارویی کارساز نمیافتد!
« از قضا سرکنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی می نمود»
تا اینکه حکیمی الهی وارد قصر میشود. او برای پی بردن به مشکل بیمار، نبض او را بررسی میکند. حکیم نام تمام شهرها را به زبان میآورد. به سمرقند که میرسد نبض دختر شدت میگیرد. بعد محلات سمرقند را یکی یکی نام میبرد تا با نام یکی از محلات، باز نبض دختر سریع تر میزند. و به همین ترتیب، به نام زرگری میرسد که دختر عاشق او است و علت آشفتگی و بیماری دختر، دوری از او است.
کار حکیم الهی در مقایسه با رواندرمانی امروزی به درمانهای برانگیزندهی اضطراب شبیه است. درمانگر از کجا میداند که چه موضوعی را پیگیری کند؟ ساده است، هر جا که مراجع دچار اضطراب میشود همان مسیر را پیگیری میکند. در جلسهی درمان، این اضطراب مراجع است که مسیر درمان را پیش میبرد؛ چرا که اضطراب نشان دهندهی وجود مشکل در بخشهایی از روان فرد است و مثل چراغ راهنما عمل میکند.
پنجمین مانع روان درمانی: جستجوی درمان در جایی بیرون از خود
بسیاری از ما به این امید قدم در مسیر رواندرمانی میگذاریم که فردی از بیرون با توصیههایی، مشکلاتمان را حل کند. مشکلاتی که علت آنها را جایی بیرون از خودمان میدانیم. با این حال، در مسیر رواندرمانی یاد میگیریم که نگاهمان را از دیگران برداریم و به خود نگاهی دوباره بیاندازیم. نگاهی که درآن خود را تمام و کمال و آنگونه که هستیم ببینیم.
درمان واقعی چیزی دستنیافتنی در قلهی قاف نیست؛ بلکه همین خودآگاهی است. همین که به تمامی حضور داشته باشیم و خود را آنطور که هستیم، با مهربانی بخواهیم. برای روشن کردن این مطلب به تمثیلی از عطار نگاهی میاندازیم. عدهی زیادی از پرندگان جمع شدند تا به کوه قاف سفر کنند. هدف آنها رسیدن به شاه مرغان، یعنی سیمرغ بود. پس از سپری کردن زمان دراز و مراحل گوناگون، ناگهان سی پرنده که در سفر باقی مانده بودند به خود نگاه کردند.
ششمین مانع روان درمانی: انتظار درمان سریع و یک شبه
قطعاً مشکلات ما یک شبه به وجود نیامدهاند که یک شبه از بین بروند. مولانا میفرماید:
بر لب جو بود دیواری بلند/ بر لب دیوار، تشنهی دردمند
مانعش از آب، آن دیوار بود/ از پی آب او چو ماهی زار بود
ناگهان انداخت او خشتی در آب/ بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب
فردی تشنه در کنار جوی آبی بود؛ اما دیواری بلند مانع رسیدنش به آب میشد. او خشتهای دیوار را یکی یکی میکند و در آب میانداخت. آب پرسید: از این کار چه سودی میبری؟ فرد پاسخ داد: فایدهی اولش این است که از شنیدن صدای آب لذت میبرم. و فایدهی دوم این است که با کندن هر خشت، به آب نزدیکتر میشوم.
فردی که وارد فرایند رواندرمانی میشود، مانند همان تشنه است. درست است که درمان یک شبه اتفاق نمیافتد، اما هر مانعی را که از سر راهمان برمیداریم، به همان اندازه احساس بهبودی میکنیم. در نهایت، با همین قدمهای کوچک است که به احساس خودآگاهی و سلامت میرسیم. به طور کلی در رواندرمانی نمیتوان مسیر و هدف را از هم جدا کرد. هرچند مسیر درمان سخت و سنگلاخ است، اما خود این مسیر میتواند لذتبخش باشد.
منبع: برگرفته از کتاب چگونه روان درمانگر انتخاب کنیم.
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام ،میشه بگید این مطب را چه سالی نوشتید ؟؟
سلام. این مطلب سال 1401 آماده شده.