نماد قدرت چیست؟ چگونه با کسی که در جایگاه قدرت است روبهرو میشویم؟
همهی ما از کودکی تا بزرگسالی با افراد مختلفی ارتباط داریم که در جایگاه قدرت قرار دارند. اولین کسی که او را در دنیا در جایگاه قدرت میبینیم، پدر است. در دنیای روانکاوانه نام پدر و نماد قدرت با هم گره خوردهاند. در بسیاری از مواقع واقعا این پدر است که چهارچوب قوانین را وضع میکند، در صورت رعایت قوانین ما را تشویق و در صورت تخطی از آنها، تذکر میدهد و یا مجازات میکند. اما این بدان معنا نیست که تنها پدر میتواند این جایگاه را داشته باشد. گاهی پدر وجود ندارد و یا شخصیت و شرایطش به گونهای است که نمیتواند این نقش را به خوبی به عهده بگیرد، در این زمان مادر یا فرد دیگری نیز میتواند جایگاه پدرانه قدرت را در دست بگیرد.
همچنان که رشد میکنیم و جامعهی اطرافمان بزرگتر میشود، با نمادهای قدرت بیشتری مواجه میشویم. اول پدر، بعد از آن معلم و ناظم و مدیر مدرسه، رئیس، قدرت حاکم بر کشور، قدرت مسلط در دنیا، و خدا. تمام این نمادهای قدرت نسبت به ما دسترسیشان به امکانات بیشتر است، توانایی مدیریت و تأثیرگذاری بر رفتار و زندگی ما را دارند، قوانین را تعریف میکنند، در صورت رعایت قوانین است که ما را تشویق میکنند، و زمانی که از چهارچوب قوانین رد شویم، به نحوی ما را مجازات میکنند.
وقتی به هر کدام از این نمادهای قدرت و تجربهمان با آن ها در زندگی خود فکر میکنیم، چه ویژگیهایی از نماد قدرت به ذهنمان خطور میکند؟ آیا همهی ما دید مشابهی نسبت به نمادهای قدرت داریم؟ در این مقاله از کلینیک روانشناسی آگاه به صورت دقیق به نماد قدرت و جایگاه آن در زندگی ما میپردازیم.
فهرست محتوا:
Toggleنماد قدرت در دنیای درونی من چه تصویری دارد؟
می خواهم خاطره ای تعریف کنم از زمانی که چهارم دبستان بودم. یک روز من و چند تا از بچه ها زنگ تفریح رفته بودیم کنار درِ دفترِ مدرسه تا ببینیم یکی از معلمانمان آمده یا نه. معلممان این صحنه را دیده بود و زمانی که وارد کلاس شد گفت:”زمانی که ما مدرسه می رفتیم جرأت نداشتیم از نزدیک دفتر معلم ها رد بشیم!”
تا امروز این حرف معلممان با چهره اش که سرشار از تعجب و سرزنش بود یادم مانده است؛ چرا که حرفش برای من بسیار عجیب بود.
وقتی از مدرسه برگشتم با تعجب از مادرم پرسیدم:”چرا معلممان جرأت نداشته؟” این تعجب من برای این بود که تصویر نماد قدرت، در اینجا معلم، برای من و معلممان خیلی متفاوت بود. احتمالا از نظر او نماد قدرت به قدری خشن بود که حتی نمی توان کنار دفتر او ایستاد؛ یا بودن کنار درِ دفتر به حدی از چهارچوب قوانینِ نماد قدرت خارج بود که می توانست مجازات سنگینی داشته باشد.
تصویر ما از جایگاه قدرت
تصویری که هر کدام از ما از نماد قدرت داریم میتواند بسیار متفاوت از یکدیگر باشد. بیایید فرض کنیم ما کارمندان شرکتی هستیم و رئیسمان 2 ماه است که حقوق ما را پرداخت نکرده است. شما در مورد این رئیس چه فکری می کنید؟
- این رئیس فقط به فکر منافع خودش است و از ما سوء استفاده میکند.
- این رئیس که شرایط مالی خیلی متفاوتی از ما دارد، ما را درک نمیکند.
- این رئیس نالایق و بی مسئولیت است و توان مدیریت ندارد.
- این رئیس ….
- اگر اعتراض کنیم اهمیتی نمیدهد و میگوید شرایط همین است.
- اگر اعتراض کنیم اخراجمان میکند.
- متوجه می شود ما ناراضی هستیم و فکر چاره میکند.
- اگر اعتراض کنیم …
هر کدام از این جملهها میتواند فکر یکی از ما باشد. حتی تصویری که از خودمان در برابر نماد قدرت داریم نیز متفاوت است. اندکی تأمل کنید و ببینید تصویری که از خودتان در برابر فردی در جایگاه قدرت دارید به کدام یک از جملههای زیر نزدیک است.
من در برابر نماد قدرت!
- هیچ کاری از دستم برنمیآید و فقط باید تحمل کنم.
- قادرم با او گفتگو و مذاکره کنم.
- با او می جنگم، یا من پیروز میشوم یا او.
- مستقیما به او اعتراض نمیکنم، اما در جایی دیگر تلافی میکنم.
- حتما او درست میگوید و من اشتباه میکنم، او صلاح من را میخواهد.
تکرار تصویری مشابه از نماد قدرت
همین طور که میبینید میشود نگاه و احساسات ما به نماد قدرت (رئیس شرکت) و تصویر ما از خودمان در یک موقعیت مشخص (عدم پرداخت حقوق) از یکدیگر متفاوت باشد. این تفاوت از کجا میآید؟ جوابی که به سوالات این مثال دادید را با سایر تجربههایی که با نمادهای قدرت در زندگیتان داشتید، مقایسه کنید. آیا رگههای مشابهی میبینید؟ غالبا نماد قدرت را سوءاستفادهگر میبینید یا نالایق یا بیتفاوت یا …؟ خودتان را در مقابل نماد قدرت اغلب منفعل و ناتوان میبینید یا ستیزهجو یا لجباز یا …؟
رابطهای که با اولین نماد قدرت در زندگی داشتهایم، بر نحوه دیدن سایر نمادهای قدرت و خودمان در برابر آنها سایه میاندازد. چرا که ما در کودکی دنیا را از دریچه تجربیاتمان با پدر و مادر خود میبینیم. هر گونه پدر و مادرمان باشند انگار همهی دنیا همین گونهاند. و هر گونه که ما در کودکی باشیم انگار تا همیشه همین گونهایم. همچنین اگر تجربهی دردناک بخصوصی با یکی از نمادهای قدرت داشته باشیم، این تجربه نیز میتواند بر تصویر کلی ما از نمادهای قدرت تأثیر بگذارد. مثلا تجربهی سوءاستفاده جنسی توسط یکی از اساتیدی که به او اعتماد کامل داشتهایم، میتواند منجر به آن شود تا بسیاری از نمادهای قدرت را سوءاستفادهگر ببینیم.
فهم تکرار شدن تصاویر از نماد قدرت چه کمکی به ما میکند؟
تجربیات اولیه و مهم ما با نماد قدرت، بر هر تجربه ی جدیدی با نمادهای قدرت سایه میاندازد. اگر هر فردی که در جایگاه قدرت قرار دارد را فردی بیتفاوت ببینیم، بعد از دیدن هر رفتار ناخوشایندی از او اولین چیزی که در ذهنمان شکل میگیرد بیتفاوتی است. دنیای روانی ما میتواند به طور سوگیرانهای نشانههای بیتفاوتی را ببیند حتی با شدت بیشتر، و نشانههای عدم بیتفاوتی را نبیند.
شاید الان که این مقاله را مطالعه می کنید با یکی از نماد های قدرت به مشکل خورده باشید. شاید این سوال برایتان پیش بیاید که آیا باید بیخیال نماد قدرتی که در حال حاضر با او مشکل داریم شویم و برگردیم به سال های اولیه کودکی و پدر؟! ابدا! فهمیدن الگو های مشابه در نحوه دیدن و رفتار با نماد قدرت، و حل و فصل احساساتی که سال هاست نسبت به آن با خود به همراه داریم، منجر به کنار رفتن سایه ها و دیدن موقعیت اکنون به شکل واضح تر می شود. حالا ما می توانیم از بند تجربیات قبلی رها شویم، روشن تر نماد قدرت کنونی را ببینیم و آزادانه تر رفتار کنیم. همچنین برای بهتر روبرو شدن با نماد قدرت میتوانید از یک روانشناس خوب کمک بگیرید.
درباره ریحانه نیک گو
من ریحانه نیک گو، ارشد روانشناسی بالینی و کارشناس روانشناسی از دانشگاه تهران هستم. از سال 1399، ابتدا با رویکرد روابط ابژه و سپس با رویکرد istdp رواندرمانی را آغاز کرده، و در کار بالینی از سوپرویژن اساتید هیئت علمی دانشگاه تهران و شیراز بهره بردهام. هماکنون نیز درمانگر بزرگسال در کلینیک آگاه شعبهی تهران هستم.
نوشتههای بیشتر از ریحانه نیک گو
دیدگاهتان را بنویسید