تعارض در برابر نقصان و اهمیت نگهدارنده بودن محیط درمانی
فهرست محتوا:
Toggleبخش هفتم پرسش و پاسخهای مطرحشده در کنفرانس دانشگاه نیومکزیکو
در مقالۀ قبلی بخشی از مطالب مطرح شده توسط دکتر پاتریشیا کاگلین در کنفرانس دانشکدۀ پزشکی دانشگاه نیومکزیکو را با شما در میان گذاشتیم. بخش شانزدهم از این مجموعه مقالات را میتوانید در ادامه مشاهده کنید:
سوال یکی از شرکتکنندگان (۹) :
برخی از مدلهای درمانی، بر تعارض و برخی دیگر بر نقص [منظور این شرکتکننده conflict دربرابر deficit است] تأکید دارند [پاتریشیا کاگلین: بله] به نظر میرسد که درمان ISTDP بیشتر تعارض محور است [دکتر پاتریشیا کاگلین: بله کاملاً] کنجکاو بودم که بدانم اگر متوجه شوید بیمارانی هستند که واقعاً نمیتوانند تحت این درمان قرار بگیرند بیشتر به این خاطر که مشکلی که آنها دارند از نوع یک نقص است و نه تعارض، در کار با این بیماران چه میکنید؟
پاسخ دکتر پاتریشیا کاگلین به سؤال (۹) :
بله، بله این سؤال، سؤال خیلی خوبی است. الان حدود ۲۲ سال است که کار درمان با رویکرد ISTDP را انجام میدهم و به اندازه انگشتان یک دست و نه بیشتر چنین بیمارانی را دیدم که مشکل آنها از نوع نقص باشد نه تعارض. آنچه ممکن است نقص به نظر برسد، اگر بدانید که چطور به عنوان یک مکانیسم دفاعی آن را به چالش بکشید و از آن دفاع عبور کنید، میبینید که ظرفیت بیمار بروز پیدا میکند و رشد مییابد. پژوهشهای زیادی هستند که نشان میدهند همه ما با دو عامل برانگیزاننده ذاتی به دنیا میآییم.
یکی از آن عوامل، تبدیل شدن به خود واقعی است. اگر برای آزمایش این فرضیه، به نوزادان توجه کنیم، میبینیم که آنها از روز اولی که به دنیا میآیند دارند سعی میکنند ببینند که من چطور میتوانم روی دنیا تأثیر بگذارم؟ من چه کسی هستم؟ و دومین عامل، شکل دادن یک دلبستگی ایمن است. بنابراین، مهم نیست که میل به داشتن خودی اصیل (authentic selfhood) و نیاز به ارتباط سرکوب و پنهان شده باشد. این دو نیاز جایی در درون ما وجود دارند. بنابراین، افرادی که مشکلشان از نوع نقص داشتن است قطعاً وجود دارند.
بیمار خانمی را به یاد میآورم که حدود ۷۰ سال یا همچین چیزی راهبه بود. من در کار با این خانم هرچیزی را امتحان کردم. وقتی که ارزیابی کردم، مشخص بود که او در همانندسازی هیجانی (emotional identification) نقص داشت. او هیچ وقت درکی از عشق یا پول نداشته است و این واقعاً یک نقص در او بود؛ اما من متوجه شدهام که چنین مشکلاتی بسیار نادر هستند. حداقل در بیماران سرپایی من، چنین بیمارانی خیلی کم بودند. بنابراین، بله من معمولاً چنین بیمارانی را ندیدهام.
سؤال یکی از شرکتکنندگان (۱۰) :
مسئلهای من را شوکه کرده است که به نظر کاملاً ساده میرسد و آن مسئله این است که این بیماری که در اینجا فیلم جلسه درمانش را به ما نشان دادید، حرفهایی در این مورد میزند که دوست دارد شما را لگدمال کند و در همین جا بکشد و چنین چیزهایی میگوید و شما با لحن صدایی آرام، این صحبتها را بازگو میکنید [پاتریشیا: درست است] منظورم این است که آنچه در اینجا اهمیت دارد، لحن صدای شما و عاطفه شما است که در اینجا آرام و پایین است.
به نظر من آنچه در اینجا از همه بخشهای دیگر اهمیت بیشتری دارد، همین موضوع است [پاتریشیا: کاملاً موافقم] و این مسئله کاملاً من را شوکه کرد. البته حالا فکر میکنم تمام موضوعاتی که در موردشان صحبت شد آنجا مهم هستند. به عبارت دیگر، شما باید بتوانید این چیزهایی که بیمار از خودش بروز میدهد را تحمل کنید تا میزان هیجانی را که به او بازتاب میدهید کنترل کنید.
پاسخ پاتریشیا کاگلین به سؤال (۱۰) :
درست است، درست است؛ بله. این واقعاً درست است که توانایی حاضر ماندن در جلسه درمان و همراه شدن با بیمار را داشته باشیم؛ اما باید به شکلی آرام این کار را انجام دهیم. بنابراین من در چنین مواقعی از بیمار فاصله نمیگیرم. همچنین، با نشان دادن احساسات در واکنش به این اتفاق یا مضطرب شدن هم خودم را زیاد درگیر نمیکنم. بنابراین، من فکر میکنم اینکه بتونیم در لحظه در کنار بیمار حضور داشته باشیم و با او همراه شویم و تمام این اتفاقات را تحمل کنیم بدون اینکه به هم بریزیم، تأثیر چشمگیری بر بیمار میگذارد. درست است درست است.
برای مطالعۀ ادامۀ این مطلب، منتظر مقالات بعدی در سایت ما باشید. در ادامه این مجموعه مقالات نیز تعداد دیگری از سوالات مطرح شده توسط شرکت کنندگان در این کنفرانس را مشاهده خواهید کرد. علاوه بر این، پاسخ های داده شده به این سوالات توسط دکتر پاتریشیا کاگلین را نیز مشاهده خواهید کرد.
دیدگاهتان را بنویسید