مهمانهای ناخوانده
خوابِ وجينگر
خواب چون درفکند از پایم
خسته میخوابم از آغازِ غروب
لیک آن هرزه علفها که به دست
ریشهکن میکنم از مزرعه، روز،
میکَنَمْشان شب در خواب، هنوز… (شاملو 1338)
تمهیدات
متاثر از گزارشهایی از دیدن رویاهای شفاف و واضح در طول دوران قرنطینهی همه گانی کرونا؛ گروه کوچکی از دانشجویان تحصیلات تکمیلیِ واحد روانکاوی دانشگاه لندن برآن شدند تا طی یک پروژه رویاهای دوران قرنطینه را جمع آوری کنند. ماحصل این پروژه یک مجموعه فیلم شد که قبل تر دو فیلم نخست این مجموعه را بررسی کردیم. در سومین فیلم از این پروژه، از گروهی از روانکاوان با تجربه درخواست میشود تا تجارب شان از رویاها در دوران همه گیری را طی یک مصاحبه به اشتراک بگذارند. در ادامه به بررسی سومین فیلم که در واقع مصاحبه ای با چهار روانکاو معاصر- آنتونیو فرو، مارتین گاتیر، دَنیل پیک، رودی ورموت و لین زوین- است میپردازیم.
رویا و خودشیفتگی بشر
فروید معتقد بود روانکاوی سومین ضربهی بزرگ را به خودشیفتگی انسان وارد کرده است. در واقع بعد از کوپرنیک که نشان داد خورشید به دور زمین نمیگردد و زمینِ انسان ها مرکز هستی نیست. و بعد از اینکه داروین به ما نشان داد که در واقع هبوط انسان از میمونها و نه آسمان بوده است. رویاهای ما در خدمت یاد آوری سومین ضربهی دردناک به خودشیفتگی ذات بشر بودند. شاید بتوان گفت سومین ضربه مهیب تر از ضربههای پیشین نیز بوده است؛ اینکه “ایگو” ارباب خانهی خودش نیست.
رودی وِرموت یکی از چهار روانکاو دخیل در فیلم سوم دربارهی منحصر به فرد بودن این پروژه اینطور میگوید: ” به عنوان تحلیل گر، ما عادت داریم به رویاها به عنوان بخشی از یک پروسه تحلیلی در طول زمان گوش دهیم. پروسه ای که منعکس کنندهی دنیای درونی یک بیمار است. اما این پروژه یک کار منحصر به فرد است؛ زیرا طی این پروژه ما با تعداد بسیار زیادی رویا بدون داشتن پس زمینه ای از بیمار طرفیم. البته وجه اشتراک تمام این رویاها ارتباطشان با کووید است.”
تاریخچه جمع آوری رویاها
سابقه جمع آوری مجموعههایی از رویاها هم قبل و هم بعد از فروید وجود داشته است. درواقع تاریخچه طولانیای در مورد جمع آوری رویاها وجود دارد. احتمالاً به این امید که پژوهشگران آینده با بررسی آنها به دست آوردهای مهمی نائل شوند. برای مثال یسوعیون در قرن 17 شروع به جمع آوری رویاها از نقاط دور دست و مختلف جهان کردند.
توجه به زمانبندی خاصی که در آن علاقه پژوهشگرها، افراد آکادمیک و روانکاوان به پرسشهای بنیادین راجع به رویاها جلب میشود جالب توجه است. در گذشته غالباَ تجربههای بسیار ناخوشایند و هولناکی که هضمشان غیر ممکن به نظر میرسید انگیزهای برای جمع آوری رویاها بودهاند. این مجموعه رویاهای جمع آوری شده معمولاَ خروجی دورههایی از نزاع ها و آشفتگی های سیاسی و اجتماعیِ شدید بودند. بنابراین بعد از جنگ جهانی دوم و در اوایل شروع جنگ سرد انتظار برآمدن این شوق مجدد به جمع آوری رویاها میرفت.
رایش سوم رویاها
پروژهی فوق العادهی شارلوت برت دقیقاَ مقارن با همین زمان بود. برت در کتاب رایشِ سوم رویاها، خوابهای مشخصی که مربوط به جنگ و خشونت بودند را کنار گذاشت. چرا که فکر میکرد آنها در طول اعصار تکرار میشوند. در عوض، تلاش کرد روی رویاهایی تمرکز کند که فکر میکرد خاص تر هستند. رویاهایی که چیزی راجع به فاشیسم، توتالیتاریسمِ حاکم و زمانهای که آنها در آن زندگی میکنند میگویند.
برت اصرار داشت رویاهایی که او جمع آوری میکند لزوماَ چیزی از دنیای درونی یا تعارضات روانی رویا بین به دست نمیدهند و بلکه بیشتر سطح رویا است که اهمیت دارد. ظاهر رویا چیزی است که احتمالا جالب توجه است. نه عمق درونیِ رویابین بلکه بافت ظاهری مهم است. برت در این باره مینویسد: ” در عوض آنها (رویاها) برآمده از تعارضاتی هستند که این افراد در قلمرو عمومی اجتماع به سمت آن تعارضات سوق داده شدهاند؛ قلمرویی که در آن نیمی از حقایق، تصورات مبهم و ترکیبی از حقایق و شایعات و حدسها یک حس عمومی ناامنی و ناآرامی ایجاد کرده بود.” و بدین ترتیب او توانست جو متشنج و آشفته و خوفناکِ آلمان 1930 را از طریق ثبت رویاها آرشیو و مستند کند.
فروید و تفسیر رویاها
فروید معتقد بود رسیدن به معنای رویا بدون تداعیهای رویابین غیر ممکن است. (تداعی آزاد: یک تکنیک روانکاوانه که ضمن آن از شخص خواسته میشود هرچیزی که به ذهنش میآید را بیان کند. بدون توجه به اینکه آنچه بیان میکند مرتبط یا معنی دار است.)
در همین باب اگر به کتاب تفسیر خوابِ فروید نگاه کنیم برای مثال موردِ رویای “رساله گیاه شناسی” میبینیم که چطور مقدار کمی محتوا از ظاهر رویا همراه با تداعی های فروید چطور به رشته ی گسترده ای از افکار و ذهنیات پنهان متصل میشود و معانی مخفی و سرکوب شده را عیان میکنند. پس سئوال اساسی برای تاریخ نگاران یا دانشمندان علوم اجتماعی که میخواهند به این موضوع بپردازند اینست که وقتی که به رویابین برای تداعی آزاد دسترسی نداریم چه باید کرد؟ خطرات بررسی رویا بدون شناختن رویا بین چیست؟
روانکاوی وحشی
برای پاسخ به این سئوال به فروید برمیگردیم، آنجا که از خطر “روانکاوی وحشی” مینویسد: هنگامی که ما برای تفسیر، بدون توجه به تداعیهای رویابین فقط از محتوای رویا استفاده کنیم. به نوعی سنتِ پیشافرویدی از تفسیر خواب بر میگردیم که در آن یک عنصر خاص در رویا نماد و سمبلی از یک معنای خاص است. این سنت در دوران ویکتوریایی بین خواب گذارهای دوره گرد و کتابهای تعبیر خواب رایج بود. کتابهایی که رویاهای مختلف را جمع آوری میکردند و معنی نمادین هر رویا را تعیین میکردند؛ گویی که نوعی کد در عالم رویا وجود دارد و نمادِ الف معنی جیم را میدهد.
البته که فروید خود نیز در کتاب تفسیر خوابش گاهی به روشی مشابه با آنچه ذکر شد متوسل میشد، خصوصاً در مورد رویاهایی که به نحوی رایج و فراگیر حساب میشدند. اما به نظر میرسد محور کلی استدلال او درباره تفسیر خواب مخالف این ایدهی کلیست که یک روش عمومی و همگانی برای تفسیر خوابها وجود دارد. بلکه تفسیر خواب در مورد معنای شخصی رویای مشخصی است که فردی خاص میبیند و معنای خاصی برای خود او و نه دیگری دارد.
فروید معتقد بود حتی اگر یک رویا ویژگیهای نمادین رایجی داشته باشد بدون توجه به بافتی که رویا در آن دیده شده نمیتوان به صورت کامل معنای رویا را درک کرد. پس به نظر میرسد برخی از استعارههایی که فروید برای تفسیر خواب به آنها متوسل میشده نیز باید در بافت خاصی که وی آنها را نوشته درک شوند.
ویروس: استعاره و سمبل عصر ما؟
حالا چه؟ آیا در حال حاضر ویروس تبدیل به یک استعاره و نماد برای جامعه و سیاستِ زمان ما شده است؟
نگاهِ استعاری به ایدهها چه در گذشته چه در حال یک امر جالب توجه است. امروز ویروس بخش بزرگی از ذهنیت و افکار ما را تحت تاثیر قرار داده است. ویروس یک چیز نامرئی است و در عین حال کلمه ای است که در بافت های متفاوتی به کارش میبریم.
کلمات این قابلیت را دارند که شکل پیدا کنند همانطور که در رویا این توانایی را دارند. دربارهی ایده هایی حرف میزنیم که فراگیر میشوند و مثل ویروس همه جا پخش میشوند. اما شاید ایده ها هم بتوانند فراگیر شوند و ذهن ناهشیار و رویاهای انسان ها را تحت تاثیرِ خود قرار دهند. مثلاً تاثیری که مشترکاً از احساسات و دریافت مشابه مان از آشفتگی دوران ویروس کویید ناشی میشود.
این برهمکنش در حیات ناهشیار و رویا، میان آنچه که کاملاً شخصی است و آنچه که بیشتر اشتراکی، فرهنگی و اجتماعی است واقعا جالب توجه است. اگر ما به تجارب شخصی بیماران نگاه کنیم متوجه میشویم که قلمروهای عمومی و خصوصی چطور با یکدیگر تداخل پیدا میکنند. در واقع قلمرو عمومی نه تنها استعارهها و نمادهایی برای حیات ناهشیار شخصی افراد میسازد بلکه تجربههای ما از زندگی شخصی مان را نیز پیچیده تر میکند.
یک رویای نمونه وار
در ادامه یک رویای نمونه وار در دوران قرنطینه همگانی که توسط لین زیوین، روانکاو آمریکایی گزارش شده است را بررسی میکنیم:
”من میخواهم رویای مردی که در دوران کوید تحت تحلیل من بوده است را گزارش کنم. و به طور مشخص این رویداد همزمان با واقعه ی قتل جورج فلوید اینجا در آمریکا بود. بیمار مردی حدوداً شصت ساله و وکیل حقوق بشر است. که سابقه ی از دست دادن افراد مهم زندگیش را نیز داشته است. او خواب دید که در جوار دخترش حضور دارد. (آنها رابطه ی نزدیکی دارند ولی به خاطر کووید مدتهاست که نتوانسته او را ببیند.)
آنها در یک سفر دریایی هستند. در آب حیوانات گوناگون و عجیبی وجود دارد، مرده و شناور روی سطح آب؛ یک اسب، یک گرگ. در رویا به دخترش میگوید : اسب چطوری وارد آب شده؟
و سپس صحنه دیگری وجود دارد با یک کانتینر حمل و نقل پر از حیواناتِ فشرده شده، تقریبا مرده در شرایط افتضاح. چطوری میتونن زنده بمونن؟ چطوری حیات تو این شرایط رو تحمل میکنن؟ این رویا هم صدایی و تشابه زیادی با کووید دارد، با اضطراب زنده ماندن در شرایط سخت، وصل شدن مجدد به اجتماع.
در پسزمینه، شرایط وحشتناک بردهداری هم دیده میشود، اما به طور منحصربهفردی به وضعیت من و او نیز مربوط میشود، زیرا نگرانیهای او درباره پایان درمانش را به تصویر میکشد. قرار بود درمانش آن تابستان تمام شود و اکنون به صورت مجازی جلسات را ادامه دادیم تا بتوانیم دوباره همدیگر را حضوری ببینیم.
مسئله ی مرگ و زندگی تحلیل او را تحت تاثیر قرار داده است. آیا میتواند زنده بماند؟ ماهیت کانتینر اکنون در دوران کووید چیست؟
فکر میکنم این درباره ی شک او نسبت اینست که آیا من او را به فراموش خواهم کرد؟ درباره ی ترس خود او از اینکه زنده میماند یا نه است. کانتینر حیوانات را زنده نگه داشته است؛ اما آنها را به شدت محدود و فشرده نیز کرده است به نحوی که به سختی میتوانند تکان بخورند. رویابیین با صدای فریاد از خواب بیدار میشود.
نیاز به از بین بردن احساسات وحشتاناکی که حالا برانگیخته شدهاند وجود دارد. احساس حبس شدن، میخ شدن، احساسات کلاستروفوبیکی که امری آشنا در دروان کووید هستند. همچنین این بیمار احساسات عمیقی پیرامون اضطراب از بلعیده شدن توسط ابژه هایش دارد. که به نحوی غیر انسانش میکند، غیر خاصش میکند. و بعد از آن نیز با تعلیقِ پایانِ تحلیل، یک کیفیت خاص از زندگی به تعلیق در آمده است. گویی او در یک بی زمانی در یک اکنونِ مجازی زندگی میکند!
برای این بیمار مسئله ی مرگ و زندگی همواره مطرح است. او به شدت به از دست دادن حساس است و زندگیش متاثر از آنست. با وجود کووید مرگ و از دست دادن ما را احاطه کرده است و آنچه اینجا نمایان میشود مسئله ی از دست دادن روند درمان و تحلیلش است.”
برای مشاهده ی سومین انیمیشن ساخته شده توسط این پروژه روی لینک زیر کلیک کنید:
https://pep-web.org/search/document/PEPGRANTVS.001.0017A?utm_source=socials&utm_medium=post&utm_campaign=launch
دیدگاهتان را بنویسید