سوگ جمعی؛ وقتی همه سوگواریم!
وقتی اتفاقی رخ میدهد که ابعاد اجتماعی وسیعی دارد، نظر دادن دربارهی آن برای روانشناسان کار دشواری است. اگرچه شاخههایی از روانشناسی روی اجتماع و گروه متمرکز میشود اما در بعد سلامت روان، گاهی ما تمرکز عمدهمان را به دنیای درونی آدمها و ابعاد فردی محدود میکنیم. در این مقاله میخواهیم از سوگ جمعی حرف بزنیم که در جامعه رخ میدهد و ما به عنوان «فرد انسانی» چه کار میتوانیم بکنیم؟
فهرست محتوا:
Toggleسوگ جمعی
سوگ جمعی وقتی اتفاق میافتد که اتفاق ناخوشایندی برای یکی یا گروهی از افراد جامعه میافتد و جمع زیادی از انسانها را ناراحت میکند. سوگ همیشه مختص از دست دادن عزیزی که به ما نزدیک است نیست؛ بلکه گاهی اتفاقی در جامعه فقدانی را در ذهن ما پررنگتر میکند.
در اخباری که این روزها دست به دست شد، مسئلهی خشونت در جامعه یا خشونت علیه زنان مورد توجه قرار گرفت. افراد جامعه به واسطهی غم، ترس، خشم یا شرمی که حس میکردند هر یک به نوعی واکنش نشان دادند. بعضی از ما نگران آیندهی دختران یا همسرانمان شدیم و بعضی از ما تبعیضها را در ذهنمان پررنگتر دیدیم.
همچنین بخوانید: سوگواری در روانشناسی، آشنایی با مراحل سوگ در روانشناسی
وقتی همه سوگواریم
در موقعیت سوگواری ممکن است احساسات مختلفی تجربه کنیم. شاید اولین حسی که سراغمان میآید خشم است: چرا این اتفاق افتاد؟ ممکن است حتی احساس نفرت پیدا کنیم و این حس، روی رفتار ما تاثیر بگذارد. مثلا دوستمان را که به این ماجرا واکنش نشان نداده سرزنش کنیم، از دایرهی شبکه اجتماعیمان بیرونش بیاوریم یا در فضای مجازی محتوای اعتراضی منتشر کنیم.
در چنین مواقعی مستعد بحث کردن میشویم و میتوانیم کامنتهای پرخاشگرانه بگذاریم یا فحش بدهیم. ممکن است بخواهیم اعتراض کنیم. اما اگر احساس ناامنی کرده باشیم ممکن است واکنشهای پرخاشگرانه از خودمان بروز بدهیم و به این فکر کنیم که چطور میتوان از چنین اتفاقاتی جلوگیری کرد.
ممکن است غمگین یا بیانگیزه شویم، احساس شرم کنیم از اینکه شهروند چنین جامعهای هستیم یا از اینکه نمیتوانیم کار معناداری برای تغییر شرایط بکنیم، دچار احساس گناه شویم. ممکن است فکر کنیم ما هم شریک جرمیم.
ما هم شریک جرمیم؟
دستهای از محتواهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی با جملاتی شبیه «ما هم شریک جرمیم» منتشر شدند. آیا میتوان چنین جملهای را پذیرفت؟ آیا در هر اتفاقی که در جامعه میافتد، به ناچار تقصیری به گردنمان هست؟ آیا ما هم باید دچار شرم و گناه بشویم؟ اینکه در فرایند یک سوگواری جمعی چنین احساسات متنوعی پیدا کنیم کاملا طبیعی است. شاید تا چند روز ناراحت باشیم و هر بار که در معرض اخبار قرار میگیریم احساس بدی پیدا کنیم. اینکه انتظار داشته باشیم در چنین شرایطی حالمان خوب باشد یا زود بتوانیم به زندگی عادی برگردیم، میتواند انتظاری غیرواقعی باشد.
در چنین موقعیتهایی ممکن است خیلی همدلی کنیم؛ مثلا خودمان را جای فرد از دست رفته یا خانوادهاش بگذاریم و دلمان به درد بیاید. ممکن است این همدلی باعث شود ما هم خودمان را سرزنش کنیم، حرفهای تند بزنیم یا منفعل و سرخورده شویم. اما نمیتوان خود را مسئول و مقصر اتفاقاتی دانست که توسط دیگران رقم خورده است. اگرچه ما به عنوان یک فرد در اجتماع نقشی داریم؛ اما لازم است توجه کنیم که شرم و گناه حقیقی برای افرادی است که ترومایی را به وجود میآورند، نه کسانی که درگیر یا قربانی آن میشوند.
اما اگر کمی بگذرد و بتوانیم کمی هیجانات شدید را سامان بدهیم، شاید بتوانیم کمی مکث کنیم و به این فکر کنیم که: «نقش ما به عنوان فرد انسانی در جامعه چیست؟ آیا حواسمان به جایی که در آن زندگی میکنیم هست؟ واقعا چه اقدام سازندهای میتوانیم انجام بدهیم؟»
برای کمک گرفتن از یک روانشناس خوب برای درمان سوگ، میتوانید از خدمات مشاوره کلینیک روانشناسی آگاه استفاده نمایید.
میتوان از این احساسات برای سازندگی بهره جست؟
شاید حرف زدن از سازندگی در شرایط سوگ جمعی مقداری بیمعنا به نظر برسد، اما بیان آن هم بتواند بهاندازهای راهگشا باشد.
چیزی که میتواند مفید باشد این است که در جریان این سوگ جمعی فکر کنیم چه میشود که چنین اتفاقاتی در جامعه رخ میدهد؟ به چه دلیلی کسی قربانی خشونت میشود؟ چطور یکی از ما میتواند به دیگری آسیب وارد کند؟
شاید یکی از دلایلی که هر کدام از ما و دیگران را در معرض آسیب قرار میدهد، این باشد که «ظرفیت دیدن دنیای روانی دیگران» را نداشته باشیم. آیا میتوانیم ترس، اضطراب، نگرانی و نیازهای انسانها را جدا از خودمان ببینیم؟ میتوانیم تفاوتها را درک و تحمل کنیم؟ وقتی ما توانایی نداشته باشیم مسائل را از چشم دیگران ببینیم، نتوانیم رنج آنها را نگاه کنیم و نتوانیم ببینیم که رفتار ما چه تاثیری بر دنیای دیگران دارد، خشونت اتفاق میافتد. این خشونت میتواند کلامی یا غیرکلامی باشد تا تجاوز و کلاهبرداری و قتل. وقتی نتوانیم ببینیم که رفتار یا کلام ما چه تاثیری بر دنیای دیگران دارد، چه احساسی در دیگران ایجاد میکند، چطور آنها را اذیت میکند، چطور حتی میتواند بر دنیای روانشناختی آدمهایی که مشاهدهگرند تاثیر بگذارد، از چهارچوب اخلاق و وجدان خارج میشویم. فرقی ندارد که توی سرمان به چه چیزی فکر میکنیم یا چه اعتقاداتی داریم.
ظرفیت همدلی
نوزاد انسان در سالهای ابتدای تولد با شنیدن صدای گریهی نوزادی دیگر به گریه میافتد. پژوهشگران میگویند انسان از بدو تولد آماده است به درد دیگران واکنش نشان بدهد. چیزی که ما تحت عنوان ظرفیت همدلی میشناسیم، یکی از مهمترین ظرفیتها برای زندگی اجتماعی انسان است. ظرفیتی که لازم است مدام رشد کند و مسیرش سد نشود. ظرفیت همدلی یعنی توانایی دیدن دنیا از زاویهی دید آدمی که متفاوت و متمایز از ماست و لزوما شبیه ما فکر یا رفتار نمیکند.
همدلی کردن به معنای اشک ریختن با دیگران نیست. گاهی ظرفیت همدلی کردن خودش را در رفتار و کلمات ما نشان میدهد. رفتار و کلماتی که به دیگران میگوید: ملاحظهی نیازها و احساسات خودم و شما را میکنم. میتوانم کنجکاو باشم دربارهی دنیای روانشناختی شما و میتوانم آن را پذیرا باشم. نه که لزوما موافقت کنم، اما میتوانم بپذیرم که دیگران متفاوت از من فکر یا احساس میکنند.
بدون اینکه چنین ظرفیتی در خود بسازیم و وسیعش کنیم، نباید انتظار داشته باشیم در جامعه خشونت کاهش پیدا کند. ظرفیت همدلی ممکن است در طول دورهی رشد آسیب ببیند و به دلیل بعضی تروماها در جای لازم به کار نیفتد پس لازم است برای آن کاری کنیم. بالا بردن ظرفیت همدلی یعنی بهبود دادن خودمان و البته بهبود سلامتروان جامعه. راهی که میتوانیم با کمک آن خودمان را از پرخاشگران جامعه جدا کنیم.
نمیدانم این جملات تا چه اندازه بتواند در شرایط کنونی ما و برای تسکین خاطرمان و البته کاهش خشونت مفید باشد. اما خود حرف زدن دربارهی بعدی از ابعاد این ماجرا شاید کمی از دردمان بکاهد. شما هم میتوانید نظر خودتان را برای ما بنویسید تا باهم شریک شویم. دیدگاههای شما را میخوانیم و پاسخ میدهیم.
چگونه با سوگ جمعی کنار بیاییم؟
مهم است توجه کنیم که برای سوگ نمیتوان نسخهی مشخصی پیچید. سوگ قرار نیست خیلی زود برطرف شود. در سوگ جمعی ماجراهای دیگری از جمله تروماهای شخصی ما هم دخیل هستند. اما در کل، شاید یادآوری این نکات خالی از لطف نباشد:
۱. با خودمان مهربان باشیم.
احساسات گوناگون خودمان را بپذیریم. ممکن است خشمگین یا غمگین شویم، حوصله نداشته باشیم، دلمان بخواهد از اخبار و آدمها دوری کنیم یا برعکس خودمان را دائما در جمع قرار بدهیم. مهم است که حواسمان به احساساتمان باشد و این نوسانات خلقی را طبیعی بدانیم.
۲. ارتباط خودمان با دیگران را حفظ کنیم.
به دیدن دوستانمان برویم. اگر میتوانیم حال خوبی در کنار هم داشته باشیم، لذت ببریم و احساس گناه نکنیم. ما هم انسانیم و باید رنج خودمان را به دوش بکشیم. پس حق داریم از لحظات مثبت نیرو بگیریم تا با سوگ مقابله کنیم.
۳. خلق کنیم.
هنر میتواند تسلیبخش رنجهای عمیق باشد.
۴. تروماهای شخصی خودمان را از اتفاقات روز جدا کنیم.
اگرچه ما هم جزئی از جامعهایم، اما نگاه کردن به تروماهای شخصی در کنار این پیوند اجتماعی میتواند کمک کند خودمان را عمیقتر درک کنیم. شاید برای بعضی رنجهای شخصی بتوان اقدامات موثرتری داشت.
درباره سجاد طحان پور
من سجاد طحانپور، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی در دانشگاه علم و هنر هستم. تحصیلات کارشناسیام را در رشتهی روانشناسی و در دانشگاه اصفهان گذراندهام و از سال 1400 به عنوان نویسندهی بلاگ و از سال 1401 به عنوان مدیر محتوایی با کلینیک آگاه همکاری کردهام. سال 1398 با رویکرد روانپویشی فشرده و کوتاهمدت آشنا شدم و در دورههای آموزشی مرتبط با آن شرکت کردم؛ همچنین درمان فردیام را با این رویکرد آغاز کردم. در ادامهی مسیر آموزشم، با درمان مبتنی بر ذهنیسازی و دلبستگی آشنا شدم و از سال 1400 دورههای آموزشی مربوط به آن را با دکتر سعید قنبری گذراندم. مطالعات من در زمینهی روانکاوی، نوروساینس، روانشناسی اجتماعی و تحولی با هدف آشنایی بیشتر با رویکردهای روانتحلیلی و روانپویشی بوده و هماکنون ضمن دریافت درمان تحلیلی و گذراندن دورههای آموزشی مربوط با آن، به عنوان درمانگر تحت نظارت سوپروایزر کارم را آغاز کردهام. انتقال دانش روانشناختی به عموم مردم با سطح دسترسی متفاوت به خدمات روانشناختی از اهداف من بوده و همواره سعی کردهام از طریق برگزاری جلسات آموزشی، نوشتن بلاگپست و دیگر فرمهای محتوایی دانشم را به اشتراک بگذارم. برگزاری جلسات کتابخوانی، جلسات آموزش گروهی با محوریت دلبستگی و روابط عاطفی و مهارتهای ارتباطی، رویدادهای روانشناسی با محوریت دلبستگی و تحلیل فیلم از دیگر اقدامات من در این راستا بوده است. در کنار روانشناسی، ادبیات و سینما از علایق من است و تجربههایم در زمینهی داستاننویسی و ویراستاری برای انتقال محتوا به کمکم آمده که حاصل آن را میتوانید در بلاگپستها بخوانید. از خواندن نظرات شما پیرامون بلاگپستها خوشحال میشوم و به آنها پاسخ خواهم داد.
نوشتههای بیشتر از سجاد طحان پور
دیدگاهتان را بنویسید