روانشناسی سوگواری
از دست دادنِ عزیزان، یکی از غم انگیزترین اتفاقات زندگی ست که هر یک از افراد به شیوه های متفاوتی به آن پاسخ میدهند. همه ما در پیِ فقدانِ روابط نزدیک، احساس غم و سوگ را تجربه می کنیم. شاید بتوان گفت که سالمترین و طبیعیترین واکنشِ انسان نسبت به فوت عزیزانش، تجربه احساس غم باشد. به بیانی دیگر غمگین بودن، مسلم ترین حق برای افرادی ست که عزیزشان را از دست داده اند.
به دلیل دشواریِ موقعیت سوگ، همه ی افراد نمیتوانند رابطه ی سازگارانه ای را با آن برقرار کنند. در حقیقت آنها تاب تحمل احساسات برخاسته از مرگ عزیزانشان را ندارند. در این مواقع میزان قابل توجهی از رنجِ فرد به دلیل فوتِ کسی که دوست میدارد، نیست، بلکه به دلیل نحوه برخورد او با احساساتی ست که فوتِ عزیزش در او برانگیخته است. احساساتی هم چون غم، گناه، خشم و عشق.
افرادی که نتوانسته اند سوگ را در ساختار روانی خود حل کنند، ممکن است دورههای سوگواری را بیش از حد معمول تجربه نمایند و از برخی حالات بسیار آزاردهنده رنج ببرند. اگر این حالات بیش از یک سال طول بکشد نشان میدهد فرد سوگوار نیاز به کمک حرفه ای از جانب درمانگران این حوزه دارد. در زیر به برخی از مهم ترین علائم این مشکل اشاره شده است.
اختلال پیچیده و مداوم سوگواری
سوگواری فرآیندی طبیعی و موثر است که به حل تجربه فقدان در ساختار روانی فرد کمک می کند. با این حال گاهی اوضاع طبق روال طبیعی پیش نمیرود و ممکن است سوگ تبدیل به بیماری بشود. در این حالت فرد سوگوار در بیشتر روزها و به میزان قابل ملاحظه ای برای پیوستن مجدد به عزیز از دست رفته، آرزوی مرگ می کند. او از اندوه شدید و عذاب هیجانی رنج میکشد. به این معنا که خود را سرزنش میکند و تجربه احساساتی هم چون خشم، غم و گناه نسبت به فرد از دست رفته، برای وی بسیار آزار دهنده وغیر قابل پذیرش میباشد.
در چنین شرایطی فرد سوگوار به طور آزاردهنده و غیر معمول، به متوفی و شرایط مرگ او فکر میکند و با وجود گذشت زمان، همچنان حالتی از ناباوری و بهت را تجربه میکند. همچنین بیشتر افرادی که نتوانسته اند سوگ را در ساختار روانی خود حل کنند، نمیتوانند به خاطرات خوشایند خود با فرد از دست رفته فکر کنند.
علاوه بر این، فرد سوگوار ممکن است برخی از اختلالات را در ارتباط با هویت خود تجربه کند. برای مثال او نمیتواند همچون گذشته به دیگران اعتماد کند. همچنین ممکن است در دنبال کردن تمایلات خود و برنامه ریزی برای آینده دچار مشکل شود. گویی او در ارتباط با نقش و هویت خود در زندگی دچار سردرگمی شده و احساس تنهایی و جدا بودن از دیگران را دارد.
آیا سوگواری مراحل مشخصی دارد؟
بسیاری از روانشناسان مراحل مشخصی را برای سوگواری در نظر گرفته اند. یکی از رایج ترین مراحل سوگواری شاملِ انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش میباشد. با این حال تجربیات درمان و آخرین پژوهش ها نشان میدهد که افراد متفاوت، به دلیل تجربیات، زمینه های فرهنگی و شبکه های حمایتی گوناگون از مراحل متفاوتی گذر میکنند و واکنش های متفاوتی به مرگ عزیزانشان نشان میدهند. بنابراین نباید نسبت به تجربه منحصر به فرد هریک از اشخاص سوگوار بی اعتنا بود و آنها را در میانه ی فرآیندی دید که آغاز و پایان مشخصی دارد.
سوگ هم درمان دارد

مرگ عزیزان، احساسات متفاوتی را درون فرد بیدار میکند. سازگاری با فقدان مستلزم رویارویی صادقانه فرد سوگوار با احساسات نشئت گرفته از فقدان است. در حقیقت آنچه فرجام سوگ را تعیین می کند، شیوه رویارویی فرد با احساسات خویشتن است. به زودی از درمان سوگ بیشتر خواهیم گفت اما قبل از آن شما بگویید که آیا تا به حال این موقعیت را تجربه کرده اید؟ به نظر شما چه طور میتوانیم با وجود غم ازدست دادن عزیزانمان زندگی کنیم؟
درک این مساله که احساسات برخاسته از سوگ بیشتر از مرگ عزیزان ازاردهنده هست برای من سخته من در تجربه شخصی خودم چیزی جز غم از دست دادن تجربه نکردم
سلام. درسته مرگ عزیزان بسیار دردناک هست. این که شما تونستیداین غم رو تجربه کنید نشون از ظرفیت روانی بالای شما داره.اما بسیاری از اوقات ادم ها شروع میکنند به جنگیدن با احساسات شون و این جنگ پروسه دردناک سوگ رو به یک رنجِِ ابدی تبدیل می کنه. در مورد تفاوت درد و رنج خواهیم گفت. ممنون از نظر شما?
مرسی از مطلب خوب تون
سوگواری اختلال حساب میشه؟؟
سلام، خیر سوگواری فرآیند طبیعی و موثری هست که به حل فقدان و تعریف شدن اون در ساختار روانی فرد کمک می کنه. جالبه بدونید سوگواری حتا در برخی از حیوانات هم به شکل ابتدایی تر وجود داره. اما گاهی بسیاری از افراد قادر نیستن پروسه سوگواری رو تمام و کمال تجربه کنند. دلایل متفاوتی وجود داره. ممکنه مرگ فرد رو انکار کنند. ممکنه تمام روز مشغول فکر کردن به این مسیله باشند که چرا برای من این اتفاق افتاده. ممکنه احساس خشم یا گناه نسبت به متوفی، روی احساس غم شون رو پوشونده باشه و بسیاری از دلایل دیگه. بنابراین در این صورت ممکنه سوگواری تبدیل به مشکل روانشناختی بشه. وگرنه در حالت عادی سوگواری فرایند بسیار بسیار موثر و کارآمدی ست.