سوگواری در روانشناسی، آشنایی با مراحل سوگ در روانشناسی
از دست دادنِ عزیزان، یکی از غم انگیزترین اتفاقات زندگی ست که هر یک از افراد به شیوه های متفاوتی به آن پاسخ میدهند. همه ما در پیِ فقدانِ روابط نزدیک، احساس غم و سوگ را تجربه می کنیم. شاید بتوان گفت که سالمترین و طبیعیترین واکنشِ انسان نسبت به فوت عزیزانش، تجربه احساس غم باشد. به بیانی دیگر غمگین بودن، مسلم ترین حق برای افرادی ست که عزیزشان را از دست داده اند.
به دلیل دشواریِ موقعیت سوگ، همه ی افراد نمیتوانند رابطه ی سازگارانه ای را با آن برقرار کنند. در حقیقت آنها تاب تحمل احساسات برخاسته از مرگ عزیزانشان را ندارند. در این مواقع میزان قابل توجهی از رنجِ فرد به دلیل فوتِ کسی که دوست میدارد، نیست، بلکه به دلیل نحوه برخورد او با احساساتی ست که فوتِ عزیزش در او برانگیخته است. احساساتی هم چون غم، گناه، خشم و عشق.
افرادی که نتوانسته اند سوگ را در ساختار روانی خود حل کنند، ممکن است دورههای سوگواری را بیش از حد معمول تجربه نمایند و از برخی حالات بسیار آزاردهنده رنج ببرند. اگر این حالات بیش از یک سال طول بکشد نشان میدهد فرد سوگوار نیاز به کمک حرفه ای از جانب یک روانشناس خوب دارد. در ادامه به برخی از مهم ترین علائم سوگ در روانشناسی اشاره شده است.
فهرست محتوا:
Toggleدر چه مواردی سوگوار میشویم
- بیماری و از دست دادن سلامت جسمی یا روانی
- پایان رابطه عاطفی
- ازدست دادن رابطه دوستی
- مهاجرت عزیزان و فقدان حضور فیزیکی آنها
- از دست دادن شغل
- سقط جنین و بارداری ناموفق
- تولد فرزند و از دست دادن نقشی که والد نبوده
- از دست دادن شرایط پایدار
- از دست دادن دارایی مورد علاقه
- از دست دادن استقلال
- از دست دادن حیوان خانگی
- از دست رفتن یک رویا به واسطه شرایط
- ازدواج و از دست دادن نقش مجردی
این موارد و خیلی موارد دیگر، جزو اتفاقاتی هستن که ما در آنها فقدان و سوگ را تجربه میکنیم.
حتی خیلی از این اتفاقات ممکن است به «خواسته و انتخاب خود ما» باشد؛ اما با این حال ما فقدانی را با آن تجربه میکنیم، و حق داریم که بابت آن سوگوار باشیم.
همچنین بخوانید: سوگ معوق چیست؟
اختلال پیچیده و مداوم سوگواری
سوگواری فرآیندی طبیعی و موثر است که به حل تجربه فقدان در ساختار روانی فرد کمک می کند. با این حال گاهی اوضاع طبق روال طبیعی پیش نمیرود و ممکن است سوگ تبدیل به بیماری یا سوگ پیچیده بشود. در این حالت فرد سوگوار در بیشتر روزها و به میزان قابل ملاحظه ای برای پیوستن مجدد به عزیز از دست رفته، آرزوی مرگ می کند. او از اندوه شدید و عذاب هیجانی رنج میکشد. به این معنا که خود را سرزنش میکند و تجربه احساساتی هم چون خشم، غم و گناه نسبت به فرد از دست رفته، برای وی بسیار آزار دهنده وغیر قابل پذیرش میباشد.
در چنین شرایطی فرد سوگوار به طور آزاردهنده و غیر معمول، به متوفی و شرایط مرگ او فکر میکند و با وجود گذشت زمان، همچنان حالتی از ناباوری و بهت را تجربه میکند. همچنین بیشتر افرادی که نتوانسته اند سوگ را در ساختار روانی خود حل کنند، نمیتوانند به خاطرات خوشایند خود با فرد از دست رفته فکر کنند.
علاوه بر این، فرد سوگوار ممکن است برخی از اختلالات را در ارتباط با هویت خود تجربه کند. برای مثال او نمیتواند همچون گذشته به دیگران اعتماد کند. همچنین ممکن است در دنبال کردن تمایلات خود و برنامه ریزی برای آینده دچار مشکل شود. گویی او در ارتباط با نقش و هویت خود در زندگی دچار سردرگمی شده و احساس تنهایی و جدا بودن از دیگران را دارد.
مراحل سوگ در روانشناسی:
بسیاری از روانشناسان مراحل مشخصی را برای سوگواری در نظر گرفته اند. یکی از رایج ترین مراحل سوگواری شاملِ انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش میباشد. با این حال تجربیات درمان و آخرین پژوهش ها نشان میدهد که افراد متفاوت، به دلیل تجربیات، زمینه های فرهنگی و شبکه های حمایتی گوناگون از مراحل متفاوتی گذر میکنند و واکنش های متفاوتی به مرگ عزیزانشان نشان میدهند. بنابراین نباید نسبت به تجربه منحصر به فرد هریک از اشخاص سوگوار بی اعتنا بود و آنها را در میانه ی فرآیندی دید که آغاز و پایان مشخصی دارد. در ادامه به مراحل سوگ در روانشناسی و ایجاد اختلال سوگ میپردازیم.
- انکار
- خشم
- حسرت و چانه زنی
- افسردگی و ناامیدی
- پذیرش
اگر این مراحل ادامه پیدا کند، تبدیل میشود به اختلال سوگ، که در ادامه به علائم اختلال سوگ اشاره میکنیم:
- نپذیرفتن مرگ او
- خشم و نفرت ناشی از فقدان
- بی قراری، اختلال در توجه و حافظه
- احساس تنهایی
- بی خوابی، کاهش میل جنسی
- بی اعتمادی به دیگران
- بی علاقگی به آینده
- احساس پوچی و ملال
- درد روانی شدید، بی حسی، کرختی
- مقصر دانستن خود در مرگ او
- تمایل به مرگ و خودکشی
همچنین بخوانید: سوگ جمعی چیست؟ وقتی همه سوگواریم!
سوگ هم درمان دارد!
مرگ عزیزان، احساسات متفاوتی را درون فرد بیدار میکند. سازگاری با فقدان مستلزم رویارویی صادقانه فرد سوگوار با احساسات نشئت گرفته از فقدان است. در حقیقت آنچه فرجام سوگ را تعیین می کند، شیوه رویارویی فرد با احساسات خویشتن است. به زودی از درمان سوگ بیشتر خواهیم گفت اما قبل از آن شما بگویید که آیا تا به حال این موقعیت را تجربه کرده اید؟ به نظر شما چه طور میتوانیم با وجود غم ازدست دادن عزیزانمان زندگی کنیم؟
چطور در زمان سوگ از خود مراقبت کنیم؟
- با افرادی که تجربه فقدان دارند صحبت کنید و از حمایتشان استفاده کنید.
- مراقب سلامتی خود باشید ,خواب کافی، تغذیه سالم، پرهیز از الکل و مواد
- مراحل سوگ را بشناسید. اکثر افراد بارها رفت و برگشت حس های مختلف را تجربه میکنند و این عیبی ندارد.
- با اطرافیان حرف بزنید، از حس هایتان بگویید و بگذارید بدانند چه چیزی به شما کمک میکند.
- حمایت خانواده و دوستان بسیار کمک کننده است، با وجود میل به تنهایی سعی کنید در جمع شرکت کنید و با اطرافیان وقت بگذرانید.
- با داروهای روانپزشکی جلو احساسات و اشک های خود را نگیرید.
سوگ همچون خراشیست بر صورت احساس که هرچند بهبود یابد، اما جایش ماندگار است. و شاید حتی گاهی دوباره خونریزی نماید.
سوگواری، پیچیده است؛ و گاهی اگر فقدانی که تجربه میکنیم برای ما خیلی سنگین باشد، ممکن است به تنهایی نتوانیم از مراحل سوگواری عبور کنیم. اگر به واسطه فقدانی، سوگ را تجربه میکنید، از یک مشاور فردی کمک بگیرید.
قسمتی از این محتوا به قلم خانم مائده میرغیاثی آپدیت شده است.
4 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
درک این مساله که احساسات برخاسته از سوگ بیشتر از مرگ عزیزان ازاردهنده هست برای من سخته من در تجربه شخصی خودم چیزی جز غم از دست دادن تجربه نکردم
سلام. درسته مرگ عزیزان بسیار دردناک هست. این که شما تونستیداین غم رو تجربه کنید نشون از ظرفیت روانی بالای شما داره.اما بسیاری از اوقات ادم ها شروع میکنند به جنگیدن با احساسات شون و این جنگ پروسه دردناک سوگ رو به یک رنجِِ ابدی تبدیل می کنه. در مورد تفاوت درد و رنج خواهیم گفت. ممنون از نظر شما?
مرسی از مطلب خوب تون
سوگواری اختلال حساب میشه؟؟
سلام، خیر سوگواری فرآیند طبیعی و موثری هست که به حل فقدان و تعریف شدن اون در ساختار روانی فرد کمک می کنه. جالبه بدونید سوگواری حتا در برخی از حیوانات هم به شکل ابتدایی تر وجود داره. اما گاهی بسیاری از افراد قادر نیستن پروسه سوگواری رو تمام و کمال تجربه کنند. دلایل متفاوتی وجود داره. ممکنه مرگ فرد رو انکار کنند. ممکنه تمام روز مشغول فکر کردن به این مسیله باشند که چرا برای من این اتفاق افتاده. ممکنه احساس خشم یا گناه نسبت به متوفی، روی احساس غم شون رو پوشونده باشه و بسیاری از دلایل دیگه. بنابراین در این صورت ممکنه سوگواری تبدیل به مشکل روانشناختی بشه. وگرنه در حالت عادی سوگواری فرایند بسیار بسیار موثر و کارآمدی ست.