مالنا؛ نقد و تحلیل روانشناسی فیلم مالنا

فهرست محتوا:
Toggleمالنا، داستان یک سکوت
زنی محزون با موهایی کوتاه و سیگاری بر لب، در میان انبوهِ مردانِ آتش بر دست. حتی اگر کسی فیلم ایتالیایی زبان و درخشان مالنا را به تماشایی اصیل ننشسته باشد بعید است در عصر رسانه و تبادلِ قاب های ماندگار سینمای جهان، چشمش به نمایی از سکانسی که شرحی از آن در جمله ابتدایی گذشت، نیفتاده باشد. در ادامه این محتوا از کلینیک روانشناسی آگاه، به معرفی فیلم مالنا و نقد روانشناسی فیلم malena 2000 می پردازیم.
معرفی فیلم مالنا ۲۰۰۰
مالنا داستان زنی معصوم حوالی دهه 1940 است که با احوالی عاشقانه همراه با همسر خود اسکوردیا وارد شهری غریب شده و پس از حضور هم سنگر تنهایی خود در جنگ جهانی یعنی همسر خویش، همراه با پدری که مشغول تدریس است، در مسیر داستان پیش می رود. هر بار که او از میانه شهر عبور می کند شاهد رشکی است که زنان بر زیبایی او می برند و تکانه های بی حد و مرز، از سوی مردانی است که عرصه را بر او تنگ می کنند و در نهایت طی روندی که خط نامرئی داستان طی می کند، در غایت بی پناهی، تبدیل به زنی تن فروش شده و از عرش به زیر دست و پای جماعتی می افتد که این دام را در برابرش گسترانده اند و تکانه های خود را بر او فرا می افکنند.
در واقع یکی از موضوعات مهمی که در مالنا دیده می شود روح تقدیر گرایی در کالبد اثری است که مهمترین شخصیت آن یعنی مالنا همواره مهر سکوت بر لب داشته و گویی همین سکوت خود بیانی است از انفعال و تن دادن به حاکمیت تقدیری که چیزی جز غلتیدن مالنا در خاشاک های روزگار را نمی خواهد اما فارغ از بررسی دوگانگی اراده یا تقدیر گرایی در این اثر مسئله به نظر می رسد، روند یا چگونگیِ امر به وقوع پیوسته از اهمیت بیشتری برخوردار بوده که در ادامه بیشتر محل بحث قرار خواهد گرفت.
همانندسازی فرافکن در فیلم مالنا
پویایی ها و کنش های مالنا و جامعه پیرامون او با نگاهی فرافرمی، ذهن را به سمت فرایند و مکانیزمی پیچیده و دفاعی سوق می دهد که برخاسته از نظرگاه ملانی کلاین فقید است. هر چند همانندسازی فرافکنانه در ادبیات روانکاوی مفهومی است محل مناقشه اما از منظر کلاین و به زبان ساده عبارت است از میل یا تکانه ای جاری در شخص، که تاب دیدن آن را نداشته و آن را به دیگری فرا می افکند و به گونه ای رفتار می کند که آن میل یا تکانه فرافکنده در دیگری نیز دیده شود. برای درک بهتر موضوع کافی است تصور کنیم فردی را که اطرافیان خود را متهم به پرخاشگری با خود می کند در حالی که در آن سوی حقیقت رفتار هایی از سمت خود فرد دیده می شود که این واکنش را در دیگران بر می انگیزاند.
مالنا در مسیر زنی با موهای کوتاه
مسیر فرافکنی همسان ساز یا همانند سازی فرافکن، همان سیری است که شخصیت اصلی، در جامعه ای مملو از تکانه های ناپسند طی می کند و از جایگاه زنی زیبا و معصوم به زنی تن فروش می رسد. مالنا در ابتدای امر، از آلودن خود به هوس مردان و حسادت زنان ممانعت می کند اما دیری نمی پاید که این امیال غالب در جامعه، به او فرافکنده شده و به بهای آب و نان در شرایط سخت جنگ جهانی باید این نقش را ایفا کند و پس از این، حال با او به گونه ای برخورد می شود که گویی منشا میل یا تکانه خود اوست. به بیان ساده تر جامعه امیال و تکانه های خود را به دوش مالنا گذارده و برای آن که فرافکنی به وقوع بپیوندد و همگان ببینند، نقشه هایی را رقم می زنند تا این نقاب بر صورت مالنا استوار شود.

پراکندن شایعات تن فروشی او در شهر، رساندن آن ها به گوش پدر مالنا تا به گرو گرفتن آب و نان در شرایط سخت جنگ جهانی، همه کنش هایی هستند که مسیر تکمیل فرآیند را هموار می کنند و داستان به سکانسی می رسد که مالنا زنی است محزون با مویی کوتاه، سیگار بر لب و میان انبوه مردان آتش بر دست، تا روشن کنند آتشی را که ریشه و آغاز آن در حسادت و امیال جامعه بوده و آن را به دامان دیگری، یعنی مالنا انداخته اند. تراژدی ای غمگنانه اما گیرا از همسان سازی فرافکن.
7 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
قشنگ نبود مالنا باید خیاطی می کرد نه این راه و پول می گرفت
متاسفانه هنوزم عضو فیلم های بد میدونم مالنا می تونست با خیاطی اوضاع رو بهتر کنه متاسفانه درک نکردم اثر واقعا اینیکه میگه فیلم های قدیمی بهتره به نظرم فاسدی بیش نیست باید مفسدین در هر پست سمتی بندازیم بیرون اصلا مهم نیست زن یا مجرد مجرد یا متاهل منم موافقم باید اخراج شن تمام حتی اگه خودم باشم به هرحال فیلم مردودی بود تن فروشی چرا خیاطی نکردی
وقتی کسی ازش نخره چیکار کنه دیگه تو فیلم ک نشون داد دنبال کار میرفت ولی هیچکی بهش کار نمیداد
فیلم خیلی قشنگی بود
فیلم مزخرفی بود،مالنا میتونست ترک کنه اونجا رو ولی کارکتر اشو جوری نشون دادن که انگار هیچ کاری ازش برنمیاد.
قضاوت کردن دیگران آسونترین و راحت ترین کاره
ولی برای زندگی شرافتمندانه هزار و یک راه هست
وای چرا همیشه یه زن مقصره این همه مرد بودن که به زیبایی مالنا رشک میبردن بنظرم این همه چشمهای هرزه مقصرن و مالنا یه زن تنها در هیاهوی جنگ تنهای تنها زندگی میکرد