آرمانی سازی ISTDP
در بین مدلهای مختلف درمان معمولاً به اشتباه ISTDP به عنوان “درمان ایدهآل”، “طلای خالص”، “حقیقت”، و “پاسخ نهایی” برای رنج انسان در نظر گرفته می شود. خود دوانلو به صورت فعالانه ای بیان کرده است که رویکردش یک نوشداروی شگفت انگیز نیست: هنگامی که این تحریف ها دائم می شوند یک صدمه عمده به او و کارش زده شده است.
هنگامی که چنین تحریفاتی دائمی می شوند ممکن است این اتفاقات بیفتد:
۱. آرمانی سازی شیوه درمان
۲. آرمانی سازی پایه گذار و آموزنده آن
۳. انکار محدودیت های این شیوه: استفاده بیش از حد از این شیوه در مواردی که نباید رواندرمانی استفاده شود.
۴. انکار محدودیت در توانایی های فرد برای استفاده از این روش: به کاربردن بی پروایانه این روش بدون توجه به ایمنی
۵. اغراق در سطح/مهارت آموزشی یک فرد
۶. اغراق در نتایج یک فرد برای حفظ نیاز به کامل بودن آن
۷. آرمانی سازی یک فرد، چون “کاملا” خوب عمل می کند.
۸. پایین تر ارزیابی کردن درمان ها و درمانگرهای دیگر: چون آنها به این روش ایده آل عمل نمی کنند.
۹. سرزنش بیمار هنگامی که تکنیک کار نمی کند.
۱۰. هرگونه انتقاد از این تحریفات را به عنوان “مقاومت” یا به علت ناهشیار آن افراد، رد می کند.
۱۱. بی اعتمادی به افرادی که خارج از این برنامه درمانی اند.
۱۲. احساس بی نظیر بودن و استحقاق همراه با نیاز به حفظ شدن از دست مقاومت دیگران.
۱۳. نتایج ضعیف، افت ها، اتحاد نامناسب و انطباق منفعلانه با بیمار
برای مطالعه بخشی از مقاله دیگر آلن عباس در مورد فن شفاف سازی، اینجا را کلیک کنید.
منبع:
ترجمه بخشی از مقاله آلن عباس با نام:
Idealization & Devaluation as barriers to psychotherapy learning
دیدگاهتان را بنویسید