بررسی موردی ۲: غم ناشی از آگاه شدن نسبت به مشکل روانشناختی
درمانگر: پس ما درباره باهم نگاه کردن به اینکه چه مؤلفههای هیجانی و مؤلفههای دیگری می توانند در حالت های خلقی تو اثر بگذرند و موجب بدتر شدن افسردگی یا خلق های بالا شوند، صحبت کردیم. هفته گذشته خلق تو چطور بود؟ (تمرکز بر شفافسازی)
بیمار: هرچه به کریسمس نزدیکتر میشویم، بدتر میشود. فرض کردیم مربوط به زمانهایی باشد که با خانواده میگذرونم. اما نمیدونم چطور فرض کردیم که من… من برانگیخته شدم.
درمانگر: میتونی زمان مشخصی رو توصیف کنی که متوجهش شدی؟
بیمار: (آه میکشد) دوشنبه گذشته، در جشن شکرگزاری بعد از دو ساعت میخواستم برگردم خونه.
درمانگر: چه اتفاقی افتاد که باعث شد این فکر رو بکنی؟
بیمار: خسته شدم.
درمانگر: میدونی چرا؟
بیمار: از دست همه ناراحت بودم.
درمانگر: اولین نفر کی بود؟
بیمار: دخترم. مجبور بودم راه برم؛ وگرنه میزدمش.
درمانگر: چی باعث شد که از دستش عصبانی بشی؟
بیمار: اون داشت به من دستور میداد: تو سیب زمینی رو پوره کن، تو آبگوشت رو درست کن، تو میز رو بچین.
درمانگر: نسبت به اون چه احساسی داشتی؟
بیمار: خشمگین بودم (آه میکشد و مشتهایش را گره کرده است)
درمانگر: تو بدنت چی حس میکردی که احساس کردی خشمگینی؟
بیمار: سفتی.
درمانگر: منظورت اینه که تنش داشتی و مضطرب شدی؟
بیمار: آره. عصبی شدم و حالت تهوع گرفتم… و سردرد.
درمانگر: پس این اتفاقیه که وقتی از درون خشمگینی میافته. اینکه مضطرب میشی، حالت تهوع میگیری، و سرت درد میگیره (خلاصه سازی)
بیمار: ده سال پیش خیلی عصبانی بودم؛ میخواستم وسایل رو از پنجره پرت کنم بیرون.
غمگین شدن به خاطر بیماری… طی فرایند تحریک احساس، در هریک از موارد تاکنون، لحظههایی وجود داشته که در آنها غم درمورد بیماری تجربه شده است.
لحظه ای که به بیماران اجازه می دهیم چیزهایی که متحمل شده اند را توصیف کنند و اینکه این مسئله غم انگیز است را به آنها بازتاب دهیم، فرایند درمان تسهیل میشود.
منبع:
ترجمه بخشی از مقاله آلن عباس با نام:
Modified short term dynamic psychotherapy in patients with bipolar disorder preliminary report of a case series
دیدگاهتان را بنویسید