پاتریشیا کاگلین دلاسلوا از برون ریزی (act out) در جلسه درمان میگوید
(قسمت پنجم پرسش و پاسخ کنفرانس دانشگاه نیومکزیکو)
در مقالۀ قبلی بخشی از مطالب مطرح شده توسط دکتر پاتریشیا کاگلین در کنفرانس دانشکدۀ پزشکی دانشگاه نیومکزیکو را با شما در میان گذاشتیم. بخش چهاردهم از این مجموعه مقالات را میتوانید در ادامه مشاهده کنید:
فهرست محتوا:
Toggleسوال یکی از شرکتکنندگان (۷) :
من سوالی دارم. با توجه به سطح مصاحبهای که شما انجام دادید. در مکالمه بین شما و بیمار، بیمار نسبت به شما سطح بالایی از خشونت را بروز داد. شما خشونت او را چطور برآورد کردید و چطور توانستید آنقدر آرام باشید و در جلسه درمان، تعادل خودتان را حفظ کنید و احساس نکنید که در خطر هستید؟
پاتریشیا: میشود لطفاً بگویید که دقیقاً منظورتان از این سؤال چیست؟
ادامه سؤال:
خب ما در فیلم جلسه درمان شما با این خانم، مشاهده کردیم که شما هنگام دریافت اطلاعات از این خانم بسیار خونسرد بودید. در چه مرحلهای از درمان شما نگاه میکنید و میبینید که بیمار آماده این است که به شما حمله کند یا با خودتان فکر میکنید که قرار است چه اتفاق دیگری رخ دهد و بعد… خب میدانيد برخی بیماران رفتار خشونت آمیزی نسبت به درمانگر خود نشان میدهند [پاتریشیا: متوجهم] پس اگر به این مسئله بپردازیم کار درستی انجام دادهایم؟
پاسخ دکتر پاتریشیا کاگلین به سؤال (۷) :
مطمئناً. این نکته، نکته بسیار مهمی است. وقتی افراد واقعاً به شکلی خشونت آمیز برون ریزی میکنند و به انسانهای دیگر حمله میکنند، معمولاً دچار برخی انواع اختلالات شناختی هستند، مگر اینکه این بیماران، بیمارانی سایکوپت باشند. درست است؟ آنچه اتقاق میافتد این است که احساسات در بیماران شروع به بیدار شدن میکنند و در نتیجه، این بیماران از نظر شناختی به هم میریزند و بعد از اینکه رفتاری پرخاشگرانه از خود بروز دادند معمولاً میگویند: ” نمیدانم چه اتفاقی افتاد! ” .
من فقط میدانم که جلوی چشمانم را خون گرفت و قبل از اینکه بفهمم دارم چه کار میکنم، دیدم که دستانم را دور گلوی طرف مقابل پیچاندهام. بنابراین، شما همیشه باید چشمان تیزبینی داشته باشید و دقت کنید. هنگام مشاهده فیلم جلسه درمان من با این خانم توجه کردید که من به این مسئله نزدیک نشدم تا زمانی که اضطراب او در کانال عضلات مخطط بروز پیدا کرد و تا آنجایی که به این درک رسیدیم که داشتیم با هم چه کاری را انجام میدادیم.
به یاد میآورید که وقتی بیمار گفت: “خب، یک دقیقه صبر کنید. منظورتان چیست؟ منظورتان این است که رفتاری که میخواهم انجام دهم شبیه رفتاری باشد که در ذهنم تصور کردم؟”. درست است؟ بنابراین، او به وضوح میدانست که ما داشتیم در مورد یک خیالپردازی صحبت میکردیم، نه در مورد کاری که قرار بود او واقعاً انجام دهد و به طرز جالبی، فراهم کردن این مسیر و ایجاد فضایی امن برای اینکه بتوانیم در این فضا به تمام احساساتی نگاه کنیم که برای بیمار بینهایت آزاردهنده هستند آن هم بدون اینکه مجبور باشیم در این مورد کاری انجام دهیم، بدون اینکه بیمار این احساسات را در خودش بریزد و دست به خودتخریبی بزند و قطعاً بدون اینکه این احساسات را به عمل تبدیل کند و به سرعت بر اساس این احساسات رفتار کند امنترین کاری است که میتوانید انجام دهید. درست است؟
چون همه افراد دیگری که این زن با آنها صحبت کرده بود، نمیخواستند به او نزدیک شوند. حتی تجلیات چهرهای این بیمار گاهی اوقات به نوعی عجیب و غریب و ترسناک میشد. منظورم این است که این موضوع به سؤال قبلی شما در مورد کار کردن در فضای انتقالی برمیگردد. تجربهٔ من میگوید بیماران بینهایت قدردان این واقعیت هستند که شما به عنوان درمانگرشان تمایل دارید به نوعی همراه با آنها وارد این جهنم شوید و این احساسات دشوار را تاب بیاورید و بعد همراه با آنها از این فضا خارج شوید.
نگاه کردن به تمام این احساسات آن هم بدون اینکه هیچ گونه اتفاق بدی رخ دهد، باعث ایجاد یک تجربهٔ هیجانی اصلاحی در بیمار میشود. در واقع، رخ دادن همین اتفاقات در اتاق درمان است که باعث میشود ارتباطی اصیل بین بیمار و درمانگر شکل بگیرد. اما هنگام انجام ارزیابی لحظه به لحظه، باید بسیار دقت کنید و مطمئن شوید که اضطراب بیمار از طریق کانال عضلات مخطط تخلیه میشود و کارکردهای شناختی او مختل نشده باشد؛ چون اگر بیمار دچار آشوب شناختی شده باشد، میتواند خطرناک شود اما اگر واقعاً به طور کامل در کنار شما حضور داشته باشند و دچار آشوب شناختی نشده باشند و همچنین اگر به طور واضح بدانید که تکلیف درمانی چیست، خطری وجود نخواهد داشت. با این حال، درمانگر در چنین شرایطی مضطرب میشود چون واقعاً هم نگاه کردن به این احساسات بسیار اضطراببرانگیز است.
من فکر میکنم این موضوع دیگری است که بارها شاهد بودهام و دوست دارم امتحانش کنم؛ اینکه به نظر میرسد درمانگرانی که از جلسات درمان خود بهترین نتایج را میگیرند در چنین شرایطی اضطراب خیلی کمی دارند. هیچ راه دیگری برای انجام این کار وجود ندارد. بیماران نیز این را احساس میکنند. بنابراین، اگر بیماران متوجه اضطراب شما شوند، به سمت نگاه کردن به احساسات خود پیش نمیروند.
برای مطالعۀ ادامۀ این مطلب، منتظر مقالات بعدی در سایت ما باشید. در ادامه این مجموعه مقالات نیز تعداد دیگری از سوالات مطرح شده توسط شرکت کنندگان در این کنفرانس را مشاهده خواهید کرد. علاوه بر این، پاسخ های داده شده به این سوالات توسط دکتر پاتریشیا کاگلین را نیز مشاهده خواهید کرد.
دیدگاهتان را بنویسید