لغزش فرویدی : آسیبشناسی روانی زندگی روزمره
معرفی کتاب «آسیب شناسی روانی زندگی روزمره» نوشتهی زیگموند فروید
در این سلسله مطالب که در اینجا بخش اول آن (پیرامون روانشناسی فراموشی) از نظرتان میگذرد قصد داریم به معرفی کتاب آسیب شناسی روانی زندگی روزمره یکی از محبوب ترین آثار زیگموند فروید (به لحاظ دفعات چاپ و انتشار و ترجمه به زبانهای مختلف) و منتشر شده در سال 1901، یعنی یک سال پس از انتشار کتاب مهم «تاویل رویا» بپردازیم.
شاید بتوان گفت برای خوانندگان مبتدی و ناآشنا با روانکاوی و علاقهمندان به مطالعهی فروید این کتاب بهترین گزینه برای شروع سیر مطلعاتی ایشان است.
فهرست محتوا:
Toggleآسیب شناسی زندگی روزمره
در آسیب شناسی روانی زندگی روزمره فروید با تکیه بر مثالهای متعدد و پرشمار از وقایع روزمره و عادی که هر آدم معمولیای نیز تجربهشان میکند؛ درصدد گسترش یافتههایی که برای اولین بار در ارتباط با روانرنجوریها کشف کرده بود با زندگی ذهنی طبیعی برمیآید.
بدون شک دلیل توجه خاص فروید به کردار پریشیها این واقعیت بود که این نوع لغزشها در کنار رویاها، به او امکان دادند که واقعیتهایی را که پیشتر در ارتباط با بیمارانش کشف کرده بود به عرصهی زندگی ذهنی طبیعی بسط دهد.
به همین دلیل، فروید برای آشنا کردن پژوهندگان و حتی عامهی مردم با یافتههای روانکاوی، از این کردار پریشیها به مثابهی بهترین شرح مقدماتی بر روانکاوی بهره میبرد.
ترجیح کردارپریشیها به تاویل رویا
فروید در نوشتههای تفسیریاش نیز گاهی برای شرح منظورش موارد کردارپریشی را به رویاها ترجیح میداد؛ رویاهایی که متضمن سازوکارهای پیچیده تر بودند و به سرعت شخص را به سمت مفاهیمی عمیق تر سوق میدادند.
در واقع فروید توانست بر اساس همین مثالها، چیزی را شرح دهد که نظریهی بنیادین تثبیت شده در تاویل رویا بود؛ وجود دو حالت کاملاً متمایز در کارکرد ذهنی، یعنی همان چیزی که فروید آنها را فرایندهای اولیه و ثانویه نامید. به علاوه، باور به جبرگرایی در مورد رخدادهای ذهنی نیز با بررسی کردار پریشیها به شکلی قاطعانه و قانع کننده قابل اثبات بود.
بخش اول: روانشناسی فراموشی
روانشناسی فراموشی عنوان یکی از نسخههای ترجمه شدهی کتاب حاضربه زبان فارسی است (ترجمهی مهوش قویمی). شاید دلیل این انتخاب را بتوان در این مسئله جست که بخش زیادی از کتاب پیرامون انواع فراموشی و علل احتمالی روانشناختی مربوط به آن میگردد.
فراموشی اسامی خاص
فروید در فصل اول با عنوان فراموشی اسامی خاص به این نکته اشاره میکند که در کنار فراموشیهای سادهی اسامی، نمونههایی از فراموشی هم وجود دارد که در آنها فراموشی نتیجهی سرکوب است. برای اینکه فراموشی یک اسم خاص همراه با تحریف حافظه اتفاق بیفتد وجود شرایط زیر ضروری است:
- تمایلی برای فراموش کردن آن اسم وجود داشته باشد.
- فرایند سرکوب کمی قبل از فراموشی آن اسم خاص رخ داده باشد.
- امکان برقراری تداعی بیرونی میان اسم مورد نظر و عنصری که پیشتر سرکوب شده است وجود داشته باشد.
در نتیجهی فراهم بودن این سه پیششرط روانشناسی فراموشی ، پیرامون فراموش کردن اسامی خاص را اینطور میتوان فهمید که: در نهایت اسمِ جانشین لغت اصلی و فراموش شده، در یک کارکرد دوگانه هم در خدمت سرکوب است و هم علیه آن. درواقع اسم جانشینِ لغت اصلی، فرد را از چیزی که میخواهد فراموش کند و به یاد آوردن آن به یک اندازه مطلع میکند.
فراموشی کلمات خارجی
در فصل دوم با عنوان فراموشی کلمات خارجی، فروید با ذکر مثالهای بیشتر به شرح و بسط دقیقتر روانشناسی فراموشی میپردازد. در پایان این فصل نتیجه گیری نهایی ارجاع به این مشاهده است که مکانیسم و سازو کار فراموشی شامل اختلال در یک فکر به واسطهی تناقض درونیِ ایجاد شده در فرد است. که این تناقض درونی نیز خود ناشی از اندیشهای سرکوب شده است.
در فصل سوم با عنوان فراموشی نامها و رشتهی کلمات، فروید مینویسید: “در تلاش برای پیدا کردن دلیل فراموشی جزئی در حافظه، متوجه شدم که این فراموشی به اوضاع و احوالی عمیق و درونی مربوط میشد و با احساسات دردناکی در نزد مخاطبم گره خورده بود.”
یا در جایی دیگر با اشاره به تجربهی شخصی خودش از فراموشی اسامی خاص و تحلیل آن مینویسد: «با تحلیل مواردی از فراموشی اسمهایی که برای خودم اتفاق افتادهاند، تقریباً همواره مشاهده کردهام که اسم فراموش شده با موضوعی مرتبط است که برای من اهمیت شخصی داشته و میتواند احساسات شدید و اغلب دردناکی را در من برانگیزد.»
بحث و نتیجه گیری
اتفاقات و کردارپریشیهای روزمره و به ظاهر معصوم در بسیاری از اوقات دارای معانی ضمنی و عمیقتری نیز هستند و پرده از یک انگیزهی ناهشیار یا سرکوب شده بر میدارند.
روانشناسی فراموشی با بهره گیری از مبانی نظری و ابزارهای بالینیای چون، روش تداعی آزاد کوششی برای فهم این انگیزهها (علت فراموشکاری) و به دنبال آن فهم عمیق تر ساز و کار ذهن بود. در ادامهی این سلسله نوشتهها به بررسی لغزشهای زبانی، خام دستیها، اشتباهات لپی، باور به جبر و خرافات و … و معانی ضمنی و پنهان روانشناختی آنها در ذیل معرفی کتاب آسیب شناسی روانی زندگی روزمره میپردازیم.
لغزش فرویدی یا تپق فرویدی- مجموعهای از کردارپریشیهای غیر عمدی با انگیزههای ناهشیار- موضوع نوشتهی پیش روست. در قسمت قبل از سلسله مطالب مرتبط با معرفی کتاب “آسیب شناسی روانی زندگی روزمره” به مباحث مرتبط با اختلال در حافظه و فراموشیهای روانزاد پرداختیم. فراموشیهایی که هرچند ممکن است در ظاهر معصوم و بیدلیل به نظر برسند اما با یک نگاه دقیق تر دارای انگیزههای زیرین و ناهشیار هستند. و در این مسیر انواع آن از جمله فراموشی کلمات و اسامی خاص، فراموشی اسامی و کلمات خارجی و فراموشی نامها و رشتهی کلمات را بررسی کردیم.
در ادامه به لغزش زبانی ، لغزش قلم و اشتباهات خوانداری و فراموشی برداشتها و قصدها میپردازیم.
لغزش زبانی
لغزشهای زبانی که یکی از انواع معروفِ لغزش فرویدی است، عنوان پنجمین فصل از کتاب “آسیبشناسی روانی زندگی روزمره” میباشد. در این فصل فروید با این مقدمه بحث را آغاز میکند که مصالح معمول زبان شناختیِ ما در زبان مادری خود در برابر فراموشی ایمن شدهاند و مینویسد:
“به نظر میرسد که مصالح معمول (زبان شناختی) که ما در زبان مادری خود برای سخن گفتن از آنها بهره میبریم، در برابر خطر فراموش شدن ایمن شدهاند؛ اما همین زبان به کرات دستخوش اختلال دیگری میشود که به آن لغزش زبانی میگویند.”
و در ادامه به تبیین این اختلالها یا لغزشهای زبانی میپردازد.
رویا و لغزش فرویدی
فروید با تکیه بر مثالهای متعدد نشان میدهد که دو اصل حاکم بر رویا، یعنی تراکم و جابهجایی در مورد لغزشهای زبانی نیز صادقاند.
یعنی همان طور که در رویا یک عنصر خاص میتواند نماد و وسیلهی ابراز بخشهای گوناگونی از حیات روانی باشد یک لغزش کلامی نیز میتواند در ارتباط با عناصر مختلفی از حیات روانی ایجاد شده باشد. و نیزهمانطور که در رویا عنصری جای عنصری دیگر مینشیند در یک لغزش کلامی نیز شاهد نشستن کلمهای به جای کلمهی دیگر هستیم.
روانکاوی به ما نشان میدهد جایی برای پنهان شدن وجود ندارد
مثالی از این مورد اخیر موقعیتی است که فروید به نقل مرینگر بیان میکند که رئیس پارلمان اتریش که بابت اختلاف نظرهای سیاسی با فضای مجلس فعلی همدل نبوده در یکی از جلسات مهم مجلس در حالی که تعداد اعضا به حد نصاب برای شروع جلسه رسیده بودند پشت بلندگو اعلام میکند: «آقایان، اطلاع میدهم که حدنصاب کامل اعضا حاضرند و به این وسیله اختتام جلسه را اعلام میکنم!» (کلمهای که قصد گفتن آنرا داشت کلمه افتتاح بود). در این مورد خاص توضیح درست این است که رئیس در دل آرزو داشته که در موقعیتی باشد که بتواند ختم جلسه را اعلام کند که البته امیدی به تحقق این آرزو نبوده است. اما این فکر توامان چنان که اغلب پیش میآید، دست کم تا حدی به ذهن او رخنه کرده و نتیجه این بوده که “اختتام” جانشین “افتتاح” شده است؛ یعنی کلمهای متضاد با آنچه رئیس قصد بیانش را داشته.
در نهایت شاید بتوان گفت یک قاعدهی کلی این است که در بسیاری از لغزشهای کلامی ما (یا به یک تعبیر کلیتر تمام آنچیزهایی که لغزش فرویدی مینامیم) یک عنصر مختل کننده وجود دارد که از خارج از متن گفتار ما در صحبت ما شرکت کرده و باعث لغزش میشود و آن عنصر چیزی نیست جز ایدهی ناخودآگاه و ایدهی سرکوب شده.
بنا به گفتهای: *این ما نیستیم که سخن را بیان میکنیم، این سخن است که ما را بیان میکند!*
اشتباهات خوانداری و لغزش قلم
در ششمین فصل از کتاب مذکور با عنوان اشتباهات خوانداری و لغزشهای قلم، فروید بیان میکند با توجه به اشتباهات در خواندن و نوشتن در مییابیم که رویکرد کلی و مشاهداتمان در مورد اشتباهاتمان به هنگام سخن گفتن در اینجا نیز صدق میکند. و البته این مسئله جای تعجب هم ندارد چرا که این کارکردها با هم قرابت و نزدیکی زیادی دارند. و سپس با ارائه چندین مثال به بررسی اشتباهات و خطاهای نوشتاری و مرتبط با خواندنی که متاثر از انگیزههای ناهشیارند نیز میپردازد.
فراموشی برداشتها و قصدها
در هفتمین فصل از کتاب آسیب شناسی روانی زندگی روزمره با عنوان فراموشی برداشتها و قصدها فروید نتیجهی تغییر ناپذیر کل مجموعهی مشاهداتش را اینطور بیان میکند : در هر مورد، فراموشی در نهایت به دلیل وجود انگیزهای ناشی از مسئلهای ناخوشایند تحقق یافته است. سپس با ذکر مثالهایی به تبیین انواع فراموشی نیات و برداشت ها میپردازد.
در یک پاورقی در این فصل که بعدها (سال 1910) به متن کتاب افزوده شده است آمده: ای.پیک اخیراً نقل قولهایی از نویسندهها گردآوری کرده است، کسانی که از تاثیر عوامل عاطفی بر حافظه آگاهاند و تلاش برای جلوگیری از یادآوری خاطرات ناخوشآیند را درک میکنند. اما هیچ یک نتوانسته این پدیده و شالودهی روانشناختی آن را مانند نیچه در جملات قصارش کامل و تاثیرگذار بیان کند:
حافظهام میگوید:”من اینکار را کردهام”، غرورم میگوید:” امکان ندارد من این کار را کرده باشم”. و این گریزناپذیر است. در پایان حافظه تسلیم میشود.
در ادامهی این سلسله نوشتهها به بررسی مسئلهی باور به جبر و خرافات و معانی ضمنی و پنهان روانشناختی آن در ذیل معرفی کتاب “آسیب شناسی روانی زندگی روزمره” میپردازیم.
دیدگاهتان را بنویسید