پاتریشیا کاگلین در کنفرانس دانشکدۀ پزشکی دانشگاه نیومکزیکو

فهرست محتوا:
Toggleمقدمه
در این مقاله مطالب ارائه شده توسط دکتر پاتریشیا کاگلین در دانشکده پزشکی دانشگاه نیومکزیکو (UNM) را با شما در میان بگذاریم. ایشان در این کنفرانس در مورد 6 عامل مرتبط با تغییرات مغزی و به دست آوردن نتایج مثبت در جلسات رواندرمانی صحبت کردهاند.
ایشان ابتدا به شرکتکنندگان در این کنفرانس تصویر زیر را نشان میدهند و به این ترتیب صحبت خود را آغاز میکنند:
فکر میکنم همۀ ما این رویای تکرارشونده را داریم و امیدواریم که جلسات درمانمان واقعاً بتواند برای بیمارانمان نتایج مطمئن و پایداری را به ارمغان بیاورد.

خب حالا بگذارید تا ببینیم چطور میتوانیم این کار را انجام دهیم.
تفاوتهای گروهی دربرابر تفاوتهای فردی
یکی از مسائلی که میخواهم مطرح کنم این است که تمام این اطلاعاتی که ما کاملاً با آنها آشنا هستیم، اطلاعاتی در مورد اینکه عوامل مشترکی مسئول نتایج رواندرمانی هستند ممکن است واقعاً عوامل تصنعی حاصل از شیوهای باشند که ما این آزمایشهای بالینی تصادفی را انجام میدهیم.
اول از همه باید بگویم که در آزمایشهایی که انجام میشود، استفاده از گروههای مقایسهای برای ما که درمانگران حوزۀ درمان فردی هستیم واقعاً بهترین راه برای به دست آوردن اطلاعات در این مورد نیست که چطور میتوانیم به یک فرد کمک کنیم.
من واقعاً علاقهای به این موضوع ندارم که در آزمایشهای بالینیای که انجام می شود، چه تفاوتهایی بین گروههای مختلفی که با یکدیگر مقایسه میشوند ایجاد میشود. آن چیزی که من واقعاً میخواهم بدانم این است که چه چیزی به بهبودی یک فرد در طی زمان کمک میکند؟ چه مداخلاتی باعث بهبودی بیمار میشوند؟ بنابراین برای مطالعۀ این موضوع، به برخی ابزارهای دیگری نیاز داریم. وقتی در آزمایشهای بالینی گروههای مختلف را با یکدیگر مقایسه میکنیم، بسیاری از تفاوتهای فردی را که برایمان اهمیت زیادی دارند نادیده میگیریم.
گزینش سختگیرانه
فکر میکنم از دیگر مشکلات آزمایشهای بالینی تصادفی این است که معیارهای گزینش در این آزمایشها اغلب بیش از اندازه سختگیرانه هستند؛ به طوری که بسیاری از بیمارانی را که ما هر روزه داریم در اتاق درمان میبینیم اصلاً شامل نمیشوند. کسانی که این آزمایشها را انجام میدهند میخواهند برای آزمایشهای خود کسی را پیدا کنند که فقط یک اختلال اضطرابی داشته باشد یا کسی که فقط افسرده باشد و اضطراب نداشته باشد و مثلاً یک اختلال شخصیت هم داشته باشد.
بنابراین، حتی اطلاعاتی هم که از طریق این آزمایشها به دست میآوریم برای بیمارانی که داریم درمان میکنیم چندان کاربردی نیستند؛ چون به نظر میرسد که درست همین حالا پژوهشها نشان میدهند که ۸۰ درصد افرادی که برای درمان به ما مراجعه میکنند چندین علامت از علائم اختلالات بالینی را دارند و معمولاً مبتلا به نوعی از اختلال شخصیت هستند. افراد سالمی که برای انجام چنین آزمایشهایی انتخاب میشوند، گرایش به این دارند که تقریباً به هر درمانی پاسخ بدهند.
بنابراین، این نتیجهگیری که همه درمانها مفید هستند و هیچ تفاوتی بین آنها وجود ندارد ممکن است در مورد افرادی که نسبتاً سالم هستند و ۲۰ درصد مراجعهکنندگان را در بر میگیرند درست باشد اما واقعاً در مورد بقیۀ بیماران حقیقت ندارد.
رهایی زودهنگام
همچنین، تعداد بسیار زیادی از افرادی که برای رواندرمانی مراجعه میکنند، پیش از موعد به جلسات درمان خود پایان میدهند. آمار هشداردهندهای در این مورد وجود دارد. به نظر میرسد که حدود ۴۷ درصد از مراجعهکنندگان جزء این دسته از افراد باشند.
بنابراین، تقریباً نیمی از بیمارانی که در ابتدا به ما مراجعه میکنند پیش از اینکه از جلسات درمان خود بهره ای ببرند درمان را ترک میکنند. پس افرادی که در آزمایشهای بالینی آنها را مطالعه میکنیم صرفاً افرادی هستند که با درمان ارتباط برقرار کردهاند؛ اما ۴۰ تا ۵۰ درصد دیگر از بیمارانی که به ما مراجعه میکنند چه میشوند؟
روش بهتر و موضوع بهتر برای مطالعه و پژوهش چیست؟
بنابراین، این دادهها و آمارها به ما چه چیزی را نشان میدهند؟ اگر بسیاری از مجلات علمی مهم در حوزۀ رواندرمانی را بخوانید، میبینید که این مجلات نیز پیشبینی میکنند که عمر چنین آزمایشهایی به پایان رسیده است. آنها تقریباً میگویند که پرداختن به چنین آزمایشهایی هدر دادن سرمایه است. ما هزاران آزمایش از این دست آزمایشهای تصادفی انجام دادهایم و در تمام این آزمایشها به نتایج مشابهی دست پیدا کردهایم.
بنابراین، بیایید در عوض کار جدیدی انجام دهیم. چطور است که بیشتر در مورد فرایند درمان تحقیق کنیم. همچنین، پژوهشگران دارند دوباره به تحقیقات موردی (case study) علاقه نشان میدهند. اگر این دو نوع تحقیق با هم انجام شوند، میتوانند نتایج بسیار بهتری به دست دهند.
اگر به بیشتر پژوهشهایی که تا کنون انجام شده نگاه کنید، میبینید که در این پژوهشها بیشتر متغیرهایی بررسی شدهاند که مربوط به بیمار هستند و یا میبینید که در مورد مدل درمانی مورد استفاده در درمان پژوهش شده است؛ اما این پژوهشها متغیری را که به نظر میرسد از همۀ متغیرها تأثیرگذارتر باشد به طور کلی نادیده میگیرند. این متغیر، شخص درمانگر است که مورد مطالعه قرار نگرفته است.
دیدگاهتان را بنویسید