به تعویق انداختن را چگونه میفهمیم؟
فهرست محتوا:
Toggleدلایل به تعویق انداختن چیست؟
معنای به تعویق انداختن یا اهمالکاری چیست؟ جان فردریکسون/ترجمه سجاد سرگلی
به تعویق انداختن [یا همان اهمالکاری] به معنای این است که از نظر عقلانی (یا شناختی) کاری را به تأخیر بیندازی. این بهتأخیرانداختن یک مکانیسم دفاعی محسوب میشود. وقتی کاری ضروری را به تأخیر میاندازیم، میخواهیم خودمان را و در اغلب موارد دیگران را تنبیه کنیم.
به تعویق انداختن به مثابه انکار
به تعویق انداختن میتواند بهمثابۀ نوعی انکار عمل کند. «صبر میکنم تا واقعیت عوض شود. در غیر این صورت، مجبورم با واقعیت روبهرو شوم و دست به انتخاب بزنم. امیدوارم که مجبور به انتخاب نشوم». بهاینترتیب، به تعویق انداختن میتواند روشی باشد برای دوری از مواجهه با مسائلی که در زندگی اجتنابناپذیرند. روشی برای اجتناب از تعهد به کارهایی که باید انجامشان دهیم تا یک هدفِ مشخص به نتیجه برسد. به تعویق انداختن میتواند روشی باشد برای انکار واقعیتِ زمان و مرگ «اگر صبر کنم تا واقعیت تغییر کند، زمان سپری نمیشود؛ دراینصورت هیچ چیز را از دست نخواهم داد و زمان بیحرکت خواهد ایستاد».
یک دفاع
به تعویق انداختن، بهعنوان یک دفاع، ما را از چیزی که میترسیم دور میکند. «اگر بهاندازۀ کافی صبر کنم، نمیترسم». در واقع، ما با ترسهایمان زندگی میکنیم. چون در حال مواجهۀ دائم با چیزهایی هستیم که از آنها فرار میکنیم یا وحشت داریم. بنابراین، بهجای اینکه ترس صاحباختیار زندگیمان شود، خودمان میتوانیم صاحباختیار زندگیمان باشیم. با چنین فهمی، اهمالکاری نوعی بردگی است. ما بردۀ ترس میشویم، آن هنگام که بیحرکت میایستیم و میترسیم که قدم از قدم برداریم و صبر میکنیم تا دیگر از آنچه میترسیم نترسیم. در عوض، هرکدام از ما در زندگی چالشهایی داریم. فرصتهای رشددهندهای که میترساندمان. باید بدانیم زمانی رشد میکنیم که با ترسهایمان مواجه شویم. این همان چیزی است که با عنوان شهامت عاطفی شناخته میشود.
امتناع از دیگران
در روابط بین فردی، به تعویق انداختن میتواند روشی باشد برای مواجهنشدن یا امتناع از دیگران. از دیگران میخواهیم برایمان صبر کنند تا «آماده» شویم. از طریق به تعویق انداختن، از آنها میخواهیم تا به زندانمان بپیوندند. زندانی که در آن صبر میکنیم تا علاقهشان به ما اثبات شود. اینکه صبر کنیم تا واقعیت تبدیل به ناواقعیت گردد ناشادمان میکند. اما حداقل رویهمرفته از این جشنِ مازوخیستی خوشحالیم. در این جشن میتوانیم برای این واقعیت سوگواری کنیم که آنچه در زندگیمان به وقوع پیوسته مطابق تصوراتمان نبوده است.
درمان خود و مغلوب کردن دیگران
به تعویق انداختن، بهتأخیرانداختنِ کاری به صورت عقلانی، همچنین ممکن است راهی برای مغلوبکردن دیگران و درمان خودمان باشد: «من آماده نیستم». ضرورتی ندارد برای پیشامدهای زندگی آماده باشیم. چون پیشامدها همیشه به استقبالمان میآیند. من سالهای قبل آمادۀ سرطان نبودم. اما ضرورتی نداشت آمادهاش باشم. چون خودش به سراغم میآید. وقتی میگوییم آماده نیستیم، از زندگی میخواهیم صبر کند تا آماده شویم. انتظار داریم زندگی به ما بگوید: «خوب، من ادامه نمیدهم تا تو آماده شوی». اما اهمالکاری پاسخ میدهد: «نظرت دربارۀ سال دیگر چیست؟» یا «نظرت چیست که هیچوقت انجامش ندهی؟»
دفاعی وسواسی
به تعویق انداختن دفاعی وسواسی است. نوعی قدرت جادویی. «اگر به اندازۀ کافی صبر کنم، واقعیت تغییر میکند». اما حقیقت این است که واقعیت سر جای خودش میماند. طبق این فهم، اهمالکاری -تلاش برای نظارت جادویی بر واقعیت- یکی از انواع انکار است. مهم نیست که چقدر خوب برایش دلیلتراشی کنیم. مهم این است که نوعِ مخربی از خودشکنجهگری است. همانطور که فیلیپ نِریِ قدیس میگوید: «ما نجار صلیبهایی هستیم که حمل میکنیم». اهمالکاری، با اینکه تفکری عاقلانه به نظر میآید، شیوهای ناعاقلانه است برای بهصلیبکشیدن خویشتن.
منبع: صفحۀ شخصی فیسبوک جان فردریکسون
برای مشاهده ی مقاله «درماندگی»، اینجا کلیک کنید.
دیدگاهتان را بنویسید