تحلیل روانشناسی سریال در انتهای شب

سریال در انتهای شب با بازی پارسا پیروزفر و هدی زینالعابدین این روزها بسیار دیده میشود. این سریال داستان زوجی به نام ماهی و بهنام را نشان میدهد که پس از ده سال زندگی مشترک با داشتن یک پسر ده ساله به اسم دارا تصمیم به جدایی و طلاق گرفتهاند. داستان سریال به روایت فرآیند طلاق، دلایلی که منجر به این تصمیم میشود و اتفاقات بعد از جدایی آنها میپردازد. اگر شما هم این سریال را دنبال میکنید، در این مقاله از سایت کلینیک روانشناسی آگاه با ما همراه باشید تا به تحلیل روانشناختی شخصیتهای این داستان بپردازیم.
خطر اسپویل داستان وجود دارد! اگر سریال را ندیدهاید ممکن است صحنههایی از داستان در ادامه آورده شود. این متن هر هفته بر اساس اپیزود جدید سریال بهروزرسانی میشود.
فهرست محتوا:
Toggleخلاصه داستان
داستان سریال از جایی شروع میشود که ماهی و بهنام تصمیم به جدایی گرفتهاند و آخرین شب زندگی مشترک خود را طی میکنند. بهنام و ماهی در دانشگاه در جایگاه استاد و دانشجو با یکدیگر آشنا شدهاند. ماهی عاشق استادش بهنام شده تا جایی که حتی با وجود مخالفت پدر ماهی باهم ازدواج میکنند و بچهدار میشوند. حالا پس از ده سال زندگی مشترک تصمیم به جدایی گرفتهاند.
در همان قسمت اول داستان فلش بک میخورد به روزی که آنها تصمیم قطعی برای جدایی گرفتهاند. پس از اینکه بهنام 24 ساعت تحت بازجویی بوده است به خانه باز میگردد. او به شدت عصبانی و آشفته است و با ماهی بحث و مشاجره میکند. او ماهی را به خاطر همهچیز مقصر میداند و درنهایت پس از این بحث آنها تصمیم به جدایی میگیرند. در ادامۀ سریال نیز داستان بعد از فرآیند جدایی، واکنش اطرافیان به طلاق آنها و زندگی آنها پس از طلاق ادامه پیدا میکند.
ماهی؛ زن کنترلگر و مهرطلب
ماهی زنی آیندهنگر است، به همۀ جزئیات توجه میکند و منابع مالی خانواده را مدیریت میکند. اولین نکتهای که راجع به او توجه ما را جلب میکند کنترلگر بودن او است. ماهی مسئولیت کل زندگی را به عهده گرفته است؛ یعنی او همۀ تصمیمات را میگیرد و همۀ باید نبایدها و قوانین را مشخص میکند. این موارد باعث میشود که او زنی کنترلگر به نظر برسد.
ماهی در کودکی مادر خود را از دست داده و با پدر و خواهر کوچکتر خود زندگی میکرده است. تا اینجا میتوانیم نتیجه بگیریم او احتمالا در خانه مسئولیتهای یک مادر را به عهده داشته و مسئول مراقبت از خواهرش نیز بوده است. در واقع نقش مادری و والد بودن زودهنگام به او محول شده است. حالا ماهی بزرگ شده است اما همچنان نقش مادر را برای اطرافیان خود از جمله شوهرش ایفا میکند. او همۀ مسئولیت زندگی را به دوش میکشد و برای بهنام بیشتر از اینکه همسر باشد مادر است.
پدر ماهی نیز مرد کنترلگری به نظر میرسد؛ در سکانسی که متوجه طلاق آنها میشود به شدت واکنش نشان میدهد و حتی به ماهی سیلی میزند یا در یکی از سکانسها با اینکه ماهی حالا زن مستقلی است ساعت رفت و آمد برایش مشخص میکند. پس این احتمال نیز وجود دارد که او به خاطر داشتن پدر کنترلگر و نداشتن کنترل زندگی در کودکی و نوجوانی حالا به طور افراطی میخواهد همهچیز و همهکس را مدیریت کند.
ویژگی دیگر ماهی ایثار و از خودگذشتگی بیشازحد است. او در تمام زندگیاش به خاطر دیگران از خواستههایش گذشته است. برای مثال به خاطر پدرش از رشتۀ مورد علاقهاش که بازیگری بوده گذشته و رشتهای را که اصلا علاقهای به آن نداشته ادامه داده است. یا بعدا شغلی را انتخاب کرده که علاقهای به آن نداشته است.
نکتۀ دیگری که راجع به ماهی وجود دارد یک تعارض و سردرگمی است. او در عین حال که از بهنام جدا شده است و معتقد است که خسته است؛ اما همچنان به او سر میزند، راجع به رابطهاش با زنی دیگر و حتی راجع به گرفتن مساعده و قسط خانه کنجکاوی میکند. همچنان نگران است. در واقع او حتی بعد از طلاق هم زندگی بهنام را کنترل میکند.
از دیگر جنبههای شخصیت ماهی تلاش برای اغواگری است. در واقع او عاشق استاد خود شده بود و تلاش کرد توجه او را به خود جلب کند. حتی با اینکه به رشتۀ نقاشی علاقه نداشت به شکلی رفتار کرد که انگار عاشق این رشته است؛ ولی طبق گفتههای خودش او نقش بازی میکرده تا توجه بهنام را جلب کند.
بهنام؛ مرد منفعل و خشمگین
در برابر ماهی، بهنام مرد کاملا منفعلی است که از مسئولیتهای زندگی کنارهگیری کرده است. البته بهنام مسئول تامین مالی خانواده هست ولی مدیریت هزینهها به عهدۀ ماهی است. او اصلا آیندهنگر نیست و ترجیح میدهد در حال زندگی کند، مدیریت مالی ندارد و بلندپرواز هم نیست؛ در واقع ترجیح میدهد یک زندگی معمولی و بدون چالش داشته باشد. حتی ماهی معتقد است او در ازدواجش هم منفعل بوده و صرفا به خاطر شرایطی که وجود داشته یعنی بارداری ماهی قبل از ازدواج، تن به این زندگی داده است.
اما بهنام در جایی که داستان شروع میشود دچار خشم شدیدی است و از کنترلشدن و تحت تسلط ماهی بودن خسته شده است. همۀ افرادی که مطیع و منفعل هستند در کنار اطاعت بیش از حد و سرکوب خواستههای اصلی خودشان به جایی میرسند که دچار خشم شدیدی میشوند. افراد این خشم را به شیوههای مختلفی نشان میدهند. در اینجا بهنام با غرزدن و مقصرانگاری ماهی برای همه مشکلات زندگی خشم خود را ابراز میکند. حتی بعد از طلاق بهنام معتقد است که ماهیِ ذهنش اجازه نداده دستگاه قهوۀ مدنظرش را بخرد.
بهنام پس از طلاق در حال خارج شدن از حالت انفعال است. او تلاش میکند فعالانهتر با زندگی مواجه شود. برای مثال به کلاس رانندگی میرود، رابطۀ جدیدی را شروع میکند، نقاشی را دوباره شروع میکند و به صورت جدی برای گرفتن حضانت دارا برنامهریزی و اقدام میکند.
نکته دیگر راجع به بهنام این است که او در رابطه مجددی که شروع کرد به سمت زنی رفت که برخلاف ماهی کنترلگر نبود و حتی برعکس، زنی شکننده و نیازمند مراقبت بود؛ به نظر میرسد رابطه بهنام و ثریا شبیه رابطۀ بهنام و مادرش است. در واقع همانطور که بهنام از مادرش مراقبت و نگهداری میکند، در این رابطه هم از ثریا مراقبت میکند. شاید به همین دلیل که ثریا شبیه مادرش بود، گردنبد مادرش را به او هدیه داد. ولی به دلیل اتفاقاتی که افتاد بهنام دیگر نتوانست این این رابطه را ادامه بدهد.
تولد بهنام
در قسمت اول سریال تولد بهنام است. او در همان روز به خاطر صرفهجویی اقتصادی مجبور میشود با مترو و اتوبوس به محل کارش برود؛ ولی اشتباه سوار اتوبوس دیگری میشود و مشکلاتی پیش میآید. در همین روز او متوجه میشود که در محل کارش او را با برخلاف چیزی که فکر میکرده است، کارشناس زوائد شهری معرفی کردهاند.
همۀ این اتفاقات باعث میشود بهنام که با بحران میانسالی هم مواجه شده است، دچار خشم شدیدی شود. انگار بهنام از خودش میپرسد که من در زندگی چیکار میکنم؟ یا اینکه چرا دارم این کار را میکنم؟ همۀ این اتفاقات باعث می شود که او پس از پایان بازجویی خشم و ناکامی خود را نسبت به ماهی بروز دهد و در همین شرایط آنها تصمیم به جدایی میگیرند.
زن کنترلگر و مرد منفعل؛ یک دور باطل
در این داستان ماهی و بهنام در یک چرخۀ باطل گیر کردهاند، ماهی از مسئولیتپذیری زیاد خسته شده است و بهنام را به دلیل منفعل بودن مقصر همهچیز میداند. او در این داستان زن کنترلگر قربانی است؛ زیرا کسی از او به خاطر از خود گذشتگیها و ایثارهایی که کرده یا تلاشش برای زندگی تشکر نمیکند بلکه حتی بهنام او را سرزنش هم میکند. از طرف دیگر بهنام هم از منفعلبودن و زندگی طبق خواستههای ماهی خسته و خشمگین است. او مدام غر میزند و ماهی را به خاطر کنترلگریاش مقصر میداند.
چه کسی مقصر اصلی است؟ نمیتوان به راحتی گفت مقصر اصلی کدام یکی از آنها است. مشخص نیست بهنام از ابتدا منفعل بوده یا سپس در برخورد با ماهی نقش منفعل گرفته است. یا اینکه شاید ماهی هم از ابتدا کنترلگر نبوده و سپس در برخورد با بیمسئولیتی و انفعال بهنام مجبور به کنترل بیشازحد شده است.
البته همانطور که در سکانسهای محضر قابل مشاهده بود، ماهی و بهنام همچنان همدیگر را دوست دارند. ولی خشم و غم آنها نسبت به همدیگر و نسبت به شرایطی که وجود داشته زیاد است که عشق و علاقۀ بین آنها نمیتواند با آن مبارزه کند. و البته که عشق برای یک رابطۀ سالم کافی نیست.
شرم طلاق
یکی از مسائلی که در این سریال به خوبی نشان داده شد شرم طلاق است. ماهی و بهنام هر دو بعد از طلاق با واکنشهای منفی زیادی روبرو شدند که این مسئله نشان میدهد با وجود ظاهر مدرن جامعه، همچنان برخی مسائل مثل طلاق بهدرستی پذیرفته نشدهاند و افرادی که با آن درگیر هستند ممکن است با واکنشهای منفی و احساس شرم مواجه شوند. برای مثال پدر و عمه ماهی معتقد هستند که خانوادۀ نامزد خواهرش نباید متوجه طلاق ماهی بشوند؛ چون ممکن است از ازدواج منصرف شوند. همچنین در سکانس دیگری مدیر بهنام به او میگوید، به دلیل اینکه طلاق گرفته نمیتواند ترفیع بگیرد و باید حتما همسر و خانواده داشته باشد. در سکانسهای دیگری از سریال نیز میبینیم که طلاق نه به عنوان جدایی دو نفر، بلکه به عنوان موضوعی شرمآور یا خطرناک و منفی به آن نگاه میشود. این شرم باعث میشود شخصیت ثریا از عشق و رابطۀ مجدد بترسد و فشاری از سمت اجتماع حس کند. فشاری که شاید هر زنی که طلاق گرفته باشد از سوی اجتماع حس کند.
دریافت مشاوره از روانشناس طلاق
دارا
دارا پسر ده سالۀ آنها طبق تشخیص پزشک مبتلا به اختلال ADHD است و به مراقبت نیاز دارد. او دارو مصرف میکند و تحت نظر درمانگر است. همچنین پس از جدایی پدر و مادرش هر هفته در کنار یکی از آنها میماند. در رابطه با اختلال دارا بهنام معتقد است دارا مثل همه بچهها فقط کمی شیطنت دارد و ماهی به دلیل حساسیت بیش از حدش اشتباه میکند.
هرچند اگر واقعا دارا مبتلا به این اختلال باشد؛ به نظر میرسد ماهی دوست دارد همۀ افراد زندگیاش را در موقعیتی قرار دهد که نیاز به مراقبت داشته باشند. در واقع انگار او نیاز دارد از دیگران مراقبت کند. در یکی از سکانسهای سریال بهنام میگوید از نوزادی دارا ماهی حساسیت زیادی داشته و معتقد بوده به دلیل رفلاکس معده نوزاد بهنام نمیتواند او را بغل کند. یا اینکه قبلا ماهی برچسب اختلالات مختلف مثل اوتیسم یا بایپولار را به دارا زده است.
حتی ماهی معتقد است بهنام نیز به این اختلال مبتلا است و به صورت ژنتیکی به دارا انتقال داده است. هرچند این امکان وجود دارد که بهنام هم مبتلا به اختلال نقص توجه و بیشفعالی باشد؛ زیرا علائم این اختلال در بزرگسالان نسبت به کودکان متفاوت است و آنها بیشتر از علائم نقص توجه را نشان میدهند. برای مثال بهنام توجهاش به اطراف کم است یا اینکه وسایلش را فراموش میکند. البته حتی اگر بهنام دچار این اختلال باشد باز هم نمیتواند مقصر همۀ مشکلات زندگی باشد.
نکته دیگر اینکه ماهی گاهی تلاش میکند رابطۀ بهنام و دارا را نیز کنترل کند. برای مثال او به بهنام میگوید او را به خانۀ سالمندان نبرد یا اینکه بهنام معتقد است ماهی جایگاه وی را در نظر دارا تخریب کرده است. همچنین همانطور که گفته شد زمانی که دارا نوزاد بوده هم اجازه نمیداده بهنام او را بغل کند.
جمع بندی
بهطور کلی به نظر میرسد رابطه بهنام و ماهی میتوانست با مراجعه به یک متخصص روانشناس تا حد زیادی بهبود یابد. در فرآیند درمان بهنام گرفتن مسئولیتهای جدید را تمرین میکرد و ماهی هم باید تمرین میکرد که خودش مسئول همه چیز نیست و باید اجازه تصمیمگرفتن را به بهنام نیز بدهد. شاید هم با برقراری گفتوگو و فهم اینکه چرا چنین ارتباطی شکل گرفته و ادامه پیدا کرده، هر دو طرف به انتخابشان آگاهتر بشوند و شرایط جدیدی به وجود بیاورند؛ حتی اگر تصمیمشان طلاق باشد.

درباره فاطمه شهبازی
من فاطمه شهبازی فارغالتحصیل کارشناسی روانشناسی از دانشگاه یزد هستم. بیشتر به رویکردهای پویشی و تحلیلی علاقهمند هستم و اکثر مطالعاتم هم در این زمینه است و در کارگاههای مربوط هم شرکت میکنم. از سال ۱۴۰۰ نیز درمان فردیام را با رویکرد istdp شروع کردم. همچنین از پاییز سال ۱۴۰۲ به عنوان نویسنده بلاگ با کلینیک آگاه همکاری میکنم و هدف من آگاهکردن و افزایش اطلاعات افراد جامعه راجع به مسائل روانشناختی است.
نوشتههای بیشتر از فاطمه شهبازی8 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت مجموعه آگاه
از اینکه سایتتون بروز و به موقع مسائل روانشناختی رو مطرح میکنه خوشحال هستم.
و با خواندن این مقاله دید بهتری نسبت به فیلم در انتهای شب پیدا کردم و ممنونم ازتون.
سلام تحلیل جالب و مفیدی بود . بنظرم اگر بقیه شخصیت ها هم مورد برسی قرار بگیریند میتواند اگاهی بخش باشه🙏🏻
سلام.من مقاله مربوط به فیلم درانتهای شب را کامل خواندم.خیلی خوب در مورد شخصیت های فیلم توضیح داده شده..فیلم درانتهای شب زندگی پنجاه درصدآدم هاست.عالی بود.
تحلیل بسیار جالبی بود از این سریال ترند این روزها
سلام. هر فیلم یک تجریه جدیدی به افراد اضافه می کند و مطالعه مقاله شما درک بهتری از این تجربه ایجاد می کند. ممنون از مقاله خوب شما.
حرف ها، تصمیمات، و درد و دل های پدر ماهی، با بازی فوق العاده آقای داود نژاد بی نظیر بود…. هر کدوم از دیالوگاش یه کتاب بود
سلام
من فیلم را ندیدم اما تحلیل فیلم بسیار خوب انجام شده بود.
خیلی دوست دارم تحلیل فیلم کیک مخبوب من را هم از این نویسنده داشته باشم.
سلام تشکر از تحلیل خوبتون که تونست موضوعات فیلم رو بهتر درک کنم. یه نکته ای هم که بنظرم شاید بشه اضافه کرد؛ اینه که ماهی عکس یک بازیگری روکه چشمای سبز داشت و پدرش سالها اونو به دیوار زده بود رو دوست داشت و انگار این شدت علاقه در ناخودآگاه ماهی سبب شده بود که بیشتر به سمت بهنام با چشم سبز جذب شود و تاثیر داشت .