خشم انفجاری؛ اختلال خشم انفجاری چیست و چه دلایلی دارد؟
اختلال خشم انفجاری متناوب یکی از مشکلات روانشناختی است که بیشتر در مردها دیده می شود. در این حالت فرد در مدت زمانی کوتاه به مدت چند دقیقه تا چند ساعت شدیدا پرخاشگر می شود. و پس از آن چند دقیقه تا چند ساعت، پرخاشگری به سرعت و خود به خود فروکش می کند. و دیگر هیچ خبری از خشم عظیم چند دقیقه پیش نیست. این لحظه های پرخاشگری به صورت دوره ای بروز می کنند. به این صورت که در فاصله بین دوره ها فرد رفتار یا کلام پرخاشگرانه بروز نمی دهد. از دیگر ویژگیهای این نوع از پرخاشگری این است که میزان آن با موقعیت مناسب نیست. و همین ویژگی است که برای این افراد مسئله ساز می شود. که یکی از راههای آن دریافت مشاوره روانشناسی است.
دریافت مشاوره فردی از کلینیک روانشناسی آگاه
فهرست محتوا:
Toggleخشم به عنوان یک احساس؛ خشم انفجاری
خشم یکی از احساساتی است که در وجود ما قرارداد شده است. درست مثل غم، شادی و عشق، خشم نیز یک احساس است. احساسات به این دلیل در ما قرار گرفته اند تا به ما کمک کنند. احساسات دشمن ما نیستند. احساسات نیروهای خیرخواه درونی ما هستند. آنها همچون چراغی مسیر زندگی را برایمان روشن می کنند. تا در کوره راه های زندگی گم نشویم. هروقت احساس کردیم خشمگین شده ایم، یعنی یک علامت درونی فعال شده. بهتر است ببینیم چه چیز آن را فعال کرده؟ ناکامی کجا رخ داده؟
احساس خشم به ما کمک می کند تا حریم خود را مشخص کنیم. دیگران را از مسائلی که ما را می آزارد با خبر سازیم. تا دفعات بعد دوباره از مسائل قبلی آزار نبینیم. تا از این طرق روابطمان بهبود یابد. پس خشم دشمن ما نیست. دشمن اطرافیان ما هم نیست. اما ما از کودکی یادگرفته ایم که بترسیم از خشم، فرار کنیم از غم. ولی با این کار صرفا خشم خود را تبدیل به نفرت کردیم و غم را تبدیل به یک اندوه همیشگی…
ترس از خشم
از نشان دادن خشم خود ترسیدیم؛ چون از تخریب روابطمان می ترسیدیم. این، تصوری است که خیلی از ما از بچگی با آن بزرگ شدیم. آن زمان که از ترس تخریب روابط صمیمانه با مراقب اولیه یا آسیب رساندن به او خشم خود را فروخوردیم. پس آن قدر خشم خود را سرکوب می کنیم تا اینکه روزی بالاخره طاقتمان طاق می شود. و بعد منفجر می شویم. زیرا خشمی که مربوط به دفعات پیش بوده را این دفعه به یک باره نشان داده ایم.. و حتی شاید خودمان هم آن دفعه های پیش را به یاد نیاوریم. به همین دلیل است که می گوییم خشم متناسب با موقعیت نیست.
خشم را نشان ندادیم تا روابطمان “تحکیم” شود. اما دقیقا سرکوب آن روابط مان را “تخریب” کرد و چیزی که از کودکی نگران آن بودیم، اتفاق افتاد. پس بهتر است به جای فرار از خشم، از آن کمک بگیریم. به آن گوش فرادهیم. بهتراست اجازه بدهیم تا خشم از ما و روابطمان مراقبت کند.
آیا ابراز خشم همان پرخاشگری است؟
اما گاهی پرخاشگری را با ابراز خشم اشتباه می گیریم. هنگامی که خشمگین می شویم، تن صدایمان کمی و فقط کمی بالاتر و محکم تر از حالت عادی می شود. حالت چهره جدی است. و نگاهی قاطع پیدا می کنیم. همه این حالات بدنی به طرف مقابل این پیام را منتقل می کند که چیزی ما را ناکام کرده است. اما رفتارهای دیگری هستند که بعضی آنها را به اسم قاطعیت و بعضا مردانگی می شناسند. رفتارهایی مثل داد زدن! رفتارهایی که به ما یا اطرافیانمان آسیب وارد می کند پرخاشگری محسوب میشود. پرخاشگری یعنی نادیده گرفتن خشم. هدف از ابراز احساس خشم، بهبود روابط است. هرکاری که به این هدف آسیب برساند، پرخاشگری است، نه خشم. بهتر است از پرخاشگری بترسیم. تا آسیبی به اطرافیانمان و روابطمان نرسانیم. اما از نشان دادن خشم هراسی به دل راه ندهیم.
پذیرش خشم انفجاری خود و دیگران
تلاش کنیم تا پذیرای خشم عزیزان و اطرافیانمان باشیم. پذیرای خشم کودکانمان نسبت به خودمان باشیم. تا لمس کنند که ابراز خشم شان نه تنها به شما آسیبی نرسانده، بلکه عمق رابطه تان را بیشتر کرده. تا بتوانند اگر کسی از آنها خشمگین شد، به راحتی پذیرای آن باشند. و از همه مهم تر اینکه خشم را در درون خود پذیرا باشیم. تا وقتی آن را احساس می کنیم تلاش نکنیم هر طور شده از شر آن خلاص شویم. مشکلات روانشناختی، راه های مختلفی برای راحت شدن از شر احساسات هستند. اما احساسات ما نیرومندتر از آن اند که به این راحتی بتوان آنهارا نادیده گرفت. برای این کار باید انرژی خیلی زیادی صرف کنیم. زیرا سیستم روانشناختی ما مسیر طبیعی خودرا طی می کند تا به ما کمک کند. اما ما می خواهیم این مسیر را منحرف کنیم.
تاوان نپذیرفتن احساس خشم انفجاری
وقتی ظرفیت پذیرش خشم خود را نداشته باشیم دچار مشکل روانشناختی می شویم. اختلال خشم انفجاری متناوب یکی از این مشکلات است. راهی است برای نادیده گرفتن احساس خشم از طریق عمل بر روی محیط. فردی که دچار این نوع از مشکل روانشناختی است، در عرض چند دقیقه می شود سراسر نفرت…
در عرض چند دقیقه تمام لحظههای شیرین را فراموش می کند. و طرف مقابلش برای چنددقیقه در نگاه او تبدیل می شود به مجسمه اهریمن! برای چند دقیقه تمام بخش های وجودی خود را خفه می کند. و فقط به یکی از آنها می چسبد: نفرت…
به عزیزان و اطرافیان خود فحاشی می کند. و چه دل هایی که در این چند دقیقه می شکنند.. و صدای شکستن شان در صدای شکسته شدن بشقاب و کاسه و لیوانی که به سمتشان پرت شده گم میشود.
اندوه عمیق؛ خشم انفجاری
پس از این چند دقیقه است که تازه چشمانش به بقیه صداهای درونی اش باز می شود. صفحه های آلبوم خاطراتش پیش چشمانش ورق می خورد.. و آرزو می کند که ای کاش زمان به اندازه چنددقیقه به عقب بر می گشت… اما افسوس که از آن چند دقیقه فقط پشیمانی و اندوهی عمیق برجای مانده.. و بهت همسر، فرزند، همکار و… از این حجم از خشم…
پس از پرخاش، اضطراب، افسردگی و احساس گناه دامن گیر فرد می شود.
قول می دهم که این، دفعه آخر باشد.. دیگر اجازه نمی دهم این اتفاق بیافتد.. قول می دهم… این آخرین باری بود که کنترلم را از دست دادم..
و همزمان به چشم های خیس دخترش نگاه می کند و حرف هایش را از چشم هایش می خواند:
قول می دهی، مثل تمام دفعات پیش که قول دادی…
اما برخی این پشیمانی و احساس گناه را نیز در خود خفه می کنند. از این طریق که می گویند دیگران باعث شدند من این همه عصبانی شوم. شرایط بد بود. موقعیت ناجور بود و…
همچنین بخوانید: پرخاشگری منفعل چیست؟ خشم منفعل چه اشکالی دارد؟
دلایل پزشکی خشم انفجاری
برخی علل پزشکی نیز برای بروز پرخاشگری مطرح شده. صرع یکی از این عوامل است. مشاهدات آزمایشگاهی نشان داده دستگاه لیمبیک مغز یکی از اعضای فعال و درگیر هنگام پرخاشگری است. هورمون تستوسترون که هورمون مردانه است نیز در پرخاشگری موثر است. میزان بالای آن موجب پرخاشگرتر شدن فرد می شود. سروتونین انتقال دهنده عصبی موثر در مهار رفتاری است. افرادی که مبتلا به اختلال انفجاری متناوب هستند، معمولا از سطح پایین تری از سروتونین برخوردارند. به همین دلیل است که کنترل تکانه برایشان دشوارتر است.
عوامل اجتماعی زمینه ساز خشم انفجاری
برخی عوامل اجتماعی نیز زمینه را برای این اختلال ایجاد می کنند. تجربه مزمن محیط پر خصومت خانگی، تجربه ظلم و ستم خصوصا در دوران حساس کودکی، زمینه ساز این مشکل میشوند. والدین پرخاشگر و تکانشی الگوهای نامناسبی برای کودکان هستند. به خصوص در سنینی که کودک به دنبال فردی می گردد تا با او همانندسازی کند. نمی توان انتظار داشت کودکانی با ظرفیت بالای احساس و ابراز خشم داشته باشیم. درحالی که خودمان چنین ظرفیتی را در خود پرورش نداده ایم. اگر چنین ظرفیتی در خود ایجاد کنیم، بدون صرف انرژی برای آموزش، کودکانی با ظرفیت بالای تجربه احساسی خواهیم داشت.
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
با خواندن این محتوا گریه کردم چرا که کاملا من را توصیف میکرد