چرا بیدلیل احساس غم یا ترس میکنم؟

تا حالا با احساس سنگینی روی قفسه سینهتان از خواب بیدار شدهاید؟ برایتان پیش آمده که بدون هیچ دلیل واضحی احساس کنید در غم یا ترس غرق شدهاید؟ انگار احساساتتان شما را تسخیر کردهاند و شما مبهوت از خود میپرسید: «چرا چنین ترسهای بیموردی دارم؟» شما تنها نیستید!
همۀ ما گاهی در هیجاناتی غرق میشویم که هیچ دلیل خاصی برایش پیدا نمیکنیم. اما علت ترسهای بیمورد چیست؟ آیا این هیجانات فقط در ذهن ماست یا چیزی بیشتر در پس آنها پنهان شده است؟
در این مقاله از بلاگ کلینیک آگاه به دلایلی که چرا غم و ترس میتوانند بیدلیل ظاهر شوند و اینکه چگونه این احساسات را بهتر درک و مدیریت کنیم، صحبت خواهیم کرد. بیایید با هم رمز و راز این احساسات را کشف کنیم و راههایی برای مدیریت کردنشان پیدا کنیم.
با توجه به درمان متمرکز بر هیجان (EFT)، هیجانات تصادفی نیستند. چه آنها را بفهمیم یا نه. هیجانات حتی اگر دلیل واضحی نداشته باشند به ما از دنیای درونمان خبر میدهند. وقتی بدون دلیل مشخصی احساس غم یا ترس میکنیم، ممکن است این احساسات نشانهای از نیازهای عاطفی حلنشده یا تجربیاتی باشند که به طور ناخودآگاه به ذهنمان میآیند.
در ادامه، بررسی خواهیم کرد چرا این احساسات به وجود میآیند، و چگونه میتوانید از این بینش برای درک بهتر و مدیریت احساسات خود استفاده کنید:
فهرست محتوا:
Toggleچرا بیدلیل احساس غم یا ترس میکنم؟
-
هیجانات ناخودآگاه
یکی از دلایلی که ممکن است بدون دلیل احساس غمگینی یا ترس کنید استرس یا اضطراب ناخودآگاه است. فشارهای زندگی بدون اینکه متوجه باشیم روی هم انباشته میشوند. با گذشت زمان، اضطرابهای کوچک در مورد کار یا روابط روی هم انباشته و به احساسات طاقتفرسا منجر میشوند. این انباشتگی باعث میشود ناگهان و بدون هیچ علتی خود را غرق در احساسات ناخوشایند ببینیم.
-
تغییرات هورمونی
هورمونها نقش مهمی در تنظیم خلقوخو دارند. تغییرات در سطح هورمون (چه به دلیل استرس، بههمریختگی الگوی خواب، تغذیه نامناسب یا حتی زمان pms در زنان) میتواند بر احساس عاطفیتان تاثیر بگذارد. نوسانات هورمونهای استرس مانند کورتیزول یا کمبود هورمونهای حالخوبکن مانند سروتونین میتواند باعث ایجاد احساس غم و اندوه، اضطراب یا حتی ترس غیرقابل توضیح شود.
همچنین بخوانید: استرس چیست؟
-
شرایط زمینهای سلامت روان
احساس غم و اندوه یا ترس ممکن است بهعلت اختلالات سلامت روان مانند افسردگی یا اختلالات اضطرابی باشد. بهعبارت دیگر اگر فرد مبتلا به اختلالات سلامت روان باشد ممکن است بیدلیل در هیجاناتی مثل غم، ترس و یا هیجانات دیگر غرق شود. اگر متوجه شدید که این احساسات تداوم دارند یا باعث اختلال در زندگی روزمره شما دارد، صحبت با یک درمانگر میتواند حال شما را بهتر کند.
-
خواب و عوامل سلامت جسمانی
سلامت جسمانی شما میتواند به طور قابل توجهی بر سلامت روانی شما تاثیر بگذارد. خواب بیکیفیت، عادات غذایی ناسالم یا حتی کم آبی بدن میتواند منجر به احساس غم و اندوه یا ترس شود. وقتی بدنتان به خوبی استراحت ندارد یا تغذیه نمیشود، میتواند بر خلقوخوی شما تاثیر بگذارد و تعادل روانیتان را بههم بزند.
-
تفکر بیش از حد (Overthinking) و نشخوار فکری (Rumination)
گاهی اوقات، ذهن ما در چرخهای از اورثینک یا نشخوار فکری در مورد رویدادهای گذشته گیر میکند. این چرخۀ ذهنی در طولانیمدت میتواند باعث ایجاد احساس اضطراب یا غم شود. ممکن است متوجه شوید نگران آینده هستید، اشتباهات گذشته را مرور میکنید یا در موقعیتهایی که هنوز اتفاق نیفتادهاند وسواس دارید. ذهنی که بیش از حد فعال است، میتواند احساسات را خیلی قویتر از حد معمول ایجاد کند.
-
فشارهای خارجی و محرکهای ظریف
حتی اگر نتوانید دلیل خاصی مشخص کنید، فشارهای بیرونی مانند اخبار، انتظارات اجتماعی یا چالشهایی که اطرافیان شما با آنها روبهرو هستند میتوانند باعث واکنشهای احساسی شوند. مغز شما میتواند این محرکهای ظریف را دریافت کند و آنها را به عنوان سیگنالهای احساسی تفسیر کند که منجر به احساس غم و اندوه یا ترس میشود. حتی چیزی به سادگی مکالمهای چالشبرانگیز یا موقعیتی استرسزا در محل کار میتواند تاثیر مخربی بر روحیهتان داشته باشد.
ترس بی دلیل چیست؟
براساس مقاله لیز تالاگو ترس غیرمنطقی یک ترس شدید بدون توضیح یا علت منطقی است. وقتی این اتفاق برای کسی میافتد، ذهن و بدن او به گونهای واکنش نشان میدهند که انگار در خطر است، در حالی که تهدیدی واقعی وجود ندارد و او در مدیریت ترسش مشکل دارد.
بگذارید برای درک بهتر مفهوم ترس غیرمنطقی مثالی را عنوان کنیم. فرض کنید نیمه شب در خانه تنها هستید و زمانی که منتظر هیچ مهمانی نیستید ناگهان کسی صدای قفل در را در میآورد. در این مورد ترستان منطقی تلقی میشود، زیرا ممکن است شخصی بخواهد به خانه شما نفوذ کند. ترس در این مورد کمک میکند تا شما اقدامات لازم برای ایمن نگه داشتن خودتان را انجام دهید.
انسانها بهطوری تکامل یافتهاند که بر پاسخ استرس ناشی از ترس تکیه میکنند تا خود را از خطر دور نگه دارند. به عبارت دیگر، ترس در شرایط خاص میتواند چیز خوبی باشد. اما ترسهای غیرمنطقی این هدف مثبت و محافظتی را در خود ندارند. یعنی ما میترسیم در حالیکه خطری تهدیدمان نمیکند، مانند: ترس از ارتفاع، هواپیما، حضور در جمع.
علائم ترسهای ناگهانی بیمورد
علائم ترسهای منطقی و ترسهای ناگهانی و بیمورد با هم تفاوتی ندارند. به عبارت دیگر بدن شما در هنگام ترس بیدلیل، دقیقا علائم ترس در هنگام خطر را نشان میدهد. در ادامه به علائم ترس میپردازیم:
- تپش قلب
- تنگی نفس
- درد یا گرفتگی قفسه سینه
- سرگیجه یا سبکی سر
- عرق کردن
- لرزیدن یا لرزیدن
- حالت تهوع یا ناراحتی معده
- احساس خفگی
- بی حسی یا گزگز
- لرز یا گرگرفتگی
- ترس از دست دادن کنترل یا مردن
- رفتار اجتنابی (افزایش تمایل به اجتناب از مکانها، موقعیتها یا فعالیتهای خاص)
چطور ترس بیمورد را درمان کنیم:
لیز تالاگو در مقالهاش میگوید: یکی از اولین و مهمترین گامها برای غلبه بر ترسهای غیرمنطقی این است که یاد بگیرید آنها را در خود تشخیص دهید. اگر متوجه شدید که دچار ترس مکرر و شدیدی هستید که بر زندگی روزمرهتان تاثیر منفی میگذارد، مراحل زیر میتواند به شما در افزایش خودآگاهی و تنظیم احساساتتان کمک کند:
- از خود بپرسید آیا این ترس با توجه به شرایط موجود معقول است یا خیر. آیا ترس شما بهدلیل تهدید واقعی است؟
- به علائم جسمانی خود توجه کنید. در هنگام ترس قلب شما شروع به تپیدن و یا صدایتان شروع به لرزیدن میکند. به علائم جسمانی آگاه باشید. آگاهی از علائم جسمانی به شما هشدار میدهد که ممکن است یک ترس غیرمنطقی را تجربه کنید.
- هر بیزاری شدید نسبت به افراد، مکانها یا چیزها دارید را یادداشت کنید. اگر از بودن در اطراف چیزی یا کسی میترسید، از خود بپرسید دلیل این ترس چیست؟ من دارم از وقوع چهچیزی جلوگیری میکنم؟ چه خطری مرا تهدید میکند؟
- در مورد آخر میتوانید با کمک یک متخصص سلامت روان ریشۀ ترستان را پیدا کرده و آن را راحتتر درمان کنید.
غم بیدلیل چیست و چرا اتفاق میافتد؟
غم هیجانی است که در پاسخ به از دست دادن چیزی یا کسی به وجود میآید. مثلا اگر شما عزیزی را از دست دادهاید یا جدایی عاطفی را تجربه کردهاید و یا حتی شغل خود را از دست دادید، طبیعی است احساس غم کنید. اما زمانهایی در زندگی وجود دارند که میدانیم همه چیز سرجایش است اما احساس میکنیم غمگین هستیم، این غم دلیل و یا محرک خارجی ندارد. پس دلیل این احساس چیست؟
دکتر جسیکا ولنتاین، رواندرمانگری باتجربه در مقالهاش مینویسد: طبیعی است گاهی بدون هیچ دلیلی احساس غم کنید. برای همۀ ما اتفاق میافتد. گاهی اوقات خاطراتی داریم که ریشۀ عمیقی در دوران کودکی ما دارد. ما گاهی موقعیتها و خاطرات دردناکی را در ذهنمان سرکوب میکنیم. غم ناگهانی نشانۀ این سرکوب کردنهاست.
همچنین کاهش ناگهانی خلقوخو یا غمگینی میتواند نشانه افسردگی باشد. تشخیص اینکه دقیقا چرا ناگهان احساس غمگینی میکنیم کار سادهای نیست و اغلب نیاز به بررسی یک رواندرمانگر دارد.
چطور غم بیدلیل را درمان کنم؟
- احساسات خود را به رسمیت بشناسید و به آنها توجه کنید: بدانید که احساس غم و اندوه، حتی بدون دلیل روشن طبیعی است. غم خود را احساس کنید و آن را سرکوب نکنید. درک این موضوع که غمتان طبیعی است میتواند اولین قدم در کاهش شدت آن باشد.
- محرکهایی که باعث غمتان میشوند را شناسایی کنید: درست است که در لحظه دلیل منطقی برای این احساس پیدا نمیکنید. اما به دنبال محرکهای زمینهای مانند استرس، اضطراب، خواب بیکیفیت یا تجارب و خاطرات حلنشده در گذشته باشید (البته یافتن ریشهی این غم در اغلب موارد نیاز به رواندرمانگر دارد). نوشتن یا تأمل در مورد تجربیات روزانه میتواند به شناسایی عوامل ظریفی که باعث ایجاد غم شدهاند کمک کند.
- با دیگران ارتباط برقرار کنید: گاهی اوقات، بحث در مورد احساس خود با یک دوست مورد اعتماد، عضو خانواده یا مشاور میتواند باعث آرامش شما شود. دیدگاههای بیرونی میتواند به شما کمک کند تا احساساتتان را پردازش کنید و احساس کنید تکیهگاهی دارید.
- در فعالیتهایی که از آن لذت میبرید شرکت کنید: درگیر شدن در فعالیتهایی که دوست دارید میتواند به شما کمک کند حواستان از احساسات منفی منحرف شود و خلقوخوی شما را بالا ببرد.
- به دنبال کمک حرفهای باشید: اگر غم و اندوه ادامه دارد یا در زندگی روزمره شما اختلال ایجاد میکند، کمک گرفتن از یک درمانگر یا مشاور کمک کننده است. یک متخصص میتواند به شما در کشف علل زمینهای کمک کند و استراتژیهای درمانی مناسبی ارائه دهد.
جمعبندی
بهطور کلی هر هیجان ناگهانی و بیدلیل خبری از دنیای درونی ما میدهند. بهعبارت دیگر ممکن است در ظاهر بیدلیل باشند اما عمیقتر که بررسی میکنیم میتوانیم ریشه آنها را در تجربیات گذشته، خاطرات دردناک و یا مسائل حل نشده بیابیم. شناخت این هیجانات و تامل درباره آنها اولین قدم در درمان آنهاست. پس از آگاهی از هیجانات ما تلاش میکنیم آنها ریشهیابی کنیم و سپس به حل و فصل آنها بپردازیم.

درباره راحله کرمی
من راحله کرمی، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد در رشته روانشناسی بالینی در سال 1401 هستم. از سال 1395 تحصیلات خود را در رشته روانشناسی در مقطع کارشناسی شروع کردم. در این سالها با رویکردهای زیادی آشنا شدم اما در آخر رویکرد هیجانمدار را که با امیال درونی من تناسب داشت، برگزیدم. از سال 1399 شروع به گذراندن دورههای درمانگر فردی با رویکرد هیجانمدار از قبیل دورههای درمان افسردگی، اضطراب و تروما و... کردم. در کنار آن تلاش بر این داشتم که علم روز روانشناسی را از طریق دورههای آنلاین در دانشگاههای مختلف دنیا یاد بگیرم. علاوه بر آن به دلیل علاقه به رشته روانشناسی و مطالعات در این حیطه، از سال 1400 شروع به تولید محتوا و نویسندگی کردم. در طی این سالها تلاش کردم که با مطالعه مطالب و مقالات به روز روانشناسی علم خود را در اختیار کسانی بگذارم که به دنبال آگاهی هستند. و همیشه امید دارم که بتوانم قدمی هرچند کوچک برای رسیدن شما به این آگاهی باشم.
نوشتههای بیشتر از راحله کرمی
دیدگاهتان را بنویسید