در گروهِ بیون چه میگذرد؟

در مواجهه نخستین به نظر میرسد که مطالعاتی درباره گروهها از حیث آموزههای لازم برای روانکاوان احتمالا نباید چیز چندانی داشته باشد. در همینراستا بسیاری نیز بر این باور هستند که روانکاوی فردی اقتضائات و مختصات متفاوتی دارد که چندان به نظر نمیرسد با فضای حاکم بر گروه تناسبی داشته باشد. آنها میپرسند چگونه میتوان اتاق روانکاوی را با فضای گروه یکی انگاشت و از تجارب گروهی برای تحلیل مراجع در اتاق روانکاوی بهره جست؟! همچنین این پرسش نیز مطرح است که اساسا مفاهیم کلاسیک فروید و کلاین درباره ناخودآگاه یک فرد را چگونه میتوان به یک گروه تعمیم داد و به فهمی روانکاوانه از کارکرد یک گروه رسید؟!
فهرست محتوا:
Toggleتجارب در گروهها
پاسخ این پرسشها را بیش و کم ویلفرد بیون[1] در سال 1961 با انتشار کتاب تجاربدرگروهها[2] دادهاست. بیون در این اثر خود تعاملات انسانی را در بافتار گروه مشاهده میکند و از دل این تعاملات رد و نشان داینامیکهای بین فردی افراد را پی میگیرد. بیون در تجارب در گروهها خوانشی مهم و جدید از مفهوم گروه ارائه میکند که اتفاقا این خوانش واجد نکاتی تاملبرانگیز در روانکاوی فردی است. عصاره ایده بیون را میتوان حاکی از این دانست که ما همواره با گروه سروکار داریم نه با فرد. به همین دلیل گویی بیون ادعایش را با توضیح کارکرد گروه و نسبت آن با رهبر گروه تکمیل میکند. همچنین بیون در این کتاب میکوشد فهمش از ناخودآگاه گروه را صورت بندی کند و بگوید در چه موقعیتهایی کدام داینامیک ها کار میکنند و گروه و رهبرآن را به کدام سمتوسو سوق میدهند؟
در تجاربدرگروهها(1961) میتوان نخستین ردونشان ایدهها و نوشتارهای بعدی بیون از جمله تمایز وجوه سایکوتیک از غیرسایکوتیک، حمله به پیوندها، نفرت از یادگیری و… را دید. از همینروی درنگ بر تجارب در گروهها (1961) برای فهم خاستگاه ایده های بیون و روانکاوی بیونی امری مهم و مفید به نظر میرسد.
در این سلسله نوشتارها به بازخوانی این اثر مهم بیون میپردازیم و در پی آن هستیم تا فرازهایی از این اثر را با ارجاع به مثال های بیون و تجارب اش در گروهها به طور مبسوط مورد بازخوانی قرار دهیم تا بلکه قدمی در راستای پاسخدهی به این پرسش مهم برداشته باشیم: درگروه بیون چه میگذرد؟
با این حال در نوشتار پیش رو میکوشیم پیش از ورود به جزئیات متن اثر اجمالا کلیاتی را در باب اصطلاحات مهم بیون درباره گروهها شرح دهیم.
فرایض بنیادین[3]
ناگفته پیداست که که ویلفرد بیون تا چه اندازه متاثر و الهام گرفته از ایدههای مهم ملانی کلاین[4] بوده است. به همین جهت میتوان برای توضیح وجهی از بروز بالینی گروه از ادبیات کلاین استفاده کرد و اصطلاح فرایض بنیادین بیون را با کمک اصطلاحات کلاینی توضیح داد. کلاین معتقد بود که نوزاد در پوزیشن پارانویید-اسکیزوئید[5] یا PS متولد میشود. پوزیشنی مبتنی بر تکهتکه بودن که مملو است از اضطراب نابودی. به یک معنا در این پوزیشن ما با سیطره رانه مرگ مواجه هستیم.
موقعیتهایی که بیون در گروه توصیف میکند و برآنها فرایض بنیادین حاکم هستند بی شباهت به پوزیشن PS کلاین نیست. در این موقعیتها وجوه سایکوتیک اعضای گروه حاکم هستند و این وجوه سایکوتیک ضمن گریز از واقعیت میکوشند بقای گروه را حفظ کنند. به عبارت دیگر در این موقعیتها ناخودآگاهِ گروه، آن را هدایت میکند تا اضطراب سربر نیاورد.
وابستگی[6]
نخستین گونه ظهور فرایض بنیادین که بیون از آن سخن میگوید وابستگی است. در وابستگی ناخودآگاهِ گروه، اعضا را به سمت وابستگی به یکدیگر و ترسیم جایگاهی ویژه برای رهبر گروه و اتکا بر او سوق میدهد. به زبان دیگر اعضا در این فرض بنیادین از موضعی پایین تر به رهبر گروه مینگردند که قرار است با یک همه توانیِ جادویی وضعیت را سامان ببخشد و نیاز گروه را رفع کند. بیون در توصیف این فرض بنیادین داینامیک جاری بین رهبر گروه و اعضا، احساسات برآمده از این داینامیک ناخودآگاه، تعارضها و… را با ذکر مثالهایی مفصلا مورد واکاوی قرار میدهد.
آنچه که بیون تحت عنوان فرض بنیادین وابستگی صورتبندی میکند در روانکاوی فردی نیز فضایی است به غایت ملموس بین روانکاو و مراجع.
جنگ_گریز[7]
دومین گونه ظهور فرایض بنیادین که بیون از آن سخن میگوید جنگ-گریز است. در جنگ-گریز، ناخودآگاه گروه اعضا را به سمت اتخاد دو راهبرد در برابر احساس عدم امنیت سوق میدهد: جنگ و گریز. بیون مینویسد هنگام تسلط این فرض بنیادین اعضای گروه فردی که دارای بیشترین میزان پارانویا است را به عنوان رهبر انتخاب میکنند. در چنین فضایی بیون با اتکا بر قدرت مشاهده روانکاوانه خود میکوشد داینامیک های جاری بین اعضا، نوع و چگونگی حملات، کنش نماییها، تاثیر تفسیرها و… را مورد بررسی و کاوش قرار دهد.
آنچه که بیون تحت عنوان فرض بنیادین جنگ_گریز صورتبندی میکند هم در روانکاوی فردی نیز فضایی است آشنا و پرتکرار بین روانکاو و مراجع.
جفت شدن[8]
سومین گونه ظهور فرایض بنیادین که ولفرد بیون از آن سخن میگوید جفت شدن است. در جفتشدن، ناخودآگاه گروه برای تسکین تنش موجود در جنگ-گریز شروع به اتخاذ یک راهبرد دیگر میکند. در این فرض بنیادین اعضای گروه نفر به نفر درصدد محول کردن کارها و وظایفی به یک جفت بر میآیند تا نجات گروه به مدد قدرت این جفت ممکن شود. بیون در این فضا داینامیک های جاری بین جفت و اعضا، احساساتی از قبیل ولع، ناامیدی و…. را مشاهده میکند و به تاثیر خود بر اعضای گروه و چگونگی شکل گیری این فرض بنیادین اشاراتی میکند.
آنچه که بیون تحت عنوان فرض بنیادین جفت شدن صورتبندی میکند هم در روانکاوی فردی نیز رخدادی است رایج و چالش برانگیز بین روانکاو و مراجع.
ویلفرد بیون اشاره میکند که هرسه این فرایض بنیادین نه در جهت رشد گروه بلکه به طور ناخودآگاه در راستای حفظ بقا و ساختار گروه هستند و در همین راستا میکوشند تا اضطراب سربرنیاورد. از همینروی فرایض بنیادین همواره ناتمام، متزلزل و سیال هستند. به عبارت دیگر فرهنگ حاکم بر گروه مکررا تغییر پیدا میکند و داینامیک های مختلفی فعال میشوند. البته ناگفته پیداست که هرکدام از این داینامیکها واجد جزئیات مهمی هستند که بیون در مثال هایش از اعضای گروه ذکر میکند.
[1] Wilfred R. Bion
[2] EXPERIENCES IN GROUPS
[3] basic assumptions
[4] Melanie Klein
[5] The Paranoid-schizoid Position
[6] dependency
[7] fight-flight
[8] pairing

درباره آراز مطلب زاده
آراز مطلب زاده هستم. دانشجوی سال آخر مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی کودک و نوجوان. از سال ۹۹ مطالعه در زمینه روانکاوی کلاسیک را آغاز کردهام و در دو سال اخیر روی رویکرد آبجکتریلیشنز متمرکزتر شدهام. در این مسیر از دورهها و آموزههای اساتیدی از قبیل دکتر معصومه حنیفه زاده٬ دکتر مهدی میناخانی٬ دکتر مهدیه تویسرکانی٬ دکتر علیرضا طهماسب و دکتر سعید قنبری هم بهره جستهام. از چند سال پیش کوشیده ام از منظر رویکردهای روانکاوانه پژوهش ها و مطالعاتی در زمینه سینما و ادبیات داستانی داشته باشم که عمده آن ها در نشریات مربوط به حوزه سینما و ادبیات منتشر شده اند. از سال ۱۴۰۲ هم همکاری ام با بخش مقالات تخصصی سایت کلینیک آگاه آغاز شده است.
نوشتههای بیشتر از آراز مطلب زاده
دیدگاهتان را بنویسید