سایکوز از منظر ویلفرد بیون؛ بازخوانی مقاله «تمایز شخصیت های سایکوتیک از غیرسایکوتیک»
یکی از مهمترین وجوه کار ویلفرد بیون[1] به تئوریپردازی های او درباره مفهوم سایکوز بازمیگردد. او یک صورتبندی نوین، خواندنی و قابل تامل از سایکوز دارد. اگرچه در بطن این صورتبندی هنوز میتوان رنگ و بوی ایدههای کلاینی را دید اما رد و نشان ذهن خلاق و درخشان بیون در این صورتبندی غالبتر است. اما بیون چه میگوید؟! و اساسا بحثش را از کجا آغاز میکند؟ میدانیم که بیون کارش را با مطالعاتی درباره گروه آغاز کرده است. از همین روی او به مدد دقت در داینامیکهای جاری در گروهها ایدههایی را درباره کارکرد روان انسان در ذهن پرورانده است که میتوان آنها را قدم هایی کوچک اما مهم در راستای صورتبندیاش از سایکوز دانست. با این حال یکی از اصلیترین و مهمترین مقالات او در این زمینه مقاله «تمایز شخصیتهای سایکوتیک از غیرسایکوتیک[2]» است که در سال 1957 در مجله بینالمللی روانکاوی چاپ شده است.
ویلفرد بیون در این مقاله به تجارب تحلیلیاش با بیماران سایکوتیک اتکا میکند و به مدد این تجارب میکوشد وجوهی از دنیای درون روانی این بیماران را برای ما آشکار کند. او در این مقاله ایده فروید درباره سایکوز را به چالش میکشد، ارجاعاتی مهم به مفاهیم کلاین میدهد و مهم تر از همه اینکه میکوشد کارکرد دوپارهسازی و همانندسازی فرافکنانه را ساختار سایکوتیک شرح دهد.
در این نوشتار کوتاه برآن خواهیم بود تا به بازخوانی مقاله «تمایز شخصیتهای سایکوتیک از غیرسایکوتیک» (1957) بنشینیم و چکیدهای از ایده های بیون درباره سایکوز را مرور کنیم.
فهرست محتوا:
Toggle4 ویژگی یک ذهن سایکوتیک
بیون معتقد است اساسا ما نه با شخصیت سایکوتیک بلکه با وجوه سایکوتیک ذهن مواجه هستیم. به یکمعنا از نظر او مرز واضح و قطعی مبنی بر اینکه یک شخصیت نوروتیک یا سایکوتیک است وجود ندارد بلکه انسان وجوهی نوروتیک و وجوهی سایکوتیک دارد که این وجوه در موقعیتهای مختلف آشکار میشوند. با این حال او 4 ویژگی اصلی و مهم برای چگونگی کارکرد وجوه سایکوتیک ذهن میشمارد. این وجوه عبارت اند از:
غلبه تکانههای مخرب، تنفر از واقعیت درونی و بیرونی، وحشت از اضطراب نابودی و روابطابژهای سریع و زودرس.
ناگفته پیداست که این 4 موردی که بیون آنها را میشمارد متاثر از ادبیات ملانی کلاین است. در ادامه خواهیم دید که بیون چگونه اثرات این 4 مورد را در پدیدآیی سایکوز تشریح میکند.
رد ایده فروید در تمایز سایکوز از نوروز
بیون در ادامه این مقاله، ایده فروید درباره تمایز سایکوز از نوروز را به چالش میکشد و رد میکند. بیون از ایدهای صحبت میکند که فروید در سال 1924 مطرح کرده و در آن مدعی شده بود که پدیدآیی سایکوز محصول دست کشیدن ایگو از واقعیت بیرونی به خاطر قدرت اید و غلبه اید بر ایگو است. بیون در رد این ادعا چنین شرح میدهد که اساسا در سایکوز واقعیت بیرونی به طور کامل از بین نمیرود. بلکه رد و نشان هایی از واقعیت پابرجا میماند. از منظر او روان انسان نه به طور کامل از واقعیت جدا میشود و نه به طورکامل به آن دست مییابد. در همین راستا او از استعاره جزایر روان پریشی و جزایر رواننژندی صحبت میکند. جزایری که از یک دیگر جدا هستند، بایکدیگر مرتبط نمیشوند و هرکدام وجهی از روان انسان را میسازند. بنابراین از نگاه بیون مفهوم سایکوز نه با تضعیف ایگو زیر بار سنگین اید بلکه با کارکرد دوپاره سازی و همانندسازی فرافکنانه مرتبط است.
همچنین بخوانید: ۴ اصل نظریه تفکر بیون
نقش دوپاره سازی و همانندسازی فرافکنانه در پدیدآیی سایکوز
بیون معتقد است اگر اجزای واقعیت بیرونی به طرز غیرقابل تحملی به فرد تحمیل شود او ناگزیر به دفع این اجزا به بیرون از خود خواهد شد. و پرواضح است که وقتی چیزی مکررا از درون به بیرون به فرافکنده شود امکان پدیدآیی یک انسجام روانی پایدار در فرد به محاق خواهد رفت. به یک معنا فرد مدام اجزایی را در درون دوپاره میکند، به آن اجزا به شکل سادیستیک حمله کرده و آنها را به ابژه های بیرونی فرافکنی میکند. در طی این فرایند، بیرون و ابژه هایش مملو است از غربت، ترس و ناامنی. و فرد به طرز هولناکی در احاطه و اسارت این ابژه های ترسناک است.
به عبارت دیگر در یک جهان سایکوتیک فرد خود را به شکل تکه تکه در بیرون جا میگذارد و هر ابژه ای مظهر یک چیزی از درون فرد است.
فقدان دستگاه نمادپردازی در سایکوز
یکی از بارزترین نشانه های سایکوز که محصول بدیهی جهانی است که توصیف کردیم فقدان ظرفیت نمادپردازی در سایکوز است. ذهن سایکوتیک قادر به درک زبان نیست. تمایز دال[3] و مدلول[4] یا به زباندیگر نماد[5] و نمادینشده[6] را نمیفهمد. با این حال گویی سایکوز زبان شخصی خود را دارد که از نظر بیون برآمده از تفکر ایدئوگرافیک است. این شکل از تفکر مبتنی بر دیدن است و تهی از استعاره. در دل این تفکر نه نمادسازی بلکه معادل سازی انجام میشود. به این معنا که فرد ابژههای بیرونی را معادل مستقیم امر درونی فرافکنی شده میداند و هیچ واسطهای تحت عنوان استعاره در این ارتباط نمیتواند واجد کارکرد باشد.
از همین روی یک فرد سایکوتیک محبوس در بین ابژههایی است که صرفا خودش معنای آنها را میداند. در ارتباط با آنها زبان شخصی خود را دارد که برای ما قابل فهم نیست اما در دنیای درون روانی او به غایت کارکرد دارد.
[1] Wilfred R. Bion
[2] Differentiation of the psychotic from the non-psychotic personalities
[3] دال بازنمایی صوتی/نوشتاری یک مفهوم است.
[4] مدلول آنچیزی است که دال بر آن دلالت میکند.
[5] کلمه ای است که به معنایی فراتر از خود اشاره کرد
[6] آنچه که نماد بر آن اشاره میکند
درباره آراز مطلب زاده
آراز مطلب زاده هستم. دانشجوی سال آخر مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی کودک و نوجوان. از سال ۹۹ مطالعه در زمینه روانکاوی کلاسیک را آغاز کردهام و در دو سال اخیر روی رویکرد آبجکتریلیشنز متمرکزتر شدهام. در این مسیر از دورهها و آموزههای اساتیدی از قبیل دکتر معصومه حنیفه زاده٬ دکتر مهدی میناخانی٬ دکتر مهدیه تویسرکانی٬ دکتر علیرضا طهماسب و دکتر سعید قنبری هم بهره جستهام. از چند سال پیش کوشیده ام از منظر رویکردهای روانکاوانه پژوهش ها و مطالعاتی در زمینه سینما و ادبیات داستانی داشته باشم که عمده آن ها در نشریات مربوط به حوزه سینما و ادبیات منتشر شده اند. از سال ۱۴۰۲ هم همکاری ام با بخش مقالات تخصصی سایت کلینیک آگاه آغاز شده است.
نوشتههای بیشتر از آراز مطلب زاده1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
بسیار موجز، منجسم ، دقیق و کاملاقابل درک …..عالی بود .من بشخصه خیلی استفاده کردم ..