تحلیل کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست
سوگ و از دست دادن بخشی از تجربۀ انسانی است که هرگز نمیتوان آن را به درستی در کلمات گنجاند. تجربۀ سوگ و از دست دادن تلخ و دردناک است. وقتی کسی را که دوست داریم از دست میدهیم زندگی به شکل غیرمنتظرهای تغییر میکند. چیزهایی که قبلاً عادی به نظر میرسیدند ناگهان معنای خودشان را از دست میدهند.
وقتی کسی را از دست میدهیم احساس میکنیم بخشی از خودمان را از دست دادهایم. احساس میکنیم زندگی تمام شده است. زیر بار این غم و درد احساس خفگی میکنیم، احساس ناتوانی، احساس پوچی. فکر میکنیم این غم و اندوه التیام نمییابد. نمیدانیم باید چه کنیم. اصلا کاری میتوانیم بکنیم؟ میتوانیم این درد را از بین ببریم؟ میتوانیم مثل قبل باشیم؟ میتوانیم دوباره لبخند بزنیم؟ میتوانیم دوباره زندگی کنیم با این فکر که او دیگر برنمیگردد؟ میتوانیم مرهم بگذاریم بر این درد؟
کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» اثر مگان دیواین نگاهی واقعی به این تجربۀ دشوار دارد. مگان دیواین به ما کمک میکند تا با واقعیت سخت سوگ روبهرو شویم. در این مقاله از وبلاگ کلینیک روانپویشی آگاه قصد داریم به تحلیل و بررسی کتاب«عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» بپردازیم.
فهرست محتوا:
Toggleمعرفی نویسنده: مگان دیواین
مگان دیواین رواندرمانگر و نویسندۀ آمریکایی است. او بعد از تجربۀ از دست دادن همسرش، به نوشتن و آموزش در زمینۀ سوگ پرداخته است. مگان که تجربۀ اندوه را از هر دو جنبه، هم به عنوان درمانگر و هم به عنوان زنی که شاهد غرق شدن همسرش بوده دارد، با بینشی عمیق از حقایق ناگفتۀ فقدان، عشق و التیام مینویسد. دیواین با این کتاب به عنوان فردی که از هردو منظر شخصی و حرفهای با سوگ مواجه شده است میخواهد به ما بگوید همۀ چیزهایی که از جامعه و فرهنگ آموختهایم همیشه درست نیست.
همچنین بخوانید: سوگواری در روانشناسی
ساختار کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست»
کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» به چهار بخش اصلی تقسیم شده است:
بخش اول:
وضعیت همان قدر که فکر میکنید مسخره است: دیواین در این بخش به کلیشهها و باورهای غلطی که دربارۀ سوگ وجود دارد میپردازد. به این موضوع اشاره میشود که ما در مورد سوگ بیسوادیم و اطلاعات کافی نداریم و نه میدانیم چطور باید سوگواری کنیم و نه در برخورد با فرد سوگوار چه کنیم. (لازم به ذکر است این کتاب در مورد فرهنگ آمریکایی نوشته شده است)
بخش دوم:
با سوگتان چه کنید؟: مگان دیواین خوانندگان را تشویق میکند تا به سوگ به عنوان بخشی طبیعی و گریزناپذیر از زندگی نگاه کنند، نه وضعیتی نابهجا که نیاز به تغییر دارد. سوگ مشکلی نیست که باید حل شود بلکه تجربهای است که باید بر آن مرهم گذاشته شود. مگان میگوید نباید انتظار داشته باشیم سوگ پایان یابد، بلکه باید به عنوان یک همراه ماندگار آن را بپذیریم.
مگان میگوید: وقتی فقدانی دردناک یا اتفاقی تکاندهنده دنیایتان را تیره و تار میکند، اولین چیزی که باید بدانید این است: اندوهگین شدن هیچ ایرادی ندارد. از نظر مگان: ((اندوه همان عشق است در وحشیترین و دردناکترین شکل خود؛ واکنشی طبیعی و عاقلانه به از دست دادن.)) او در ادامه میگوید: «اگر اجازه داشته باشید بر سوگتان مرهم بگذارید، بدون اینکه احساس کنید باید آن را درست کنید یا از بین ببرید خود سوگ را آسانتر میکند.» کاهش رنج همزمان با احترام به درد و حمایت از آن هستهی این کتاب و مرکز توجه این فصل است.
بخش سوم:
وقتی خانواده و دوستان نمیدانند چه باید بکنند: یکی از بخشهای مهم و کاربردی کتاب بخش سوم است. مگان دیواین در این بخش به خوانندگان میآموزد چگونه میتوانند به افرادی که سوگوار هستند کمک کنند بدون اینکه آنها را بیشتر ناراحت و غمگین کنند. مگان دیواین در این بخش به این موضوع اشاره میکند که ما گاهی به جای تسلی دادن فرد سوگوار، حال او را بدتر میکنیم. او مینویسد: «همهی ما ناخودآگاه میخواهیم کمک کنیم. همهی ما رنج را میبینیم و میخواهیم متوقفش کنیم. درد را میبینیم و میخواهیم مداخله کنیم. از ته دل میخواهیم همهچیز بیعیب باشد. این خواستۀ ناخودآگاه برای عشق ورزیدن و آرام کردن خصوصیت آدمی است. بخشی از دلیل اینجا بودن ماست. دوست نداریم ببینیم کسانی که دوستشان داریم درد بکشند.»
اما او میگوید: «بعضی اوقات بهترین کاری که میتوانی انجام دهی این است که فقط در کنار کسی باشی و اجازه دهی خودش مسیرش را پیدا کند.» مگان دیواین به این موضوع اشاره میکند لازم نیست حتماً کاری انجام دهیم، همین که حضور داشته باشیم و اجازه بدهیم فرد سوگواری کند کافی است. هم جلو بیاییم و هم عقب بمانیم.
بخش چهارم:
مسیری رو به جلو: یکی از اصلیترین پیامهای این بخش این است که سوگ هرگز کامل از بین نمیرود. دیواین معتقد است اینکه انتظار داشته باشیم فرد سوگوار به وضعیت قبل سوگاش برگردد انتظاری غیرمنطقی است. هیچ گاه نمیتوانیم از سوگ جدا شویم یا آن را به طور کامل پشت سر بگذاریم، اما میتوانیم یاد بگیریم با آن زندگی کنیم.
تکههایی از کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست
در ادامه به برخی از جملات کتاب اشاره خواهیم کرد:
- مگان مینویسد:«درد دارید. دردتان بهتر نمیشود. واقعیت سوگ با آنچه دیگران از بیرون میبینند بسیار متفاوت است. دردی در این دنیا وجود دارد که نمیتوانید با شادی از تنتان بیرون کنید. به راه حل نیاز ندارید. نیاز ندارید سوگتان را پشت سر بگذارید. شما به کسی نیاز دارید که سوگتان را بفهمد و بپذیرد. به کسی نیاز دارید که وقتی در میان وحشت سوسوزننده ایستادهاید و به حفرهای خیره میمانید که زمانی زندگی شما بوده است، دستهایتان را محکم بگیرد. بعضی چیزهارا نمیتوان درمان کرد؛ فقط باید آنها را به دوش کشید.»
- مگان میگوید: «تسلی واقعی در سوگ، در پذیرش درد است؛ نه در تلاش برای رهایی از آن»
- در جایی دیگر از کتاب میگوید: «سوگ مشکل نیست که بخواهد حل شود، بلکه تجربهای است که باید به دوش کشیده شود. کاری که باید انجام شود، پیدا کردن و دریافت حمایت و تسلی خاطر است که کمک میکند تا با واقعیت خودتان زندگی کنید. مسیر پیش رو مسیر همراهی است، نه مسیر اصلاح.»
- مگان دیواین به نقل قولی از آدرین ریچ، شاعر آمریکایی اشاره میکند: «باید کسانی باشند که بتوانیم در میانشان بنشینیم و اشک بریزیم و همچنان دلاور محسوب بشویم.»
- مگان میگوید: «چیزی که فرد سوگوار نیاز دارد، حضور شماست؛ نه کلمات آرامش بخش یا پاسخهای آماده».
- «انسان بودن درد دارد. درد دارد چون عاشق میشویم، چون ما به افراد پیرامون خود متصلیم و وقتی میمیرند برایمان دردناک است. وقتی چیزی را که دوست داریم از دست میدهیم درد دارد.»
بررسی انتقادات کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست»
در حالی که کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» به عنوان منبعی ارزشمند برای درک عمیقتر از سوگ و فرایندهای آن شناخته شده است ضروری است به برخی نقدهای وارد شده به آن نیز توجه کنیم. با بررسی انتقادات میتوانیم دیدگاه جامعتری نسبت به محتوای کتاب به دست آوریم.
- تمرکز زیاد بر پذیرش سوگ و عدم راه حل مشخص: برخی از منتقدان معتقدند که کتاب بیش از حد بر پذیرش درد و سوگ تاکید میکند و به اندازهی کافی راهکارهایی برای بهبود و کنار آمدن با سوگ ارائه نمیدهد. ممکن است افراد سوگوار احساس کنند هیچ امید یا راهی برای تسکین دردشان وجود ندارد.
- تکرار برخی مفاهیم: برخی از منتقدان و خوانندگان به این موضوع اشاره میکنند که برخی از مفاهیم بارها تکرار شده است. مگان دیواین بارها به پذیرش سوگ و همینطور به بیفایده بودن تسلیهای کلیشهای اشاره میکند. این تکرار میتواند برای برخی بیش از حد تکراری باشد. من نیز به عنوان خواننده این موضوع را متوجه شدم اما باید ذکر کنم ایدهی اصلی کتاب همین است: “پذیرش درد” و به نظر من تکرار این مطلب به علت اهمیت این موضوع از نظر نویسنده است.
- نداشتن راهکارهای علمی و مبتنی بر تحقیقات روانشناسی: کتاب از زبان کسی است که خودش سوگ را تجربه کرده است. برخی از منتقدان معتقدند که از تحقیقات علمی در این کتاب کم استفاده شده است و ما بیشتر تجربیات شخصی نویسنده را میخوانیم.
هیچ اثر درجه یک و کاملاً بی نقصی وجود ندارد و همیشه نقدهایی در مورد هر کتابی وجود دارد. کتاب«عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» نیز از این قاعده مستثنی نیست. ما در تحلیل این کتاب به انتقاداتی که به کتاب شده است هم اشاره کردیم که شما با نگاه بهتری کتاب را مطالعه کنید.
کلام آخر
در کتاب«عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» دیواین به خواننده یاد میدهد که سوگ یک فرایند پیچیده و منحصربهفرد است و به زمان و فضای خود نیاز دارد. او بارها تاکید میکند جملاتی مثل «زمان همه چیز را درست میکند» یا «همه چیز بهتر خواهد شد» در واقع به فرد سوگوار آسیب میزند. مگان دیواین این پیام را میرساند که:
- سوگ مشکلی نیست که باید حل شود، بلکه تجربهای است که باید با آن زندگی کرد.
- هیچ راه درستی برای سوگواری وجود ندارد و هر فرد باید مسیر منحصر به فرد خود را طی کند.
این کتاب به ما یاد میدهد که در مواجهه با سوگ، هدف نباید این باشد که به حالت عادی برگردیم؛ بلکه باید یاد بگیریم چگونه با این درد زندگی کنیم. ما در این مقاله از وبلاگ کلینیک روانپویشی آگاه به بررسی و تحلیل کتاب «عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» پرداختیم. اگر شما یا کسی که میشناسید، با سوگ و فقدان دست و پنجه نرم میکنید، بدانید که تنها نیستید و لازم نیست این مسیر سخت و دردناک را به تنهایی طی کنید. در صورتی که احساس میکنید نیاز به حمایت حرفهای دارید و میخواهید با یک متخصص صحبت کنید، میتوانید از روانشناسان کلینیک روانشناسی آگاه بهرهمند شوید.
درباره فاطمه رجب پور
من فاطمه رجب پور، دانشجوی ارشد روانشناسی بالینی از دانشگاه آزاد یزد هستم. مقطع کارشناسی را در رشتهی روانشناسی دانشگاه یزد گذراندهام. از سال 98 درمان فردیام را با رویکرد CBT آغاز کردهام. در کنار روانشناسی به موسیقی علاقه مند هستم و در حال حاضر مشغول یادگیری ساز ویولن هستم.
نوشتههای بیشتر از فاطمه رجب پور
دیدگاهتان را بنویسید