نوزادِ وینیکاتی؛ دیالوگ با کلاین، فروید و لکان
دونالد وینیکات، روانکاو مشهور بریتانیایی، چهره ای است به غایت مهم در تاریخ روانکاویِ آبجکت ریلیشنز که با گذشت بیش از نیم قرن از مرگش هنوز شاهد تفسیرها و نگره پردازی های متعدد درباره ایده ها و ابداعات او هستیم. او مبدع ایده ها، اصطلاحات و تئوری های مهم و چالش برانگیزی از جمله «دلمشغولی مادرانه نخستین »، «فضای بالقوه» ، «ابژه انتقالی»، «نگهداری» و… در تاریخ روانکاوی بوده است و ناگفته پیداست که این ایده ها و اصطلاحات هم در تئوری و هم کار بالینی واجد چه نقش موثری بوده اند و تا کجا شاخه آبجکت ریلیشنز از سنت روانکاوی را تحت شعاع قرار داده اند. به مدد ظهور وینیکات در روانکاوی، دگرگونی های مهمی در زمینه مطالعه رابطه مادر و نوزاد، رشد روانی نوزاد، نقش نفرت در درمان، بازی درمانی و…رخ داد و این دگرگونی ها امروزه در روانکاوی کودک از جمله بدیهاتی غیرقابل انکار هستند که با هر بازخوانی، وجوه مهمی از آن ها آشکار میشود.
در این نوشتار بر آن هستیم تا با ارجاع به تفسیر های فرانک سامرز و البته چندتن از روانکاوان مهم وینیکاتی از قبیل جان آبرام، تامس آگدن و آدام فیلیپس به بازخوانی اجمالی ایده های مهم وینکیات بنشینیم. ایده هایی که پرداختن به آن ها جز از خلال نگاهی به ایده های سایر سرامدان روانکاوی و بازخوانی دیالوگ بین وینیکات و آن ها محقق نخواهد شد.
فهرست محتوا:
Toggleبازی با فروید و کلاین
شاید پرسشی مبنی بر این پیش آید که اساسا خاستگاه ایده های وینیکات کجاست؟ برای پاسخ به این پرسش ناگزیر هستیم نگاهی داشته باشیم به تاریخچه فردی وینیکات. وینیکات در سال 1923 تحلیل شخصی اش با جیمز استریچی که مترجم آثار فروید به زبان انگلیسی بود را آغاز میکند و به مدت ده سال تحلیل با او را ادامه میدهد. پس از آن در سال 1936 تحلیل اش با ژوان ریویِر را آغاز می کند که از کلاینی های معروف و اساسا از نزدیکان کلاین بود. مضاف بر این موارد وینیکات به عنوان پزشک اطفال علاقه ای شدید به مباحث کلاین داشت و در بدو امر به وضوح تاثیرات کلاین بر کار او قابل مشاهده است. با این حال وینیکات هیچگاه یک کلاینی محسوب نشد و پس از چندسال به کلی از آرای ملانی کلاین فاصله گرفت.
به نظر میرسد برای فهم ایده های وینیکات و نسبت این ایده ها با کلاین و فروید باید به یکی از مباحث مورد علاقه خود وینیکات یعنی «بازی کردن» اشاره کنیم. میتوان چنین انگاشت که وینیکات با ایده های کلاین و فروید بازی میکند. به این معنا که چیزی از آن ایده ها اقتباس میکند، آن ها را تغییر میدهد و چیزی بر آن ها میافزاید. وینیکات در ایده های خود بارها به کلاین و فروید نزدیک تر میشود و سپس از آن ها فاصله میگیرد. در جایی از کلاین دور میشود و فرویدی تر میشود و بلعکس. و این مدعا در تمام مسیر فکری او مشهود است. با این حال در تمام این فراز و نشیب ها ترسیم خلاقانه و شاعرانه وینیکات به چشم میخورد.
نوزاد وجود ندارد
وینیکات برخلاف کلاین که قائل به وجود نوعی ایگوی بدوی در نوزاد است، به وجود چنین چیزی اعتقاد ندارد و در اینجا از قضا به فروید نزدیک تر است. کلاین اساسا رشد روانی سوژه را در فرایند درون فکنی و برون فکنیِ اضطراب نابودی در نسبت با مادر توضیح میدهد و این درحالی است که وینیکات قائل به نوزاد و مادر به عنوان واحدهایی مجزا نیست. او نوزاد-مادر را یک واحد روانی در نظر میگیرد. آگدن(1989) در همین مورد مینویسد: «از نظر وینیکات مادر و نوزاد واحدروانشناختی ای را خلق می کنند که صرفا حاصل جمع دو طرف نیست. این موقعیت شبیه تعامل دو عنصر است که به منظور پدیدآوردن یک ترکیب باهم کنش متقابل دارند. این ترکیب مادر-نوزاد است که از نظر وینیکات واحد روانشناختی را شکل میدهد».
پدیدآیی این واحد روانی از پیش از تولد نوزاد و دوران بارداری مادر در قالب «دلمشغولی نخستین مادرانه» آغاز میشود که آگدن از آن با تعبیر «گم کردن خود در دیگری» یاد میکند.
ردِ غریزه مرگ
ناگفته پیداست که غریزه مرگ از جمله مهم ترین اصطلاحات روانکاویِ فروید است. کلاین هم آنچه که تحت عنوان اضطراب نابودی تعریف میکند را بازنمودی از غریزه مرگ میداند. با این حال وینیکات در نقطه مقابل فروید و کلاین میایستد. او این غریزه را در رشد روانی سوژه چندان قابل تامل نمیداند و صورت بندی دیگری ارائه میکند. سامرز(1994) در این مورد مینویسد:« دو مفهوم عمده وینیکات در ترسیم عوامل موثر در رشد روانی سوژه عبارت اند از فرایند بلوغ و محیط تسهیل کننده» سامرز فرایند بلوغ را نوعی رانه مختصِ انسان تعریف میکند که ادامه مسیر و نوع بروزش منوط است به محیط تسهیل کننده. چگونگی مواجهه این دو مورد، رشدروانی سوژه و سایکوپاتالوژی اش را معین میکند. وینیکات البته بر توقف رشدی در یکی از مراحل ارتباطی با مادر هم تاکیدی ویژه مینهد.
فانتزی
از جمله مهم ترین کلیدی ترین اصطلاحات کلاین اصطلاح فانتزی است. او فانتزی ها را بازنمایی ذهنی غرایز تعریف میکرد و نقشی مهم برای آن ها در رشد روانی نوزاد قائل بود. با این حال هرچه مقالات وینیکات را مرور میکنیم و جلوتر میرویم از اهمیت فانتزی ها در نظریات او کاسته میشود و بر اهمیت محیط و ابژه افزوده میشود. در همین مورد آبرام(1989) مینویسد: «وینیکات بر فطری بودن خیال پردازی ناخودآگاه اذعان نکرد. چرا که معتقد بود تجربه مادر/دیگری، ریشه ی تخیل، وهم، توانایی بازی و رشد است که اساسا این امر متمایز است از هذیان، ناتوانی برای بازی و فقدان تحول»
همه توانی
کلاین همه توانی را به مثابه یک دفاع از طرف نوزاد در برابر اضطراب می دانست اما وینیکات معتقد بود همه توانی تجربه ای ضروری در رشد روانی نوزاد است. آبرام(1989) در این مورد مینویسد: «وینیکات واژه همه توانی را در اشاره به احساس خدا بودن نوزاد هنگام برآورده نیازهایش استفاده کرد اما این همه توانی باید از دفاع شیداگونه تمایز داده شود. چرا که همه توانیِ کلاینی از منظر وینیکات محصول کاستی است و همه توانیِ وینیکاتی برای نوزاد ضروری است». در واقع میتوان چنین گفت که اساسا از نظر وینیکات نوزاد در زمینه رفع نیازها به مدد حضور پیوسته مادر در مرحله وابستگی مطلق، این همه توانی را تجربه میکند تا سویه هایی از آفریدن یا به عبارتی همان سوژگی را از سرگذرانده باشد.
آینه، مادر و نگاه نوزاد
آدام فیلیپس(1988) با قیاسی بین وینیکات و لکان، صورت مادر و آینه را در انسجام بخشی به نوزاد مورد بحث قرار میدهد. او می نویسند:«لکان اعتقاد داشت که آینه بسیار گمراه کننده است و قول کاذبی به کودک میدهد. اما از نظر وینیکات، تجربه کودک از صورت مادر تعیین میکند که او چه چیزی در آینه ببیند. اگر مادر به قدر کافی حساس باشد، کودک حس میکند که هرچه در آن لحظه به خصوص هست، دیده شده است. وینیکات معتقد است اگر نظارت مادرانه شکست بخورد، احساس تعارض در کودک شکل میگیرد. میتوان به آینه هم مانند مادر نگاه کرد. زیرا هردوی آن ها به معنی واقعی کلمه خویشتن را منعکس میکنند. آینه و مادر مانند مفهوم مادر کارآمد وینیکات قابل اطمینان و دقیق هستند»
منابع
آگدن،توماس(1400). ماتریس ذهن( ترجمه مسعود فروزنده)، انتشارات هنوز، تهران.
جان آبرام_ ر.د.هینشلوود(1398) سرمشق های بالینی ملانی کلاین و دانلد وینیکات( ترجمه مریم شفیع خوانی)، انتشارات قطره،تهران
فیلیپس،آدام(1395) وینیکات(ترجمه نهاله مشتاق)، انتشارات ارجمند،تهران.
Summers,F.(1994),Object Relations Theories and Psychopathology: A Comprehensive Text.
درباره آراز مطلب زاده
آراز مطلب زاده هستم. دانشجوی سال آخر مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی کودک و نوجوان. از سال ۹۹ مطالعه در زمینه روانکاوی کلاسیک را آغاز کردهام و در دو سال اخیر روی رویکرد آبجکتریلیشنز متمرکزتر شدهام. در این مسیر از دورهها و آموزههای اساتیدی از قبیل دکتر معصومه حنیفه زاده٬ دکتر مهدی میناخانی٬ دکتر مهدیه تویسرکانی٬ دکتر علیرضا طهماسب و دکتر سعید قنبری هم بهره جستهام. از چند سال پیش کوشیده ام از منظر رویکردهای روانکاوانه پژوهش ها و مطالعاتی در زمینه سینما و ادبیات داستانی داشته باشم که عمده آن ها در نشریات مربوط به حوزه سینما و ادبیات منتشر شده اند. از سال ۱۴۰۲ هم همکاری ام با بخش مقالات تخصصی سایت کلینیک آگاه آغاز شده است.
نوشتههای بیشتر از آراز مطلب زاده
دیدگاهتان را بنویسید