عشق ممنوعه چیست؟ آیا عشق های ممنوع عشقهای واقعی اند؟
چه میشود که عشق های ممنوع و ناکامکننده را انتخاب میکنیم؟ در این مقاله از کلینیک روانشناسی آگاه سعی داریم به این چگونگی بپردازیم، ناکامیهای عاشقانه و رنج حاصل از عشق های ممنوعه را بشناسیم و سپس راهی به سوی خروج از این ناکامی در جهت ترمیم بیابیم. و به این سوال پاسخ دهیم که ایا عشق های ممنوع عشقهای واقعی اند؟
فهرست محتوا:
Toggleعشق های ممنوع و رابطه با مادر
به نظر میرسد نوزاد گونهی انسان احتمالاً ضعیفترین موجود زنده به جهت نیازمندی به مراقبت است برای آنکه زنده و ایمن بماند. عشق گویی از همین ضعف و نیاز برخاسته و متولد شده است؛ چراکه لازم است نوزاد ِدر موضع ضعف زنده و ایمن بماند. البته کسی باید نوزاد ضعیف را ایمن کند. پس شعلههای این عشق، نخستین بار از وجود فردی برافروخته شد که بر او نام «مادر» نهادند. اولین تماس تن به تن، اولین نگاه، اولین لبخند.
اما آیا عشق اولیهای که به این موجود ضعیف داده شده، سراسر کامیابی است؟ آیا این رابطه اولیه هیچ ناکامی و رنجی را متحمل نشده است؟ ما که ابتدا غرق در نهایتی عاشقانه بودیم، کمکم مادر را به گونهای دیگر درک کردیم. دریافتیم مادر، فقط مادر نیست؛ همسر و معشوق دیگری نیز هست. ما بالغتر شدیم اما همچنان نیازمند عشق هم بودیم. باید آنهمه صمیمیت و نزدیکی فیزیکی و روانی با مادر و منبع عشق و امنیت اولیه تعدیل میشد تا بتوانیم رشد کنیم. باید روزبهروز مستقلتر و بهنوعی دورتر میشدیم و این اولین ناکامی در رابطهای سخت عاشقانه است و شاید سختترین آن. اما این ناکامی چه ارتباطی با عشق های ممنوع دارد؟
دریافت مشاوره زوج درمانی از زوج درمانگران کلینیک آگاه
دوسوگرایی، ظرفیت تحمل و ترمیم ناکامی
ناکامی به عنوان بخشی از زندگی همیشه اتفاق میافتد. منبع عشق اولیهی ما اگر نسبتا خوب باشد، میتواند با در دسترس بودن و کامیاب کردنمان پس از تجربهی ناکامی ظرف روان ما را سرشار کند. او میتواند ظرفی دوسوگرایانه (توان مشاهده و پذیرش خوبی و بدی در کنار هم، کامیابی و ناکامی به صورتی یکپارچه و تاریخمند) را در ما شکل بدهد تا پس از آن کمکم بتوانیم ناکامیهای دنیای رویارویمان را تاب بیاوریم و تحمل کنیم. همچنین میتوانیم عشق مادر را درونی کنیم. بهجای آنکه همیشه در جستجوی مادری باشیم تا ما را کامیاب کند، با درونی کردن عشق مادر، بتوانیم در نبود او هم در محیط تاب بیاوریم و رشد کنیم.
به نظر میرسد که در عشق های ممنوع و ناکامکننده این ظرفیت شکل نگرفته و این ناکامی حل نشده است.
«ما هرگز به اندازهی زمانی که عشق میورزیم چنین در برابر رنج بیدفاع نیستیم و هرگز به اندازهی زمانی که معشوق و عشق آن را از دست رفته میبینیم، درمانده و غمبار نیستیم.»
عشقهای ممنوعه عشق واقعی هستند؟ یا ناکامی؟
اما بیایید فرض بگیریم ما در ناکامی اولیه غرق شدیم و چنانچه باید، آن ظرف دوسوگراییمان برای ترمیم ناکامی اولیه شکل نگرفته باشد. ناکامی نخستینمان ترمیم نشده و بار رنج ناکامی بزرگی برای باقی عمر بر گردنمان سنگینی میکند.
زمان میگذرد و موجود ضعیف آنروزها که حالا در ظاهر به نظر میرسد رنج این ناکامی را از خاطر برده و جامعهپسندانه به دنبال رشد و استقلال رفته، به محض یافتن قدرت، فیلش یاد هندوستان میکند تا ناکامی اولیه را در عشقی آرمانی، جاودان و بدون ناکامی و طرد شدن جستجو کند. او در رویای عشقی است که هرگز ناکام نمیکند و هرگز نمیمیرد؛ شاید شبیه مادرش در دوران نوزادی. اما برای رسیدن به این فانتزی عاشقانه مجبور به انتخابیم. باید کسی را برای عشق پیدا کنیم. اما چگونه؟ آیا ما به واقع میتوانیم روزی عاشقانهای بسازیم خالی از ناکامی؟ خالی از شکست؟ خالی از رنج؟ پاسخ چنانکه میدانید واضح است: نه.
عشق های ممنوع اتفاق میافتند چون ما به دنبال مرهم گذاشتن بر این ناکامی اولیه هستیم تا امنیتی بدون ناکامی را تجربه کنیم. اما آنچه بهواقع در جریان است، اجبار به تکرار عشق ناکامشده و ترمیمنشدهی پیشین است. ما آنقدر عشق نخستین خود را تکرار میکنیم تا شاید بتوانیم ورق را به سمت دیگر برگردانیم: «این بار دیگر ناکام نخواهم شد.»
همچنین بخوانید: تفاوت عشق با وابسته شدن
عشق ممنوعه؛ فراتر از خیال
توان پذیرش و افتراق این فانتزی از واقعیت کلید حل معماست. ما با این اوصاف عاشق موجودی واقعی نمیشویم. ما در اینجا به واقع عاشق تصویری از دیگری میشویم که برای ساختن عاشقانهی مبتنی بر فانتزی خود (که رنج و ناکامی نمیدهد) مد نظر داریم. و معمولاً عاشق تصویری از شخص دیگری میشویم که چیزی را در مورد خودمان یا محافظ اولیهمان به ما یادآور میشود.
بنابراین ما احتمالاً عاشق کسی میشویم که دوست داریم باشیم یا در طلب داشتن آن هستیم اما تابهحال به آن دست نیافتهایم. موجودی که یادآور بینیازی و قدرت است. کسی که خودش بدون نیاز به دیگری تمام و کمال است و نیاز به محافظت ندارد. به تنهایی در برابر هر چه ناکامی است میایستد تا اجازه ندهد بار دیگر چیزی ما را ناکام کند. گاهی هم عاشق کسی میشویم که شبیه مراقب اولیهمان امنیت عاشقانه و مادرانه روزهای نخستین را برایمان تداعی میکند. در عوض این بار ناکام نمیکند و تا ابد در نزدیکترین و صمیمانهترین شکل ممکن میماند. اما آیا تنها ساختن تصویری ذهنی، زیبا و ایدهآل کافیست؟ رویارویی با حقیقت کجای ماجراست؟
همچنین بخوانید: ترمیم رابطه عاشقانه؛ چگونه یک رابطه خراب شده را بازسازی کنیم؟
یادآوری و تحمل ناکامی؛ راهی به سوی نجات
اگر رنج ناکامی اولیه ترمیم نشود و نتوانیم با حقیقت روبهرو شده و دردی را که سعی در فراموش کردنش داشتهایم به یاد آوریم چه میشود؟ روانمان آنقدر آسیب و ناکامی را از مسیر عشقهای ممنوع تکرار میکند تا آن را ببینیم و بپذیریم. درنهایت چنانچه در محیطی امن و با روان درمانگر امن، به دیدن و لمس رنج و ناکامیهایمان نشستیم و تحمل کردیم و بر آن صبور ماندیم، آن ظرف دوسوگرایانه بزرگ شده، رشد یافته، قد علم میکند و از تلاش برای تحقق وهمی ایدهآلگرایانه نجاتمان میدهد. در واقع رویارویی با حقیقت وجودی آدمها، سیاهی و سفیدی توامانشان، کامیابکنندگی و ناکامیهایشان ما را از عشق های ممنوع نجات میدهد.
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام و سپاس از مطالب مفید. چیزی که برای من سواله اینه که پسرم 19 ماهه بود و به شدت وابسته به من. که من در اون موقع مجبور شدم سر کار برم. و در شرایط خیلی استرس زا برای پسرم اونو بزارم مهد. طوری که از استرس مرتب استفراغ میکرد و این در شرایطی بود که تا قبل از اون کاملا من کنارش بودم و خیلی آرامش و امنیت داشت. تمام اون روزها با تنش و گریه میزاشتمش مهد البته وقتی از مهد می اومد من بهش محبت میکردم کم کم داشت عادت میکرد اما باردار شدم و وقتی پسرم دو سال و 19 ماهش بود دخترم به دنیا اومد و باز هم تنش ایجاد شد طوری که اصلا نمیزاشت من حتی به دخترم شیر بدم و مجبور میشدم توی اتاقی برم و در رو قفل کنم تا دخترم بتونه شیر بخوره و بخوابه. تا بعد از اینکه دخترم 9 ماهه شد و من مجبور شدم باز هم هردوشونو بزارم مهد . همیشه از این ترس دارم که آسیبی که به بچه هام زدم جبران نشه و احساس گناه شدیدی دارم. حدود دو سال هم با روانکاو صحبت کردم. اما این احساس گناه همیشه هست
متاسفم بابت احساسی که تجربه میکنین. رابطۀ والدین و فرزندان پیچیدگیهای مختلفی داره و لازمه به صورت دقیقی بررسی بشه. تجربه های خود شما در ارتباط با والدینتون، نوع مراقبت شما از کودکتون قبل از اینکه 19 ماهش بشه و البته نوع بودن و ارتباطی که الان باهاش دارید لازمه مورد گفتوگو قرار بگیره تا شما بهتر بتونید سهم خودتونو به همون میزان که هست ببینید و اگر لازم هست ارتباطتون با فرزندانتون رو ترمیم کنید.