تحلیل روانشناسی فیلم اسب وحشی (2019)
اسب وحشی (موستانگ) داستان اسبها و آدمهاست. قصهی یک اسب وحشی که قرار است به دست یک انسان رام و اهلی شود. رومن شخصیت اصلی داستان که به جرم کتک زدن وحشیانه همسرش در زندان است، به برنامه تربیت اسبهای وحشی میپیوندد.
داستان فیلم در ارتباط رومن و اسبش شکل میگیرد. اسب وحشی در واقع یک نمود بیرونی از احساسات درونی رومن است. تحولات رومن و اسب در طول داستان به موازات هم اتفاق می افتد.
فهرست محتوا:
Toggleموستانگ، فیلمی با درونمایه خشم
«او وحشیانه آزاد است
مانند یک غریزه سالم
در عمق یک جزیره نامسکون»
فروغ فرخزاد
همهی کودکان با هیجانات متولد میشوند. کودک وقتی دچار هیجان می شود، آن را بی درنگ و بی پرده بروز می دهد. هیجانات در ابتدای زندگی خام و سرکش هستند، درست مثل یک اسب وحشی. والدین به تدریج وارد عمل میشوند تا به هیجانات افسار ببندند و آنها را رام کنند. آنها آموزش را شروع میکنند. اما این آموزشها با هدف کم کردن شدت و حتی حذف احساسات صورت میگیرد. معمولاً والدین و جامعه، تاب تحمل اسبهای وحشی در مزرعهی زندگی فرزند را ندارند. اسب وحشی در این فیلم هم میتواند نمادی از خشم شکل نیافته و سرکش باشد.
رومن تصمیم میگیرد با خشمش روبه رو شود.
به فیلم اسب وحشی برگردیم. رومن که سالها در ارتباط با خشم دچار مشکل بوده است، تصمیم میگیرد اسب نمادین داستان را رام کند. او عزمش را جزم کرده که به خشمش افسار ببندد و آن را کنترل کند. اسب رومن بیش از حد وحشی است و خودش را به در و دیوار میکوبد. این اولین رویارویی رومن با اسبش است. پس از آنکه رومن تصمیم میگیرد به طور نمادین با خشمش رو به رو شود به مشکل بزرگی بر میخورد. او میخواهد اسب را کنترل کند اما موفق نمیشود. رومن قاطع و محکم ایستاده ولی اسب بیشتر مقاومت میکند. او با همه توانش با اسب وارد مبارزه میشود. تا جایی که در یک اقدام دیوانه وار، شروع به کتک زدن اسب میکند. رومن هرگز نمیتواند پیروز میدان باشد و مفتضحانه شکست میخورد. او خشم را به مبارزه میطلبد، اما خشم قویتر و سرکشتر از آن است که رام شود.
تحلیل فیلم اسب وحشی؛ آیا ما باید خشم را کنترل کنیم؟
به تدریج رومن یاد میگیرد که راه رام کردن اسب، نزدیک شدن و لمس کردن آن است. او نه تنها نباید با اسب مبارزه کند بلکه باید با آن برقصد! هِنری به عنوان مربی به او میگوید که نباید اینقدر خشک باشد، بلکه باید انعطاف به خرج دهد. مثل اینکه بخواهد رقصی هماهنگ با اسب اجرا کند. او باید با اسب ارتباط برقرار کند نه اینکه آن را کنترل کند.
تحلیل فیلم اسب وحشی؛ لمس کردن احساسات شفابخش است.
رومن بالاخره موفق میشود با اسبش ارتباط برقرار کند. او سرانجام اسب را لمس میکند بر آن سوار شده و موفق به رام کردنش میشود، البته نه با زور. پس از این تحولات است که میتواند قدمی در راه اصلاح رابطه خود با دخترش بردارد. رومن بالاخره با احساس گناهی که نسبت به همسر و دخترش دارد مواجه می شود. انگار گرههای درونی و بیرونی یکی یکی گشوده میشوند. بعد از این تغییرات، رومن میتواند عشقی را که نسبت به دخترش دارد لمس کند.
این از نکات جالب فیلم است. رومن وقتی با خشمش ارتباط برقرار میکند، با احساس گناهش هم رو به رو میشود. انگار وجود رومن ظرفی است که دیگر بزرگتر و منعطفتر شده است و برای انواع احساسات جا دارد. او بالاخره واقعهی آسیب زدن به همسر و دخترش را برای دختر بازگو میکند. رومن گریه میکند، عذرخواهی میکند و بعد از سالها بیتفاوتی سعی دارد از او محافظت کند. او اکنون میتواند با احساساتش برقصد.
چرا کاراکتر رومن در فیلم اسب وحشی به ندرت با افراد وارد رابطه میشود؟
همهی ما انسان ها نیاز داریم با دیگران رابطه داشته باشیم. نیاز به ارتباط، یکی از اساسیترین نیازهای بشر است. اما چه چیز باعث شده رومن از این نیاز اساسی چشم پوشی کند و در انزوا به زندگی ادامه دهد؟
در هر ارتباط لزوماً احساسات برانگیخته میشوند. رومن قادر به تمایز احساسات کنونی از هیجانات گذشته که در مغزش ثبت و ضبط کرده نیست. پس هر احساس تازه در واقع نمک به زخمی میپاشد که از مدتها قبل وجود داشته است. زخمهایی که از سالها قبل درمان نشده باقی ماندهاند و با کوچکترین اشارهای سر باز میکنند. این میتواند خیلی دردناک باشد. راهی که رومن برای دوری از این درد انتخاب کرده، اجتناب از هر نوع رابطه است. او وارد رابطه نمیشود تا مجبور نباشد درد و رنج ناشی از رابطه را تحمل کند. درد و رنجی که بخشی از آن در رابطه طبیعی است، اما قسمت بزرگتر آن از گذشته میآید. درست مثل لایههای سنگ که از سالهای دور روی هم انباشته شده است.
همچنین بخوانید: تحلیل روانشناسی فیلم یک دشمن بی نقص
چرا رومن در فیلم اسب وحشی مردی خشمگین به نظر نمیآید، بلکه بسیار آرام است؟
وقتی به تدریج از تاریخچهی زندگی رومن مطلع میشویم احتمالا تعجب میکنیم. چرا که رومن بسیار آرام به نظر میرسد. نمیتوانیم تصور کنیم که مردی چنین آرام به طرزی وحشیانه به همسرش حمله کرده است.
در واقع افراد به روشهای سالم و ناسالم بسیار متفاوتی میتوانند با خشم برخورد کنند. یکی از روشهای ناسالم ابراز خشم، پرخاشگری انفعالی است. این روش، از این جهت ناسالم است که در ارتباط فرد با دیگران مشکل ایجاد می کند.
در ابتدای فیلم، یک روانشناس در حال مصاحبه با رومن نشان داده میشود. اما رومن به طرز عذابآوری از پاسخ دادن به سؤالات طفره میرود. او در واقع با امتناع از انجام وظیفهی خود، نسبت به رواندرمانگر پرخاشگری میکند. پس پرخاشگری لزوماً به معنای داد و بیداد کردن و کتک زدن نیست. بلکه می تواند به شیوه ای کاملا منفعلانه صورت گیرد. به این شیوهی ابراز خشم، پرخاشگری انفعالی می گویند. رومن در طول زندگی بین دو شیوهی ناسالم خشم انفعالی و پرخاشگری ( برونریزی خشم ) در نوسان است.
در فیلم اسب وحشی رومن خودزنی می کند!
در جایی از فیلم، رومن خشمگینانه به اسب ضربه میزند. او خود را به شدت به خطر میاندازد. این میل به خودزنی فقط مربوط به این صحنه نیست. رومن سالهاست که به طور مزمن به آسیب زدن به خود مشغول است. او خود را از داشتن روابط انسانی محروم کرده و حتی آزادی مشروطش را نیز رد کرده است. او خود می خواهد که زندانی، آسیب دیده و گرفتار باشد. اما چرا؟
خشم لجام گسیختهی رومن بر بینندگان پوشیده نیست. اما احساس دیگری که با کمی تیزبینی در شخصیت رومن قابل مشاهده است، احساس گناه است. او نسبت به همسر و دخترش احساس گناه میکند. با این حال به جای تجربهی درست این احساس و سعی در جبران آسیبها، خود را تنبیه میکند. او به طور ناهشیار به خود ضربه میزند. بدبختانه این خودزنی از احساس گناهش کم نمیکند. چرا که او با رد کردن آزادی مشروط، رنج بیشتری برای اطرافیانش به وجود میآورد و این احساس گناه مثل گلوله برفی، بزرگ و بزرگتر میشود.
اسبِ وحشیِ سرکش یا اسبِ رامِ سرکوب شده؟
در پایان برنامه، رومن و اعضای گروه، همگی اسب هایشان را رام کرده و آماده نمایش مزایده هستند. با این حال اسب او هنوز هم با بقیه اسبها تفاوت دارد. همین تفاوت باعث میشود اسب رومن هرگز به اسارت درنیاید. رومن اسب را فراری میدهد. اما این اسب دیگر نه یک اسب وحشی است و نه یک رام شدهی مطیع و اسیر. رومن هنوز هم با اسب در ارتباط است. او در عین حال آن را اسیر نکرده بلکه اسب، در بیرون از زندان هنوز هم آزاد است. اگر اسب را در همان نماد خشم به کار ببریم، اسبِ پایان داستان، خشمی است که نه در همه حال، وحشی گونه ابراز می شود و نه سرکوب شده است. رومن خشم را کنترل و سرکوب نمی کند بلکه با آن ارتباط دارد.
پایان خوش ماجرا را نه تغییرات محیط، بلکه تغییر و تحول درونی رومن رقم میزند. او آزاد شده است!
دیدگاهتان را بنویسید